گروه سیاست «انتخاب» / مهرشاد ایمانی: در بخش قبلی از مجموعه «انتخابات در ایران پساانقلاب» به بررسی انتخابات ریاستجمهوری سال84، انتخابات مجلس هشتم، انتخابات ریاستجمهوری سال88 و در نهایت انتخابات مجلس نهم پرداختیم و حالا میرسیم به انتخابات ریاستجمهوری سال92 و روی کار آمدن حسن روحانی.
روحانی، پرونده هستهای و بازگشت دوباره اصلاحطلبان
دوره احمدینژاد خسارتهای بسیاری بر کشور تحمیل کرد؛ از تورم افسارگسیخته گرفته تا وضعیت بسته سیاسی-اجتماعی و البته مشکلات انبوهی که در حوزه سیاست خارجی ایران را تهدید میکرد. حجم بسیاری از قطعنامهها در شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران وضع شده بود و حتی ایران ذیل بند هفتم منشور ملل متحد رفته بود و خطر جنگ هم احساس میشد. احمدینژاد هم به جای رفع مشکلات هستهای ایران در عرصه بینالمللی، تحریمها را کاغذپاره میخواهند.
سال84 فرا رسید و با به پایان آمدن دولت احمدینژاد همه به این نتیجه رسیده بودند نیاز به ایجاد تغییراتی در تصمیمسازیها به ویژه در عرصه سیاست خارجی وجود دارد. به همین دلیل بود که اصلاحطلبان سعی کردند بعد از دوران سختی که پس از انتخابات 88 تجربه کرده بودند، با تمام توان برای تغییر وضعیت کشور وارد انتخابات شوند. آنها درس مهمی هم از انتخابات سال84 به دست آورده بودند و میخواستند هر طور که شده با یک نامزد واحد وارد عرصه انتخابات شوند. البته اصلاحطلبان و اکبر هاشمی رفسنجانی در این مقطع برخلاف گذشته ارتباط بسیار خوبی با یکدیگر پیدا کرده بودند. اتفاق بسیار مهم در این دوره هم نامزد شدن هاشمی رفسنجانی در این دوره از انتخابات بود. هاشمی به صحنه آمد و به محض حضورش در وزارت کشور موج گستردهای به نفع او به راه افتاد. هاشمی در گفتوگوهایی روایت میکرد که روز آخر ثبت نام انتخاباتی و متعاقب درخواستهای مکرر مردمی تصمیم به ثبت نام در انتخابات گرفت. او میگفت که همان روز بارها با سعی کرد که با رهبری تماس بگیرد اما موفق نشد تا آنکه گفت به رهبر انقلاب پیام برسانید که میخواهم نامزد انتخابات شوم. دقایقی بعد از این پیام با او تماس گرفته شد و گفتند که رهبری میگویند درباره این موضوع که نمیشود پشت تلفن صحبت کرد.
هاشمی هم که دیگر وقت زیادی برای ثبت نام نداشت میگفت که از این سخن رهبری نفی و نهی از ثبت نام برداشت نکرد و در نهایت ثبت نام کرد اما او در کمال تعجب ردصلاحیت شد؛ به دلیل آنچه شورای نگهبان کهلوت سن عنوان کرده بود. بعدها حیدر مصلحی، وزیر وقت اطلاعات، سالها بعد در گفتوگویی درباره ردصلاحیت هاشمی در آن انتخابات گفت که خودش در گزارشی به شورای نگهبان وقت که افرادی مانند محمد یزدی، محمود هاشمی شاهرودی و محمد مؤمن در آن عضو بودند، هاشمی را برنده انتخابات پیشبینی کرد و با برشمردن هزینهها و فواید تأیید یا ردصلاحیت او استدلال کرده بود که رد صلاحیت او به نفع نظام و مصلحت آن است. البته این روایت مصلحی اندکی بعد با واکنش عباسعلی کدخدایی، سخنگوی وقت شورای نگهبان مواجه شد و گفت: « آقای مصلحی هرگز چنین مطلبی را در جلسه شورا بیان نکرد و نسبت به دیگر مطالب کلی ایشان نیز به شدت اعتراض شد».
هاشمی ردصلاحیت شد اما از انتخابات عقب ننشست و زمینه را برای شکلدهی ائتلافی میان حسن روحانی و اصلاحطلبان فراهم کرد. در آن انتخابات محمدرضا عارف که روزگاری معاون اول دولت اصلاحات بود هم حضور داشت. در ابتدای کار تصور میشد همه اصلاحطلبان از او حمایت کنند اما گویا با اصرار هاشمی برای ادامه همگراییاش با اصلاحطلبان، نیروهای اصلاحطلب پشت روحانی ایستادند. ابراهیم اصغرزاده چندسال پیش در گفتوگویی با روزنامه «شرق» میگفت که پذیرش روحانی از سوی اصلاحطلبان و خاتمی با اصرار هاشمی صورت گرفت و اگر اصرار او نبود خاتمی و اصلاحطلبان میخواستند از عارف حمایت کنند. در نهایت عارف گویا با درخواست خاتمی کنار رفت اما نه به نفع روحانی و صرفا به نوعی به خواسته خاتمی تمکین کرد.
روحانی به صحنه آمد و اصلاحطلبان هم که بعد از انتخابات سال88 به انزوا رانده شده بودند، همه به صحنه آمدند. روحانی گرچه شعارهایی مانند رفع حصر و بهبود اوضاع سیاسی-اجتماعی را میداد اما عمده شعارهایش معطوف به رفع بحران هستهای بود و رفع تحریمها بود. اصلاحطلبان و جامعه هم همین را میخواستند زیرا قطعنامههای شورای امنیت فشار بالایی بر ایران و ایرانی وارد میکرد.
از جبهه اصولگرایی محمدباقر باقر قالیباف، سعید جلیلی، علیاکبر ولایتی، غلامعلی حدادعادل و محسن رضایی نامزد شده بودند و محمد غرضی هم به نوعی به صورت مستقل آمده بود. حدادعادل در نهایت از ادامه رقابت کنار کشید. نکته قابل توجه در این انتخابات آن بود که خود اصولگرایان هم علیه یکدیگر به انتقاد میپرداختند و همین شرایط باعث شده بود یک دو قطبی گسترده میانهروی و تندروی شکل بگیرد و حسن روحانی با حمایت اصلاحطلبان در این دو قطبی رأی اکثریت جامعه را به دست آورد و با 18 میلیون و 613هزار و 329رأی معادل اندکی بیش از 50درصد آراء یازدهمین رئیس جمهور ایران شد.
مهمترین ردصلاحیتشدگان این دوره هم عبارت بودند از: اکبر هاشمی رفسنجانی، اسفندیار رحیم مشایی، روحالله احمدزاده کرمانی، محمد شریعتمداری، مسعود پزشکیان، سید محمدباقر خرازی، علیرضا زاکانی، علی فلاحیان، مصطفی کواکبیان، ابراهیم اصغرزاده، اکبر اعلمی، حسن سبحانی، محمد سعیدیکیا، قاسم شعلهسعدی، محمدحسن قدیری ابیانه، سید احمد کاشانی، پرویز کاظمی، منوچهر متکی، طهماسب مظاهری، سید ابوالحسن نواب و صادق واعظزاده.
مجلس دهم و ادامه قدرتنمایی اصلاحطلبان با لیست امید
اصلاحطلبان و روحانی کار را خوب پیش میبردند و در دوره دولت دوازدهم شاهد بودیم تورم کنترل شد، اوضاع اقتصادی بهبود یافت و مذاکرات هستهای با غربیها هم به شکل مناسبی پیش میرفت. جامعه هم از عملکرد دولت روحانی رضایت داشتند؛ به همین دلیل وقتی سید محمد خاتمی در جریان انتخابات مجلس دهم در سال94 اعلام کرد که بار دیگر «تَکرار میکنم» همین عبارت کافی بود تا سرمایه گسترده جبهه اصلاحات به هر دو لیست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس و خبرگان رأی دهند. لیست اصلاحطلبان «امید» نام داشت و سرلیست محمدرضا عارف بود. لیستهای اصلاحطلبان در تهران و شهرهای بزرگ با قاطعیت برنده انتخابات شد. در انتخابات خبرگان هم همین شرایط رقم خورد اما این لیستها را باید در ادامه سیاست ائتلافی اصلاحطلبان و میانهروها یا به تعبیری اعتدالیها در نظر میگرفتیم. اصلاحطلبان گرچه نتوانستند اکثریت مجلس دهم را در اختیار بگیرند اما موفق شدند اقلیتی قوی در این مجلس شکل دهند. اصولگرایان هم با «ائتلاف بزرگ اصولگرایان» وارد عرصه شدند.
عارف انتظار داشت که رئیسمجلس شود اما در هر چهار انتخابات هیئترئیسه طی چهار سال عمر مجلس دهم رقابت را به لاریجانی باخت زیرا حتی همه نمایندگان لیست امید از او حمایت نمیکردند و تعدادی از آنها که ذیل لیستی با سرلیستی عارف وارد مجلس شده بودند، از لاریجانی حمایت کردند و همین موضوع باعث ناراحتی عارف شد که مدتی هم سکوتی به نشانه قهر نسبی از خود نشان داد. البته این را هم باید گفت که فارغ از شرایطی که بر عارف رقم خورد اما اصلاحطلبان و اعتدالیها که نزدیکان روحانی تلقی میشدند و لاریجانی همگرایی خوبی با یکدیگر داشتند؛ به خصوص در موضوعات پر مناقشه سیاست خارجی. بنابراین شاید اصلاحطلبان از نظر گفتمانی قدرت قابل توجهی در مجلس دهم داشتند که همین امر باعث خشم متعدد تندروها مانند نمایندگان جبهه پایداری در این مجلس میشد.
انتخاب مجدد روحانی با تکرار میکنم خاتمی
برجام دیگر نهایی شده بود، قطعنامههای شورای امنیت از سر ایران برداشته شده بود، نرخ دلار پایین آمده بود و در مجموع امید اجتماعی به طرز قابل مشاهدهای افزایش یافته بود. در این شرایط روحانی خود را برای انتخابات دور دوم دولتش آماده میکرد. انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم در سال96 فرا رسید. در این انتخابات علاوه بر روحانی، سید ابراهیم رئیسی، محمدباقر قالیباف، اسحاق جهانگیری، سید مصطفی میرسلیم و سید مصطفی هاشمیطبا هم حضور داشتند. البته مشخص بود جهانگیری از جایگاه معاون اول دولت، به عنوان نامزد پوششی روحانی نامزد شده بود تا بتواند در مناظرهها روحانی را کمک کند. عمده اصولگرایان تمرکز خود را بر حمایت از رئیسی گذاشته بودند اما قالیباف هم تصور میکرد اگر در انتخابات باقی بماند بعید نیست که بتواند رأی بیاورد. تیم قالیباف چنین تصوری داشت که رئیسی صرفا آراء اصولگرایی را خواهد داشت اما اگر همه اصولگرایان بر قالیباف اجماع کنند، او میتواند علاوه بر آراء اصولگرایی بخشهایی از آراء آن بخشی از سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان که نگاه تکنوکراتی دارند را جذب کند. البته که این موضوع صرفا تحلیلی از سوی طرفداران قالیباف بود. به هر روی قالیباف در نهایت به این جمعبندی رسید که اگر به نفع رئیسی کنار نرود و نه خودش پیروز انتخابات شود و نه رئیسی در جبهه اصولگرایی متهم به شکستن رأی رئیسی میشود؛ بنابراین به نفع رئیسی کنار رفت.
در نهایت حسن روحانی با رأیی بیشتر از دور اول یعنی با 23 میلیون و 636هزار و 52رأی معادل 57درصد آراء برای بار دیگر رئیسجمهور ایران شد و رئیسی با 15میلیون و 835هزار و 794رأی در رتبه دوم، میرسلیم با 478هزار و 267رأی در رتبه سوم و هاشمیطبا با کسب 214هزار و 441رأی در رتبه چهارم قرار گرفت.
ردصلاحیت محمد احمدینژاد و حمید بقایی در این دور از انتخابات هم بسیار پر سروصدا بود. افرادی مشهور دیگری مانند محمد هاشمی رفسنجانی، محمد غرضی، علیرضا زاکانی، مسعود زریبافان، محمد مهدی زاهدی، سید احمد موسوی، محسن رهامی، حسن سبحانی، قاسم شعلهسعدی، اعظم طالقانی، سید احمد کاشانی، مصطفی کواکبیان، محمدعلی پورمختار، موسیالرضا ثروتی، عوض حیدرپور، عبدالحسین مقتدایی، علیرضا منادی، حسن نوروزی، علی یوسفپور و سید هاشم بطحایی گلپایگانی در میان ردصلاحیتشدگان بودند.
در انتخابات مجلس دوازدهم سه گروه در میان اصولگرایان در عرصه انتخابات فعال است؛ نخست شورای ائتلاف که از قالیباف و نیروهایش حمایت میکند، دوم شورای وحدت که سعی میکند نیروهای اصولگرای میانهرو را دور خود جمع کند و نفر اصلی این تشکیلات محمدرضا باهنر است و سوم جبهه پایداری، شریان و چند حزب کوچک که با ائتلافی تحت عنوان «امنا» پا به عرصه گذاشتهاند.