پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: پس از همهگیری وبا در سال ۱۲۷۱ خورشیدی، سالهای پایانی سلطنت ناصرالدین شاه در ایران که تلفات بسیاری را در سرتاسر ایران بر جای گذاشت، ۱۲ سال بعد در دوره سلطنت مظفرالدین شاه دوباره این بیماری به ایران بازگشت. بیماری این بار هم مثل قبل از افغانستان وارد ایران شد، و از ایران راه روسیه را در پیش گرفت. عبدالله مستوفی که خود شاهد عینی آن روزها بوده، در ایام سرایت وبا به روسیه سمت کارمند وزارت خارجه ایران را در کنسولگری ایران در آن کشور بر عهده داشته، در جلد دوم شرح زندگانیاش (صص ۵۸ و ۲۵۶) در این باره چنین مینویسد:
بروز مرض وبا در ایران سال ۱۳۲۲ [ق – ۱۲۸۳ خورشیدی] شروع و در این سال وبای عمومی از هندوستان به افغانستان و ایران سرایت کرد وبیش و کم مثل وبای سیزده سال قبل در همه جا موجب اتلاف نفوس گردید. شاه اگر از عینالدوله ملاحظه نمیکرد، شاید بیمیل نبود برای سالم ماندن خود از این بلای عمومی در مقابل دعاگویی سید بحرینی یک خالصه دیگر بر نهاوند و قزوین او اضافه کند و عمو سید اولاد پیغمبر را که حتی در مسافرتهای اروپا هم شاه را از استماع ذکر مصیبت به وسیله پسر خود سید حسین بیبهره نگذاشته بود، بیش از اینها به نوا برساند. ولی عیب در اینجا بود که عینالدوله اگر دستخط شاه هم در این زمینه صادر میشد اجرا نمیکرد. عجب دورهای شده! «شاه میبخشد شیخ علی خان نمیبخشد» وجود خارجی پیدا کرده است [...] (شرح زندگانی من جلد دوم ص ۵۸)
[...] وبایی که در سال ۱۳۲۲ [ق] به ایران سرایت کرده بود، از راه قفقاز و ترکستان به خاک روسیه هم آمد و در سال ۱۳۲۵ به پطرزبورغ سرایت کرده و حتی عده تلفات به روزی هفتصد نفر هم بالغ شد ولی البته با جمعیت یک میلیون و نیمی پطرزبورغ چندان زیاد نبود. ما در سفارت همگی از آقا و نوکر دو دفعه در فاصله یک هفته تلقیح کردیم. در این ضمن ماه رمضان هم رسید، چون دکتر میگفت شکم پر و خالی، هردو برای گرفتن وبا استعداد دارد و روزه هم با هردو توام است، بنابراین در رمضان سال ۱۳۲۵ تا روز ۱۸ رمضان روزه نگرفتم. ولی چون در این وقت عده اموات روزانه نصف شده بود، از ۱۹ تا آخر ماه را روزه گرفتم و چون وبا در شهر پطرزبورغ تا رمضان دیگر دوام داشت، قضای آن را به مراجعت ایران موکول کردم.
وبا در پطرزبورغ مرض محلی شده بود، روزهای یکشنبه به جهت تعطیل و گردش مردم بهخصوص عرقخوری عملجات، عده مبتلا که در ظرف هفته کم شده بود، باز زیاد میشد. اگر گاهی عید دیگری هم که در آن وقت در روسیه زیاد بود پیش میآمد، عده مبتلایان به دو سه مقابل هفته قبل میرسید و مدتی وقت لازم بود که به حالت قبلی برگردد.
با هیچ تدبیری ممکن نبود این مرض را از این پایتخت که یک میلیون و نیم نفر سکنه دارد پاک کنند. حتی در ۱۳۲۸ هم که من به تهران مراجعت کردم، باز هم وبای پطرزبورغ تمام نشده و با همان نوسان یکشنبهها و عیدها در کار بود منتهی عده مبتلایان بین بیست تا هفت هشت نفر بالا و پایین میآمد.