از دروازه ناصریه داخل شده، رفتم مسجد شاه دیدن امامجمعه، از آنجا دیدن شیخ محمد، از آنجا سبزهمیدان، وارد دیوانخانه... کَندی صبح ناخوش بود رفتم اندرون، دیدم در باغچه راه میرود ذوق کردم. آمدم بیرون رفتم شمسالعماره. وزرا و غیره آمدند مشغول کار شدم.
کد خبر: ۵۹۴۲۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۱۶
صبح رفتم اطاق عایشه [یکی از زنان حرم] چشمش خوب شده است. از اطاقش خواستم بیرون بروم هردو پایم پیچ خورد زمین افتادم، زنها، خواجهها ریختند بلند کردند خیلی وحشت کردند اما الحمدالله در نرفت.
کد خبر: ۵۳۷۸۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۳
امروز عید است و سلام است و سرور است... رخت پوشیده آمدم بیرون قدری گردش کرده از شدت سرما رفتیم توی گرمخانه... حاجی حیدر آمد، ریش تراشید. بعد رفتیم سردرب شمسالعماره، امینالسلطان بود صحبت کردیم. بعد تماشای کوچه را کردیم. مردم رخت نو پوشیده با هم مصافحه میکردند. بعد ناهار خوردیم. اعتمادالسلطنه بود روزنامه خواند.
کد خبر: ۵۳۷۶۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۲
مجدالملک از طرف شاه مامور شد که برود به صدراعظم [میرزا یوسف آشتیانی] ابلاغ کند: «وزرا ناهار را در منزل بخورند و شش به غروب مانده هفتهای سه روز در عمارت شمسالعماره حاضر شوند و احدی را جز اشخاص معینه راه ندهند.» مجدالملک... فرمایش شاه را به طور نجوا به صدراعظم گفت. صدراعظم بلند جواب داد که: «اولا من ناهارخور نیستم، اما شکوه [و]رونق دربخانه [دربار]شما به این دو مجموعه ناهاری است که من از خانه میآورم! چشم! بعد از این میگویم ناهار نیاورند. ثانیا آمدن من به شمسالعماره، چون پیرمرد علیلی هستم مزاجم مقتضی نیست که از منزل خودم به شمسالعماره بیایم. ثالثا فراشخلولت دمِ درب گذاشتن و سایر وزرا را راه ندادن اسباب یأس جمعی میشود که غالبا خودشان و پدرهاشان به دولت خدمت کردند... از این گذشته من پیرمرد خرفتی هستم و عقلم به هیچ چیز نمیرسد. مرا از حضور مجلس شورا معاف فرمایید.»
کد خبر: ۵۲۴۷۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۹
شمس العماره یکی از بناهای مرتفع و مشخص و جالب تهران قدیم است .
کد خبر: ۲۱۷۱۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۰۴