سرویس تاریخ «انتخاب»: ساعت چهار بعدازظهر روز پنجشنبه بیستم فروردین ۱۳۳۲، درست چهار ماه پیش از کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی دکتر مصدق، خبرنگار فرانسوی روزنامه دونیته لیبره با آیتالله کاشانی رئیس وقت مجلس شورای ملی دیدار و گفتگو کرد. موضوع اصلی این گفتگو اختلافات آیتالله کاشانی با دکتر مصدق، و خطر اشاعه کمونیسم در ایران بود.
شرح مصاحبه را، که در روزنامه اطلاعات مورخ شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۳۲ منتشر شد، در پی میخوانید:
اختلاف شما با دکتر مصدق بر چه اصولی است؟
من درباره سیاست خارجی یعنی مبارزه با استعمار و موضوع نفت هیچگونه اختلافی با نخستوزیر ندارم ولی درباره مسائل داخلی به منظور رعایت قانون اساسی و همچنین وضع اقتصادی البته اختلافاتی موجود است زیرا اصل تفکیک قوا که از اصول مسلم قانون اساسی است از طرف ایشان رعایت نگردیده و به علاوه بهبود وضع عمومی ایران مستلزم یک سلسله تغییرات و انجام نقشههای اقتصادی از قبیل آبیاری و بستن سدها و استخراج معادن و بسط کشاورزی و اصلاح وضع مردم که از طرف ایشان اقدامی در این باب نشده و روی این اصل جزئی اختلافی میان ما وجود دارد.
آیا با وضع کنونی اختیارات بیشتری را برای آقای دکتر مصدق لازم نمیدانید؟
در ایران وضع غیرعادی نیست زیرا در موضوع نفت آقای دکتر مصدق از تمام قوای ملی و دولتی و مملکت استفاده کرده و بعدا هم میتوانند بدون تضعیف قوه مقننه نظریات خود را بر طبق مصالح مملکت انجام بدهند، بهخصوص که فعلا خود ایشان وزیر دفاع ملی هستند و قوای نظامی در حدود قانون در اختیار ایشان میباشد.
آیا به نظر شما ایران از طرف دولت شوروی دستخوش تهدید نیست؟
خیر زیرا ایران با دولت شوروی همسایه و دوست است و هیچگونه کدورتی بین طرفین موجود نیست تا مورد تهدید قرار گیرد.
آیا کمونیسم ایران را تهدید نمیکند؟
دین مبین اسلام هر کجا که حکومت کند با کمونیست مخالف است و کمونیست را یارای نفوذ در اسلام نیست و ملت ایران سالهای دراز است که با مرام کمونیست مخالف بوده و میباشد.
عقربههای ساعت به نه بعدازظهر رسیده بود که اتومبیل رئیس شهربانی [تیمسار افشارطوس]در فاصلهای که بین چهارراه خانقاه و آن دکان بقالی قرار دارد توقف نمود. ابتدا سرتیپ افشارطوس خواست کیف دستی خود را که حامل اوراق و نوشتجات است بردارد، ولی بعد منصرف شد و به راننده گفت: «کیف مرا بگیر و در اتومبیل بینداز» سپس اضافه نمود «من پیاده میروم تو با اتومبیل برو مقابل کلانتری ۲ بایست من یا خودم به آنجا خواهم آمد و یا اینکه به تو تلفن خواهم نمود که آنجا عقب من بیایی.» راننده بلافاصله حرکت کرد و رئیس شهربانی پیاده به راه افتاد. ساعت شش صبح امروز [سهشنبه اول اردیبهشت ۱۳۳۲]، تلفن منزل تیمسار سرتیپ همایونفر معاون شهربانی کل کشور زنگ زد... وقتی که همایونفر گوشی را برداشت، خانم رئیس شهربانی با لحنی که از آن اضطراب و نگرانی مشهود بود گفت: «تیمسار افشارطوس دیشب به منزل نیامده است...»