سرویس تاریخ «انتخاب»؛ روابط صدام با برادران ناتنیاش، وطبان، صباوی و برزان، در پارهای اوقات مضحک بود. تقریبا میتوان گفت که آنها نسخهی برادران مارکس [۱] بودند؛ صدام نقش زپو را داشت، مردی تا حدودی عاقل، و وطبان، صباوی و برزان مثل چیکو، هارپو و گروچو بودند. [چند سطر نقطهچین]
صدام به ما گفت، روزی به او خبر رسید که کاروان وطبان در خیابانهای بغداد حرکت میکرد تا اینکه برادر ناتنی صدام پشت چراغ قرمز بیطاقت میشود. وطبان از خودروی دولتیاش پیاده شده، کلتش را درمیآورد و به چراغ شلیک میکند، بعد راهش را میکشد و میرود. صدام، وطبان را به کاخ ریاستجمهوری احضار میکند. به او میگوید چنین خبری شنیده، آیا درست است؟ صدام ناراحتی شدید وطبان را با جزئیات برای ما بیان کرد و از آن لذت میبرد. وطبان همچنین اقرار کرد که عابری را نیز با خودرو زیر گرفته است. صدام گفت که نمیتوانست چنین رفتاری را در کشورش تحمل کند چون اینجا جمهوری بود که مردم حکومت میکردند؛ بنابراین وطبان را محکوم میکند تا در جایی که آن حادثه رخ داده بود به مدت دو ماه راهنمای ترافیک باشد. صدام قاهقاه به نارضایتی برادر ناتنیاش میخندید ولی با گفتن این جمله که «به او نشان دادم چه کسی رئیس است» رفتارش را با او هنگام گفتن این حکایت تایید میکرد. خویشاوندان صدام برای او تا حدودی آزاردهنده بودند، نسبت به آنها تساهل به خرج میداد ولی همیشه هم موقعیت مسلطش را به رخ میکشید.
عدنان خیرالله، برادرزن صدام و وزیر پیشین دفاع، سال ۱۹۸۹ در حادثهی مشکوک سقوط بالگرد کشته شد. گمانهزنی بسیاری از تحلیلگران امور عراق این بود که صدام او را کشته است زیرا محبوبیتش در ارتش رو به افزایش بود و احتمال میرفت که در پایان جنگ ایران و عراق چالشی برای زمامداری صدام باشد. صدام اصرار داشت که عاشق عدنان خیرالله بوده است، و هنگامی که از او حرف میزد، علاقهاش به نظر واقعی میآمد. صدام در زمان جنگ ایران و عراق همراه با عدنان خیرالله به خط مقدم جبهه رفت و ظاهرا روی مشورت با او تکیهی زیادی داشت. صدام فقدان وی را سوگوارانه چنین توصیف کرد: «همچون تیری در قلبم بود. همهی مشکلات از آن زمان شروع شد.» پرسیدم منظورش چیست، که حاضر به ارائهی جزئیات نشد. تفسیرم از حرف صدام دربارهی مشکلات به عنوان یک نقطهی چرخش در ذهنش، در زمانی که چنگاندازیاش به سیاستهای منطقهای به اوج میرسید، این بود که روز به روز از تعداد مردان مورد اعتمادش کاسته میشد؛ مردانی که میتوانستند در جهتگیری عراق در منطقهای خطرناک به او کمک کنند. میتوان گفت که عدنان خیرالله از معدود افراد مورد اعتماد صدام بود. او به وضوح تمایلات رئیسجمهوری را درک میکرد و پیشنهادهایی میداد بدون اینکه به صدام بر بخورد. صدام گفت، افراد خیلی کمی وجود دارند که یک زمامدار میتواند به آنها اعتماد کند؛ یکی از وظایف سنگین زمامداری، تنهایی تصمیم گرفتن است و باید اطمینان داشته باشی که افرادی هستند که میتوانند آن را اجرایی کنند. عدنان خیرالله چنین آدمی برای صدام بود.
ادامه دارد...
پینوشت:
۱- کمدینهای معروف آمریکایی که از دههی ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰ در تئاترها، سینما و تلویزیون فعال بودند – م.
منبع: جان نیکسون، «بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیسجمهور»، تهران: ترجمهی هوشنگ جیرانی، کتاب پارسه، چاپ شانزدهم، ۱۴۰۰، صص ۱۳۰-۱۳۳.