پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح قدری کار کردم. بعد از ناهار معاونالسلطنه تلفون کرد که با مصدقالسلطنه میخواهیم به ملاقات شما بیاییم. آمدند شرح مفصلی از احوال و مسافرت خود بیان کرد که برای رفتن به ایران به باطوم و تفلیس رفته و از آنجا دیگر نتوانسته است تجاوز کند و چه مشقتها کشیده و دو طفل همراه داشته و ناخوش شدهاند و بالاخره مجبور به مراجعت شده و در مراجعت از وزیر شدن خود مطلع گردیده است.
در حالی که مصدقالسلطنه و معاونالسلطنه اینجا بودند، شاهزاده بهمن و بعد میرزا علیاکبرخان مدعیالعموم و انتظامالملک هم آمدند. مصدق و معاون و بهمن رفتند. با میرزا علیاکبرخان و انتظامالملک در باب وجوهی که برای اسکندرخان باید جمع شود گفتوگو کردیم. مقصودِ میرزاعلیاکبرخان این بود که در این موضوع یک اظهار وجود و فضولی بکند. چندان مورد نداشت.
پس با انتظامالملک رفتیم و گردشی کرده شام خوردیم و قدری زودتر برگشتیم. چون میرزا عبدالحسینخان فردا ظهر عازم لندن است کاغذ برای میرزا حسینخان و غفارخان نوشتم و خوابیدم.
امروز به اتفاق انتظامالملک یک قلم خودنویس خریدم، زیاده از چهارصد فرانک شد.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ص ۴۳۷.