سرویس تاریخ «انتخاب»؛ اگر چه صورتحساب رستوران اینتوریست به هزینه پذیرایی دولت بود ولی رقم یکصد و ده دلار برای ناهار دوازده نفر زمینهای به دست ما داد که در قیمت اجناس غور و مطالعه کنیم و متوجه شدیم که با چه گرانی سرسامآوری روبهرو هستیم. از همانجا تحقیقات ما برای پیدا کردن قیمت اجناس شروع شد و به این نتیجه رسیدیم که قیمت یک پرتقال شش منات، یعنی یک دلار و نیم است. نان یک کیلو چهار منات، یک دلار، گوشت: کیلو ۱۸ تا ۲۴ منات، کره کیلو ۳۵ منات، قند کیلو ۲۴ منات و به همین تناسب سایر ارزاق و مایحتاج عمومی.
راستی با این قیمتهای گزاف مردم چگونه زندگی میکنند؟!
جواب شوفور تاکسی که ما را به دستور متصدی اینتوریست ژوزوف یک ساعت قبل از حرکت از باکو در شهر گردش میداد تا ساعت پنج بعدازظهر به ایستگاه راهآهن برساند مشکل ما را حل کرد و معلوم شد این گرانی فوقالعاده با تسعیر ارز خارجی است که دولت شوروی یک دلار را با چهار منات قبول میکند و یک لیره را با ۱۱ منات و نیم خرج میکند و به همین نسبت سایر پولهای خارجی را قبول میکند اما در داخل خاک شوروی برای افراد چنین نیست، یعنی پایه مزد و حقوق را طوری ریختهاند که زندگی را تکافو کند.
- حقوق ماهیانه شما چیست؟
شوفر تاکسی جواب داد: ششصد و پنجاه منات.
- زن و بچه هم دارید؟
- زن دارم که کار میکند و حقوق میگیرد. او ماهی هزار منات میگیرد.
- چقدر کرایه منزل میدهید؟
- ۱۵ منات.
یعنی چه؟! چطور میشود کرایه منزل نسبت به حقوق اینقدر پایین باشد! پانزده منات ولو برای یک اتاق هم باشد در مقابل هزار و ششصد و پنجاه منات حقوق! سه نفر در این تاکسی بودیم و هیچیک اظهارات او را باور نکردیم و با اشاره حالی میکردیم که خوب آنها را تعلیم دادهاند!
میرفتیم و خیابانها و در و دیوار و مردم شهر را در پیادهروها میدیدیم و میگذشتیم و به صحبت هم ادامه میدادیم. از چند خیابان کهنه و قدیمی گذشتیم ما را به محله نوساز بردند و عمارات چندطبقهای را که برای سکونت ساخته بودند از دور تماشا کردیم و فعالیتهای ساختمانی و عمارت بزرگ دولتی و شالودههایی که در دست اقدام بود همه را دیدیم تا به میدان «نظامی گنجوی» شاعر شهیر ایران رسیدیم، مجسمه بزرگ تمامقد نظامی گنجوی که وسط میدان مقابل موزه نصب شده بود جلب توجه ما را کرد و نشان داد که دولت شوروی به شعرا و فضلا اهمیت بسیار میدهد و چون مسقطالرأس نظامی شهر گنجه بوده که زمان درازی متعلق به ایران بوده و حالا جزو خاک شوروی است بدین سبب این شاعر عزیز ایران را از خود نیز میدانند و به همین سبب مجسمه او را در میدانی برپا کرده و آثاری از وی در موزه نگاه داشتهاند.
سایر شعرا و نویسندگان بزرگ هم در نظر شورویها مقام و موقعیت دارند. چنانچه برای جشن هزاره فردوسی مراسمی در خاک شوروی منعقد شد اصولا در این کشور ملت را از کودکی با شعرای خود مانوس و علاقهمند میسازند و اکنون تولستوی شاعر معروف روسی را هر طفل دبستانی میشناسد و آثار او را از حفظ دارد.
از اینجا گذشتیم و ساختمان عظیمی را که کتیبههای فارسی و عربی بالای عمارت نصب بود و استیل شرقی داشت و نام «تقیاف» در بین خطوط طلایی سردر خوانده میشد جلب توجه کرد و معلوم شد این یکی از عمارت بزرگی است که به ایرانیها تعلق داشته و اکنون یکی از ادارات شوروی در آن جای دارد و از این قبیل عمارات در باکو زیاد است و البته خوانندگان میدانند که بازرگانان ایرانی در قدیم موقعیت مهمی در روسیه بهخصوص در بادکوبه داشته و قسمتی از ساختمانهای بزرگ کنونی باکو به آنها تعلق داشته و نیز قسمت اعظم سهام نفت بادکوبه را دارا بودهاند.
از اینجا هم گذشتیم و از جمله سوالات ما از شوفر این بود:
- در صورتی که کرایه اتاق را دولت اینقدر ارزان میدهد شما میتوانید ماهی مبلغی زیاد پسانداز داشته باشید؟
- نه، پساندازی نداریم، هرچه درمیآوریم خرج میکنیم.
وقتی نرخ مواد غذایی را در مقابل حقوق او و زنش گذاشتیم بیش از نصف این پول را پر کرد و وقتی از قیمت پوشاک پرسیدیم حساب کردیم که اگر بخواهد خوب بپوشد چیزی هم کسر میآورد! زیرا قیمت یک جفت کفش ۲۵۰ تا ۳۰۰ منات است یک پیراهن زنانه چهارصد تا هفتصد منات. یک دست لباس مردانه در همین حدود و به همین تناسب تمام لوازم زدگی قیمت دارد.
پس از اصولی که دولت در زندگی افراد اتخاذ کرده متناسب با حقوق و مزد است و هرچه کار ارزش دارد و در برابر دولت مزد میدهد، از دست دیگر از جیب کارگر بیرون میآورد، در نتیجه سازمان دولت نه فقط از این کار زیانی نمیبرد بلکه صدها و هزارها میلیارد منات هر سال بر ثروت کشور میافزاید و حاصل همین کار و فعالیت افراد و به دست آمدن ثروت بزرگ است که به صورت موسسات عظیم در تمام کشور شوروی عرض وجود میکند.
ژوزف پس از آنکه اتاقهای ما را در واگون مخصوص مرتب کرد و مدیر واگون رستوران را معرفی نمود و دستور داد پذیرایی هیأت را بر عهده گیرد خداحافظی نمود و رفت و ترن به راه افتاد.
ساعتی بعد در یکی از اتاقهای واگون گرد هم نشسته و با علاقه مفرطی زندگی شوفر تاکسی را برای یکدیگر نقل میکردیم و چیزی که بر تعجب همه افزوده این بود که هر دسته سه نفری همان کاری را کرده بودند که ما کردیم یعنی از فرصت استفاده کرده التهاب خود را در دانستن وضع زندگی افراد با پرسش از شوفر خاموش کردهاند و جواب شوفرها همه تقریبا یکنواخت بود و به خوبی معلوم میداشت که زندگی هر یک کم و بیش در یک وضع و حال است. اما موضوع ارزانی کرایه خانه که گفته میشد صدی دو و نیم و سه از حقوق تجاوز نمیکند بر تعجب همه افزود.
اظهارات یکی از حضار مطلع این تعجب را از بین برد، او گفت: «حساب کنید همین مبلغ مختصر اجاره خانه برای دولت شوروی چه رقم درشتی تشکیل میدهد، تمام عمارات و خانهها و ساختمانهای بزرگ و کوچک در شهر و قریه و قصبه همه متعلق به دولت و از طرف دولت به این ترتیب اجاره داده میشود، برای دولت مایهای ندارد جز اینکه تعمیرات آن را بر عهده گیرد و تعمیرات هم هرگز به این مبلغ نمیرسد، پس درآمد دولت از بابت اجاره مسکن خود میزان معتنابهی است.»
بیانات دوست مطلع ما همه را از تردید خارج ساخت ولی به حسن تشخیص دولت شوروی در تعیین میزان اجاره خانه همه آفرین گفتند، چه ممکن بود قیمت مسکن را هم مثل سایر مایحتاج زندگی بالا نگاه دارند، چرا اصل ارزانی را درباره مسکن پیش گرفتهاند؟ شاید برای این است که مسکن در دسترس همه باشد یا ارزانی فوقالعاده اجاره خانه کسی را به هوس داشتن خانه نیندازد همچنین خرج ساختمان و تعمیر خانه برای افراد را آنقدر گران ساختهاند که اگر کسی خانه اختصاصی هم دارد آن را رها ساخته و خالی از سکنه میافتد؛ بنابراین مشکلات برای داشتن خانه به حدی نیست که به تصور آید، چنانچه در مسکو شنیدم کسانی هستند که طبق احتیاج خود خانه مسکونی اختصاصی داشته و دارند لکن میزان اجاره به قدری پایین است و مخارج تعمیر برای افراد به اندازهای گران که ناچار خانه را ترک نموده به ساختمانهای دولتی روی آورده و خانه با مرور زمان مخروبه شده از بین میرود مگر اینکه مورد استفاده دولت شده باشد که آن را متصرف شود و نگاهداری کند و شاید این برنامه و طرز بهرهبرداری از املاک و مستغلات برای این است که مالکیت خصوصی به کلی فراموش شود چنانکه هماکنون به دست فراموشی سپرده شده است.
همه دور رادیوی واگون رستوران جمع میشدند، چه خبر است؟
آقای سروریان با لهجه شیرین فارسی جواب داد: «در این ساعت تصمیم کرملین راجع به تنزل قیمتها اعلام میشود.»
سروریان دانشکده افسری را در تهران طی کرده و بعد در اداره تسلیحات ارتش (قورخانه) مدتی کار میکرده و تیمسار سرلشگر شفایی را به خوبی میشناخت. او چند سال بود که از ایران به بادکوبه آمده و اکنون در قسمت ماشینآلات مربوط به نفت کار میکند و حالا با رفیق روس دیگرش در همین واگون جای دارند و به مسکو میروند تا در باب بالا بردن سطح کار و فعالیت خویش با سازمان مرکزی مسکو مذاکره کنند و اعتبار جدید بگیرند.
سروریان گفت: «امسال پنجمین سالی است که دولت شوروی قیمتها را تنزل میدهد، هر سال بین ده و پانزده درصد نرخها پایین آمده و امشب ساعت ۷ بعدازظهر قرار است صورت نرخها به وسیله رادیو اعلام شود» و اضافه کرد: «این تنزل قیمت جزو برنامه پنجساله شوروی بوده و حدس میزنند باز هم برنامه تنزل قیمت طرح و ادامه داده شود.»
چند زن و مرد دور میزهای رستوران زیر دستگاه رادیو نشستند و گوش فرا دادند و صورت نرخها را روی کاغذ میآوردند و روسیدانهای عضو نمایندگی خود ما نیز با توجه مخصوص گوش میدادند. در خاتمه سروریان گفت: «بیشتر احتیاجات عمومی از نان و گوش و کره و قند و حبوبات و مشروبات و کنسروها و کتاب و لوازمتحریر و مواد پوشاکی از صدی ۱۰ تا صدی ۲۰ تنزل نمود. امشب تمام مغازهها در تمام خاک شوروی صورت موجودی خود را تا صبح تهیه میکنند و به سازمانهای مربوط به خود میدهند و از فردا صبح دویست میلیون نفوس کشور شوروی درجا طبق این تصمیم کرملین عمل خواهند کرد و این تنزل قیمت روی هم صدی ۱۵ قوه خرید مردم را برای سایر احتیاجات و بهتر کردن زندگی میافزاید.»
همه به هم نگاه کردیم و چند ثانیه سکوت آمیخته به تعجب همه را فراگرفت. یکی از آن میان سکوت را درهم شکست و گفت: «آقایان راستی موضوع مهمی است. نظیر این کار را در هیچ جای عالم نمیتوان سراغ کرد، شما خوب توجه کنید، وضعیت سایر کشورها را درباره ترقی قیمتها به خاطر بیاورید، در اروپای مرکزی پاریس را در نظر بیاورید و ببینید چطور قیمت همه چیز روز به روز بالا میرود، آن طرف دریاها آمریکا را نگاه کنید البته به یک نسبت کمی هر سال قیمتها بالا رفته است و در اینجا پنج سال است نرخها را تنزل میدهند! این چه سازمان مرموزی است؟!»
دوست دیگر ما گفته او را تایید کرد و گفت: «آیان میدانید این توانایی نتیجه چیست؟ نتیجه تمرکز کار و فعالیت دویست میلیون نفر افراد کشور شوروی است که این وضع منحصر را که در جای دیگر دنیا پیدا نمیشود به وجود آورده و همین قدرتی است که امروز تقاضای صلح و آرامش جهان را میکند، تا بتواند به آسودگی زندگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خود را پیش از پیش پیریزی نماید.»
صدای دیگری از گوشهای بلند شد و گفت و ببینید این تصمیم دولت که بر خلاف سال گذشته اعلام آن چند هفته به تاخیر افتاده موقعی ابلاغ میشود که نمایندگان کشورهای جهان اکنون در مسکو یا در نقاط مختلف این کشورند و همه از چنین موضوعی باخبر میشوند و مثل ما در فکر فرو میروند!
منبع: اطلاعات، سهشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۳۱، صص ۱ و ۷.
هم معلم و هم شاگرد هر دو نوکر دولتاند. از این حرف تعجب میکنید، اما هر دو از دولت حقوق میگیرند، برای دولت کار میکنند و برای دولت آماده خدمت میشوند هم معلم روی استعداد و لیاقتش حقوق میگیرد و هم شاگرد مخارجش از طرف دولت به میزان معین پرداخت میشود، یعنی هر طفلی که متولد میشود به تدریج که بزرگ میگردد به تناسب معین مقرری دارد که به اولیای آنها پرداخت میشود و یا اگر یتیم و بیکس باشد خود دولت از آنها در موسسات تربیتیاش نگاهداری مینماید و یا اگر اولیای اطفال مایل باشندی از کودکی اطفال خود را به دستگاههای دولت میسپارند و زحمت تربیت را بر خود هموار میسازند.