گزارشی از ظرفیتهای خوزستان در دولت دکتر مصدق؛
سرزمین خوزستان یا «دره نیل ایران» از زرخیزترین نقاط خاورمیانه است، در هر وجب از این سرزمین گنجهای گرانبهایی در سینهی خاک نهفته است. اگر به خوزستان از لحاظ کشاورزی توجه شود آذوقهی تمام کشورهای خاورمیانه را میتواند تامین کند و در حکم «انبار گندم و آذوقه ایران» به شمار خواهد رفت ولی متاسفانه سیاست استعماری ۵۰سالهی شرکت سابق نمیگذاشت در خوزستان زراعت و آبادی بشود، زیرا در این صورت شرکت سابق نمیتوانست کارگر گرسنه را روزی ۱۵ تا ۳۰ ریال استخدام کند...
کد خبر: ۶۲۹۲۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۰۱
روزنامهگردی در «انتخاب»؛
در دوران سلطنت کریمخان زند، حکومت مطلقه گیلان و طبرستان در دست امیر هدایتخان رشتی بود. به سال ۱۱۸۶ هجری خان خیوه به هدایتخان پناهنده میشود. در مدتی که خان خیوه در رشت اقامت داشته، چون برای هدایتخان احترام زیادی قائل بوده، هر وقت که هدایتخان وارد مجلسی میشد... به احترام هدایتخان از جا بلند میشد...، چون خان خیوه به جز زبان ترکی زبان دیگری نمیدانست؛ هدایتخان با لهجه ترکی به او میگفت: «اتور خان» یعنی «خان بنشین» ... این موضوع توجه مردم را را جلب میکرد، به طوری که پس از چندی به هدایتخان بر اثر کثرت استعمال این حرف لقب «اتورخان» دادند.
کد خبر: ۶۲۰۹۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۳/۱۱
به پول و ثروت علاقه ندارم. اگر پشیزی به فقیر بدهم برایم آسانتر است که چیزی از وزیر بخواهم... یک محرکی در من هست که مرا پیوسته به اهمال و سستی و استعفای بیمورد و بیعقلی کامل منسوب میدارد، زیرا غالبا در صدد استرداد طلب و اخذ حق مشروع خود هم برنمیآیم... اینها را هم دوست نمیدارم: بالا نشستن، تملق شنیدن، کوکبه داشتن... برای اینکه نگویید پس چه چیز را مایه تشفی قلب شکسته و رمیده خود میدانم آنچه را که امروز تصور میکنم که بتوان بدان ایمان آورد و آن را دوست داشت فقط و فقط «رفیق» است.
کد خبر: ۶۱۵۰۲۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۷
گفتوگو با عزتالله انتظامی درباره «گاو» در زمان اکران فیلم؛
در فیلم گاو دِهِ ما یک دِهِ واقعی بود... و به جز ما (بازیگران اداره تئاتر) بقیه آدمهای فیلم همه اهل همان دهات بودند که مهرجویی با مهارت قابل تحسینی آنها را به کار گرفته بود و جالب این است که ما چون برای آشنا شدن با خلق و خوی، و عادات اهالی ده سه ماه در میان آنها زندگانی کرده بودیم، آنها دیگر واقعا ما را از خود میدانستند و من شده بودم مشد حسنِ دِه. حق هم داشتند چون به آن ترتیب ما هر کداممان یک پا دهاتی شده بودیم، و مسلما هیچ فیلم ایرانی تا به حال با چنین اصالتی تهیه نشده... هیچ سینمایی حاضر به نمایش فیلم «گاو» نبود تا اینکه مهدی میثاقیه که واقعا من وظیفه خود میدانم از او تشکر کنم، حاضر به نمایش فیلم گاو شد، و حال میبینیم در صفوف طویلی که از صبح تا شب در مقابل سینما «کاپری» کشیده میشود...
کد خبر: ۶۰۵۱۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۱۲
گزارشی میدانی از پایتخت یک روز پیش از بازگشت امام؛
در یک دستِ [مجسمه] فردوسی شاهنامه و در دستِ دیگرش تصویر آیتالله خمینی است. پیکر فردوسی را با شعارهای درود بر... و مرگ بر... رنگی کردهاند. کمتر جای سالمی در مجسمه به چشم میخورد. خجالت میکشم به چشمهای فردوسی نگاه کنم... سی سال رنج کشید و شاهنامه را نوشت، اما از شاهان نیکی ندید و امروز ما به او بد میکنیم. جلوی دانشگاه دو جوان با هم بحث میکنند: یکی میگوید: «انقلاب ابزار میخواهد، سازمان و تشکیلات میخواهد. اینطور که پیش میرویم بیش از آنچه که باید تلفات میدهیم، تا مجهز نشویم جنبش ما به پیروزی کامل نمیرسد.»، اما جوان دیگر اعتقادی به تشکیلات و سازمان ندارد، میگوید: «جنبش هماکنون کاملا موفق است و به همین ترتیب تا پایان کار پیش خواهد رفت.» بحث این دو به جایی نمیرسد. از هم جدا میشوند.
کد خبر: ۵۹۹۶۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۱۳