گروه سیاست انتخاب/ مهرشاد ایمانی: شاید بیراه نباشد اگر بگوییم یکی از مهمترین انگیزههای مردم برای رقمزدن انقلاب سال57 انتخابات بود؛ نهادی که گرچه به واسطه قانون اساسی مشروطه وجود داشت اما در ادامه چنان تحت تسخیر طبقه قدرت قرار گرفت که مردم بود و نبودش را چندان احساس نمیکردند؛ به ویژه پس از سقوط دولت مصدق در سال32 که شاه تقریبا همه مجاری تنفس سیاسی را بست. باری؛ به هر روی این امید وجود داشت که مهمترین ابزار اجراییکردن جمهوریتِ انقلاب سال57 انتخابات باشد.
با پیروزی انقلاب، در 15بمهن 57 مهدی بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت منصوب شد. مدتزمان فعالیت دولت موقت را باید یکی از پر فراز و نشیبترین دورهها تاریخ انقلاب بدانیم؛ دوره 9ماههای که همهچیز داشت؛ از راهپماییهای متعدد گروهکها در خیابان تا فضای استثنایی دانشگاهها و البته ترور و در نهایت تسخیر سفارت آمریکا که منجر به استعفای بازرگان شد.
اولین انتخابات؛ 96 نامزد
بازرگان که کنار رفت، اولین انتخابات به معنای دقیق خودش برای تعیین اولین رئیسجمهور بعد از انقلاب در پنجم بهمن سال58 برگزار شد. تعداد نامزدهای آن انتخابات بسیار جالب نظر است؛ 126 نامزد که بعد از انصراف یا برخی به عدد نهایی 96 نامزد رسید.
در آن زمان اکبر هاشمی رفسنجانی که سرپرست وزارت کشور بود اعلام کرد که این وزارتخانه پیشنهاد کرده هر نامزد ۱۰۰ امضا از شخصیتهای سیاسی و گروهها را داشته باشد اما شورای انقلاب این طرح را رد کرد. در نهایت هم شورای انقلاب اعلام کرد که امام خمینی فهرست نامزدهای دارای صلاحیت را باید تأیید کند اما ایشان گفت به دلیل نبود وقت تایید صلاحیت نامزدها را به مردم واگذار میکنیم. البته این دوره از انتخابات بدون ردصلاحیت نبود که پر حاشیهترینش ردصلاحیت مسعود رجوی، رهبر مجاهدین خلق، به دلیل رأی ندادن و اعتقاد نداشتن به قانون اساسی بود.
در آن انتخابات ابوالحسن بنیصدر توانست با کسب بیش از هفتاد درصد آراء یعنی 10میلیون و 709هزار و 330 رأی پیروز انتخابات شود. بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی زاویههایی داشت و از آنسو با نهضت آزادی هم سر سازگاری نداشت و او در طول فعالیت دولت موقت همواره یکی از منتقدان جدی بازرگان و همراهانش بود. بنیصدر به محض ورود به انتخابات توانست حمایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را جلب کند اما دیری نپایید که این تشکیلات نظرش به سمت احمد مدنی رفت؛ مدنی که یکی از اعضای بلندپایه جبهه ملی بود و در دولت موقت هم وزیر دفاع بود. مدنی نفر دوم شد و توانست نزدیک به 16درصد آراء را کسب کند.
یکی دیگر از نامزدها حسن حبیبی بود؛ او اگرچه با کسب اندکی بیش از 3درصد آراء نفر سوم شد اما حضورش از این جهت مهم بود که مهمترین حزب آن روزها یعنی حزب جمهوری اسلامی رسما با حبیبی پا به عرصه انتخابات گذاشته بود و میخواست به نوعی با بنیصدر رقابت کند. داریوش فروهر با پیشینه عضویت در جبهه ملی در این انتخابات از حزب ملت ایران نامزد؛ حزبی وابسته به پانایرانیسم ایران. او نفر چهارم این انتخابات شد. صادق طباطبایی، سخنگوی دولت موقت هم که مستقل آمده بود نفر پنجم و کاظم سامی، وزیر مستعفی بهداشت دولت موقت که از حزب جاما نامزد شده بود، نفر ششم شد و در نهایت صادق قطبزاده، که پیش از آن وزیر امور خارجه و بعد رئیس سازمان صداوسما بود، نفر هفتم شد.
متکثرترین مجلس
یک ماه بعد از اولین انتخابات ریاستجمهوری، مردم ایران خود را آماده کردند تا در اولین انتخابات مجلس بعد از انقلاب شرکت کنند؛ مجلسی که تا به امروز نظیرش مشاهده نشده و این جمله اغراق نیست زیرا از همه طیفهای سیاسی در آن مجلس حضور داشتند و بیشترین تکثر سیاسی را در مجلس اول میشد دید. آن انتخابات دو مرحلهای شد و مرحله دومش در 19 اردیبهشت59 برگزار شد. رئیس سنی مجلس اول در ابتدا با یدالله سحابی و نایب رئیس اول مهدی بازرگان بود. هاشمی رفسنجانی در آن مجلس بر کرسی ریاست تکیه زد و سید علیاکبر پرورش و سید محمد موسوی خوئینیها، حبیبالله عسگر اولادی، محمد یزدی و سید محمد خامنهای نائبرئیسان مجلس شدند. این ترکیب هیئترئیسه نشان داد که گرچه همه احزاب در مجلس حضور داشتند اما حزب جمهوری اسلامی دست بالا را داشت.
نکته جالب این است که آن انتخابات لیست محور بود و حتی احزاب با یکدیگر ائتلاف هم میکردند؛ موضوعی که در سالهای اخیر باز هم باب شده است. فهرست ائتلاف بزرگ متشکل از جامعه روحانیت مبارز، حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و چند گروه دیگر لیستی 30نفره ارائه دادند.
نهضت آزادی هم با لیستی 18نفره با نام «همنام» با به میدان رقابت گذاشته بود. نزدیکان بنیصدر هم لیست خود را داشتند و سازمان مجاهدین خلق هم با لیست «کاندیداهای انقلابی و ترقیخواه» وارد انتخابات شده بود. جبهه ملی هم لیستی 11نفره داشت. کاظم سامی هم همراه با تعدادی از نزدیکانش از حزب جاما لیست داده بودند و جنبش مسلمانان مبارز هم لیستی 11 نفره داشتند که پنج نفر از آنها با جاما و چهار نفر هم با لیست مجاهدین خلق مشترک بودند. در نهایت هم حزب توده، هم لیست داد و با نفراتی چون نورالدین کیانوری، مریم فیروز، احسان طبری، محمدعلی عمویی، سیاوش کسرایی، منوچهر بهزادی و... به صحنه آمد و هم از برخی نامزدهای دیگر لیستها حمایت کرد؛ از افرادی چون حسن حبیبی، محمدجواد حجتی کرمانی، محمد موسوی خوئینیها، مسعود رجوی، کاظم سامی، عزتالله سحابی، اعظم طالقانی و...
رجایی و حزبجمهوریها در کارگزار انتخابات
بنیصدر عزل شد و تا اولین انتخابات ریاستجمهور به تنها انتخاباتی تا کنون هم تبدیل شود که یک رئیسجمهور به دلیل عزلشدن کنار میرود. سال 60 بود و حالا دیگر حزب جمهوری اسلامی قدرت بیشتری نسبت به قبل گرفته بود و باید انتخابات ریاستجمهوری برگزار میشد. این اولین انتخاباتی بود که شورای نگهبان مسئولیت بررسی صلاحیتها را داشت و از میان 71 نامزد ۶۷ نفر ردصلاحیت شدند و تنها چهار نامزد باقی ماند؛ سید علیاکبر پرورش، عباس شیبانی، حبیبالله عسگراولادی و محمدعلی رجایی. رجایی که نخستوزیر بنیصدر هم بود و البته با بنیصدر اختلاف کم نداشت، توانست با کسب 90درصد آراء برابر با 12میلیون و و ۷۷۰ هزار و ۵۰ رأی رئیسجمهور شود و بعد از او به ترتیب شیبانی، پرورش و عسگراولادی قرار گرفتند که هر سه اینها از حزب جمهوری اسلامی بودند و رجایی هم که پیروز انتخابات شد، گرچه با عنوان مستقل آمده بود اما مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی و البته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی قرار داشت. رجایی دوره بسیار کوتاهی از ریاستجمهوری را تجربه کرد و کمتر از دوماه بعد از آغاز به کارش در دولت همراه محمدجواد باهنر که نخستوزیر دولت بود، ترور شد و به شهادت رسید.
دومین انتخابات ریاستجمهوری در سال 60
در دهم مهر سال60 بار دیگر انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد و در این انتخابات آیتالله علی خامنهای، علیاکبر پرورش، حسن غفوریفرد و رضا زوارهای با یکدیگر رقابت کردند که آیتالله خامنهای توانست با کسب 95درصد آراء یعنی ۱۵ میلیون و ۹۰۵ هزار و ۹۸۷ رأی به عنوان سومین رئیسجمهور انتخاب شوند.
مجلس دوم و قدرت بالای جناح راست
در میانه جنگ انتخابات دومین مجلس شورای اسلامی برگزار شد. 26فروردین سال63. جناح راست قدرت را در این مجلس در اختیار داشت و بار دیگر هاشمی رفسنجانی رئیسمجلس شد و محمد یزدی، مهدی کروبی و محمدمهدی ربانی املشی نائبرئیسان مجلس دوم شدند. نکته جالب درباره انتخابات این دوره مجلس شورش یکی از ردصلاحیتشدگان بود. علیاکبر ناطق نوری که در آن زمان وزیر کشور بود در خاطرات خود درباره این موضوع مینویسد: «در انتخابات مجلس دوم شورای اسلامی، آقای سید محمدعلی زابلی از سیستان را شورای نگهبان ردصلاحیت کرده بود. ایشان روحانی بود و خیلی هم قیافه علمایی داشت. برخی از سیستانیها هم شورش کرده و دفتر امام جمعه را آتش زدند و سپس به طرف استاندارای حرکت کرده بودند که آنجا را تصرف کنند. آقای سید احمد نصری که استاندار آنجا بود، تلفن زد و گفت: «حاج آقا، دارند به طرف استانداری میآیند ما چه کار کنیم؟» گفتم: «کوتاه نیایید، برخورد کنید.» جمعه ظهر بود به آقای آخوندی که برای تشکیل شورای تأمین ویژه به ارومیه رفته بود، گفتم مستقیماً از همانجا به زاهدان برود. اتفاقاً در آن جمعه آقای شمخانی هم حضور داشتند، لذا این دو نفر به اتفاق، به زاهدان پرواز کردند و جمعه بعد از ظهر کنترل اوضاع را در اختیار گرفتند و آقای فلاحیان نیز روز بعد به آنها پیوست سپس آقای فلاحیان و آخوندی و شمخانی را با نیرو و امکانات و اختیارات به آنجا فرستادم. فردا آقای زابلی را قانع کردند که به استانداری برود. آقای آخوندی زنگ زد و گفت «آقای زابلی اینجاست، چه کار کنیم؟» گفتم: «به ایشان احترام بگذارید، اما عمامه ایشان را بردارید و چشمهایش را ببندید و او را به زندان بیندازید» آقای آخوندی گفت: «این کارهزینه بالایی دارد.» گفتم: «همین که دستور میدهم عمل کنید».
دولت پنجم شاهد رخدادهایی مهم
در چهارمین انتخابات ریاستجمهوری بار دیگر آیتالله خامنهای توانستند اکثریت آراء را کسب کنند. در این انتخابات حبیبالله عسگر اولادی و سید محمود کاشانی، فرزند آیتالله کاشانی حضور داشتند. مهدی بازرگان هم در این انتخابات نامزد شد که از سوی شورای نگهبان ردصلاحیت شد. علاوه بر او ، ابراهیم یزدی، احمد صدر حاج سید جوادی سید محمد موسوی خوئینیها، محمدمهدی عبدخدایی (دبیرکل فدائیان اسلام) و بابک زهرایی (رهبر حزب کارگران سوسیالیست) در انتخابات نامزد شدند که صلاحیتشان تأیید نشد. در این دوره ریاستجمهوری اتفاقات مهمی رخ داد؛ از جمله پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق و فوت امام خمینی در 14 خرداد سال68؛ یعنی چندماه به پایان عمر دولت پنجم.
در انتخابات مجلس دوازدهم سه گروه در میان اصولگرایان در عرصه انتخابات فعال است؛ نخست شورای ائتلاف که از قالیباف و نیروهایش حمایت میکند، دوم شورای وحدت که سعی میکند نیروهای اصولگرای میانهرو را دور خود جمع کند و نفر اصلی این تشکیلات محمدرضا باهنر است و سوم جبهه پایداری، شریان و چند حزب کوچک که با ائتلافی تحت عنوان «امنا» پا به عرصه گذاشتهاند.