مامور اطلاعاتی سیا: برای صدام منشأ مهم تنش در حکومتش در اتاقخواب و پذیرایی خانوادهاش بود. صدام تمایل نداشت دربارهي این موضوع حرف بزند، همچنین خیلی کوشید تا مطمئن شود که ما درک میکنیم او رئیس بلامنازع قبیلهاش بوده است. هنگامی که از او دربارهی همسرش ساجده پرسیدم، صدام گفت که در ابتدا رابطهای عاشقانه داشتند.
کد خبر: ۶۶۷۶۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۷
مامور اطلاعاتی سیا: صدام هرگونه ارتباط با القاعده را تکذیب کرد و اصرار داشت که دشمن قسمخوردهی این گروه بوده است. از او دربارهی حادثهی یازدهم سپتامبر پرسیدیم... او... این رویداد را به گونهای میدید که ممکن است عراق و ایالات متحده را به هم نزدیکتر کند. از آنجا که حملات تروریستی به نیویورک و واشنگتن کار بنیادگرایان اسلامی بود، صدام فکر میکرد که ایالات متحده به حکومت سکولار او احساس نیاز پیدا میکند تا از آن برای مبارزه با آفت شبهنظامیگری وهابیت کمک بگیرد.
کد خبر: ۶۶۷۳۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۵
مامور اطلاعاتی سیا: به گفتهی صدام، نیروهای وهابی تلاش میکردند به درون رژیم نفوذ و قدرتش را تهدید کنند. صدام این تهدید را با صحبت کردن دربارهی «کامل ساجد الجنبی» ترسیم کرد؛ ژنرال عراقی آیندهداری که در جنگ ایران و عراق قهرمان بود و در ستاد مشترک ارتش خدمت کرده بود. بعد از آنکه کویت از سوی عراق اشغال شد، کامل ساجد به این کشور فرستاده شد تا به اشغال آن کمک کند. او در این موقعیت، شاهد نابودی ارتش عراق در جریان جنگ خلیج [فارس]در سال ۱۹۹۱ بود...
کد خبر: ۶۶۷۱۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۴
مامور اطلاعاتی سیا: صدام معتقد بود که بنیادگرایی سنی در مقایسه با اکثریت شیعهی این کشور یا حتی ایرانیها، تهدیدی بزرگتر برای رژیمش به شمار میآید... در سالهایی که صدام را تجزیه و تحلیل میکردم، حتی یک ثانیه هم به مغزم خطور نکرد که وی ممکن است از جانب وهابیها یا سلفیها احساس نگرانی کند.
کد خبر: ۶۶۷۰۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۳
مامور اطلاعاتی سیا: کردها تا پیش از سال ۱۹۶۱ مردمانی صاف و ساده بودند. هر چیز باارزشی در بغداد را میشد به یک کرد مورد اطمینان سپرد. بعد از سال ۱۹۶۱ خصومتهای قدیمی در شمال سر باز کردند و حکومت ناچار شد که به آن واکنش نشان دهد. تا پیش از آن، آنها آدمهایی صادق بودند...، ولی بعد از حلبچه، اسم ما پیش کردها بد در رفت. کردها ایمان و اعتمادشان را به ما از دست دادند...
کد خبر: ۶۶۶۸۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۲
مامور اطلاعاتی سیا: صدام گفت که به آیتالله خمینی بیاحترامی نکرده است و حتی مدعی شد که پا پیش گذاشت تا از جشن و سرور بیجا در عراق پس از مرگ رهبر ایران در ژوئن ۱۹۸۹ جلوگیری کند. گفت یکی از دستیارانش در تماس با او لحنی فاتحانه دربارهی مرگ [آیتالله] خمینی حرف زد و صدام به او گفت که در مورد فوت این مرد خدا با احترام برخورد کند. به شدت ما را احمق فرض کرد. صدام خاصه از [آیتالله] خمینی متنفر بود...
کد خبر: ۶۶۶۶۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۲۱
مامور اطلاعاتی سیا: «از طریق رادیو با ایرانیها حرف زدم. گفتم این روشی شکستخورده است، نباید وارد چنین جنگی شویم. تا آن زمان، در زمینهی استفاده از این روش [حملات موشکی علیه خاک ایران] برای مقابله با ایران محتاط بودم. میدانستم این قضیه تبعات دیگری به دنبال خواهد داشت. وقتی ایران از حملاتش دست برنداشت، یک راهحل این بود ک موشک اسکاد تولید کنیم. بعد از آنکه ایران را هدف قرار دادیم، ایرانیها واکنش نشان دادند. ما هیچ اقدامی علیه ایران نکردیم تا وقتی که آنها شروع کردند. ما دست به عمل متقابل زدیم.»
کد خبر: ۶۶۶۰۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۹
مامور اطلاعاتی سیا: صدام گفت: «آنها به گلولهباران بصره و زیرساختهای نفتی ادامه دادند. در دیاله حملاتی را از منطقهی دوم زمینی [به نام سیف سعد]صورت دادند. از آنها اسیر گرفتیم. یکی از آنها را به مدت ده سال در اسارت نگه داشتیم تا نشان دهیم که جنگ روز ۲۲ سپتامبر آغاز نشد [وقتی که عراق حمله را شروع کرد]، بلکه شروع جنگ برای ما روز چهارم سپتامبر بود.»
کد خبر: ۶۶۶۰۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۹
مامور اطلاعاتی سیا: صدام همچنین سرخورده بود که ارتش قلم و کاغذ در اختیارش نمیگذارد. با آزردگی شدید به من گفت: «من نویسندهام و به این اقلام برای ثبت اندیشههایم نیاز دارم! وقتی که ارتش ایالات متحده آمد و مرا دستگیر کرد، داشتم روی کتابی کار میکردم که حالا ناتمام مانده است. چرا نمیتوانم قلم و کاغذ داشته باشم؟ آخر چطور با اینها میتوانم به خودم آسیب بزنم؟»
کد خبر: ۶۶۵۹۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۶
مامور اطلاعاتی سیا: در اواخر عمرش آدمی مذهبی شده بود... وقتی که میخواست با بازجویی ما مخالفت کند به مذهب متوسل میشد. اغلب اوقات وقتی روی موضوعاتی دست میگذاشتیم که نمیخواست دربارهشان صحبت کند، نگاهی به اطراف میانداخت و میگفت: «نگهبان کجاست؟ فکر میکنم وقت نماز است.»
کد خبر: ۶۶۵۶۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۵
مامور اطلاعاتی سیا: آنچه صدام به من گفت، فرضیات ما را یکسره دگرگون کرد. او گفت که پدر ناتنیاش را خیلی دوست داشت و او مهربانترین آدمی بود که میشناخت... هنگامی که از او دربارهی گزارشهایی پرسیدم که میگویند پدر ناتنیاش او را آزار میداده و اذیت میکرده، صدام در پاسخ گفت: «این حقیقت ندارد. ابراهیم حسن، خدا رحمتش کند، اگر رازی داشت با من در میان میگذاشت. من برای او از پسرش ادهم هم عزیزتر بودم.»
کد خبر: ۶۶۵۵۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۴
صدام بدگمانترین آدمی بود که تاکنون ملاقات کردهام. همیشه پاسخ سوالها را با سوال میداد، و پیش از اینکه پاسخ پرسشی را بدهد مرتبا میخواست بداند چرا دربارهی این موضوع خاص میپرسیم... اغلب کنجکاو بودم بدانم چند نفر به صدام حسین گفته بودند موجز سخن بگوید، و زنده هم ماندهاند تا آن را تعریف کنند.
کد خبر: ۶۶۵۲۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۲
مامور اطلاعاتی سیا: از صدام دربارهی پولی پرسیدم که هنگام دستگیری با خود داشته است. صدام پوزخندی زد. او به ملغ زیادی دلار اشاره کرد... «هنگامی که نیروهای آمریکا سر رسیدند این مبلغ همراهم بود. برخی از افراد شما خود را مهمان این پول کردند.» صدام واقعا جدی بود.
کد خبر: ۶۶۵۱۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۱
مامور اطلاعاتی سیا: در جریان تخلیهی اطلاعاتی فهمیدیم که ذهن صدام درگیر پول است. پول برای او همه چیز بود... پول برای او اهمیت بیشتری داشت تا جلسه با مقامهای دولت در دورا فارمز... صدام فقط در مراسم مهم دولتی حاضر میشود، کاری که دیگر زمامداران در زمان تهدید شدن رژیمشان انجام میدهند. ولی هر وقت پای پول یا نوشتن به میان میآمد، صدام به این چیزها بیشتر علاقهند بود تا کار ملالآور حکومت کردن.
کد خبر: ۶۶۴۹۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۰
مامور اطلاعاتی سیا: صحبت ما با صدام دو ساعت و نیم به درازا کشید و ناگهان صدای در زدن را شنیدیم. وقت شام صدام بود. همگی بپا خاستیم و گفتیم به زودی صحبت با او را از سر میگیریم. صدام سرش را به نشانهی موافقت تکان داد. وقتی داشت میرفت، برگشت و رو به ما کرد، دستش را روی قلبش گذاشت و گفت: «دوست دارم بدانید که از این گفتوگو لذت بردم. ماهها بود که با کسی حرف نزده بودم. زمان درازی بود که میخواستم مکالمهی معناداری داشته باشم و مشتاق جلسهی بعدیمان هستم.»
کد خبر: ۶۶۴۹۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۹
مامور اطلاعاتی سیا: صدام تلاش کرده بود طوری عمل کند که گویی قضیهی ایران – کنترا خللی در نظرش نسبت به ایالات متحده به وجود نیاورده است. معهذا معلوم بود که عمیقا به خاطر آنچه رفتار دوگانهی آمریکاییها با دشمنش در جنگی خونین میدانست، ناخرسند است.
کد خبر: ۶۶۴۷۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۸
مامور اطلاعاتی سیا: صدام... انگشت سبابهاش را بلند کرد و گفت که «با عقیده و عزمی راسخ اعلام میکنم که به بازجویی تن نمیدهم.» گفتیم که چنین منظوری نداریم. البته این درست همان چیزی بود که برایش برنامهریزی کرده بودیم. برای رسیدن به جواب سوالاتی که واقعا آنها را میخواستیم، برنامهی ما این بود که موضوعاتی را مطرح کنیم که با علاقههایش سازگار است و او را وادار کنیم تا حرف بزند.
کد خبر: ۶۶۴۵۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۷
مامور اطلاعاتی سیا: در جریان سومین جلسهی ما، اینطور پاسخ یک پرسش را داد: «من صدام حسین تکریتی، رئیسجمهور عراق، هستم. شما کی هستید؟» زمانی دیگر، آنقدر از سوال من دلگیر شد که حاضر نشد دست بدهد و فقط پوزخندی تحویلم داد، سپس پارچه را روی سرش کشید و بازوی محافط را گرفت تا او را به بیرون از اتاق هدایت کند.
کد خبر: ۶۶۴۴۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۶
صدام فارغ از قساوتهایش، کاریزمایی قوی داشت... او مردی بود که حضوری پررنگ داشت. حتی به عنوان یک زندانی – که قطعا اعدام میشد – جذبهی خود را به رخ میکشید... در جلسات اولیه با صدام کمی لکنت زبان داشتم. پس از سالها مطالعهی تاریخ، اکنون خود را در میانهی آن میدیدم. وقتی که تحلیلگر رهبری در سیا باشید، همیشه با فاصله به شخص حاکم نگاه میکنید.
کد خبر: ۶۶۴۲۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۵
وکیل [سیا]گفت: «خب، هر چقدر به ما کمتر بگوید بهتر است. اگر چیز با ارزشی بگوید بعد ما ناچار میشویم که آن را مستند کنیم و شما هم ناچار میشوید در دادگاه حاضر شوید.» مبهوت شده بودم. اول به ما گفته بودند که صدام را به حرف بیاورید، و حالا میگویند مبادا مطلب با ارزشی به زبان بیاورد... خلاصه، دستورالعمل ما این شد که روند صحبت با صدام را ادمه دهیم، ولی امیدوار باشیم که او چیزی دال بر خطایش نگوید.
کد خبر: ۶۶۴۱۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۴