پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح مطابق معمول به فرحآباد رفتم، دو ساعت و نیم سوار شدم. خوشبختانه با آنکه اسب زیاد تاختم، اسب سرکشی نبود، زیاد خستهام نکرد. والاحضرت همایونی در حدود ساعت یازده و نیم تشریف آوردند. یک ساعتی بسیار خوب سوار شدند. با آنکه یازده سال بیشتر ندارند، خوب سوار میشوند.
سر ناهار و شام هردو رفتم، مطلب مهمی مذاکره شد. مطلبی سفیر انگلیس به من تلفن کرده بود که جالب بود، سر شام عرض کردم. آن این بود که آرایی که در این چند روزه در بحرین به نماینده اوتانت دبیرکل سازمان ملل اعلام شده، اغلب این است: استقلال میخواهیم، و میخواهیم که با ایران همکاری نزدیک داشته باشیم. اگر اکثریت این را بگویند، ممکن است احیانا زمینه روابط ویژه بین ما و بحرین پیدا بشود...
این دفتر را که در مقدمه سال نو میبندم، بیمناسبت نمیدانم شعری را که دیشب در دیوان اقبال پاکستانی جلب نظرم کرد، اینجا بنویسم:
شب درویش اگر با غم نان میگذرد
روز منعم، به غم سود و زیان میگذرد
عمر درویش و توانگر به حقیقت نگری
هردو با سوز دل و رنج روان میگذرد
شادمان باش و مخور هیچ غم از سود و زیان
که جهان گاه چنین، گاه چنان میگذرد
از شب عید تاکنون در هیچ یک از نقاط ایران باران نباریده است. اوقات شاهنشاه از این بابت خیلی تلخ است.