سرویس تاریخ «انتخاب»؛ در عالم واقع، صدام فقط با ارعاب حکومت نمیکرد. او ستایشگران بسیاری داشت و میتوانست حمایت سنیهای بانفوذ و حتی برخی از شیعیان و کردها را جلب کند. او مردم سرزمینش را خیلی بهتر از ما – که میشناختیم یا میتوانستیم بشناسیم – میشناخت. همزمان که دولت بوش خواستار اطلاعاتی بیشتر دربارهی عراق شد و تحلیلگران جدید بیشتری کار روی حوزهی عراق را شروع کردند، منتقل کردن درکی ظریف از صدام و مقاصدش دشوار و دشوارتر شد. سیا بیشتر و بیشتر با درخواستهای سرازیرشده از جانب دولت بوش بمباران شد. پس از مدتی، این روند به تمرینی برای سادهسازی تبدیل شد که در آن جامعهی اطلاعاتی، محتوایی متناسب با فهم مقامهای دولتی تولید میکرد که تا پیش از آن شناختی محدود از منطقه داشتند. پربیراه نبود که کیفیت تحلیلها زیر بار چنین درخواست خردکنندهای تنزل کند. صدام مات و مبهوت بود از اینکه ایالات متحده با همهی زور و پولی که دارد، اینقدر نسبت به جهان عرب بیاطلاع باشد.
صدام گفت: «شما شکست میخورید، بالاخره متوجه میشوید که حکومت کردن بر عراق به این سادگی نیست.» پیشبینی صدام به حقیقت پیوست. ولی در دسامبر ۲۰۰۳ من کنجکاو بودم ببینم چرا چنین احساسی دارد. «شما در عراق شکست میخورید چون زبان و تاریخ آن را نمیدانید، شما تفکر عربی را درک نمیکنید.» صدام گفت، مادامی که فهمی از جغرافیا و آب و هوای عراق نداشته باشید این کشور را درک نمیکنید. او گفت که فصل مورد علاقهاش بهار است ولی دورهی آن بسیار کوتاه است. صدام گفت، بغدادیها پاییز را دوست دارند که دو ماه طول میکشد. بهار بغداد فقط بیست روز است. «دشوار بتوان مردم عراق را شناخت بدون اینکه تاریخ و آب و هوای آن را بشناسید.» بین شب و روز و زمستان و تابستان متفاوت است. و دلیل اینکه میگویند عراقیها مردمانی واقعگرا هستند همین است، دلیل آن گرمای تابستان است.» صدام سپس آرام خندید و اضافه کرد: «تابستان آینده که هوا سوزان میشود، آنها شاید علیه شما قیام کنند. تابستان سال ۱۹۵۸ کمی سوزان شد. در دههی ۱۹۶۰ وقتی هوا داغ بود ما شاهد یک انقلاب بودیم. شما باید این نکته را داخل پرانتز به رئیسجمهور بوش بگویید.»
صدام اهمیت تهدید شیعیان را در اواخر دههی ۱۹۹۰ کشف کرد. او یک بار به ما گفته بود «اگر به آنها مجال بدهید، شب و روز علیهتان توطئهچینی میکنند. بنابراین هیچوقت نباید چشم از آنها بردارید.» مسلما این قضیه پس از آن اهمیت پیدا کرد که محمدصادق صدر، روحانی برجستهي شیعه، در سال ۱۹۹۹ هنگامی که سوار بر خودرو همراه با دو پسر بزرگ خود از مراسم نمازجمعه برمیگشت ترور شد. پس از این حادثه، رژیم عراق با مهمترین آزمون حیاتی خود از زمان سرکوب قیام جنوب عراق در سال ۱۹۹۱ و پس از آن جنگ خلیج[فارس] روبهرو شد. صدام برای اولین و آخرین بار برنامهي مشهور امنیتیاش را برای بغداد پیاده کرد که شامل استقرار یکسری پستهای محوری در پایتخت بود که مردان قویهیکل رژیم گارد ویژهی ریاستجمهوری در آنجا نگهبانی میدادند.
ادامه دارد...
منبع: جان نیکسون، «بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیسجمهور»، تهران: ترجمهی هوشنگ جیرانی، کتاب پارسه، چاپ شانزدهم، ۱۴۰۰، صص ۱۳۷-۱۳۸.