پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: صبح رفتم اطاق عایشه [یکی از زنان حرم] چشمش خوب شده است. از اطاقش خواستم بیرون بروم هردو پایم پیچ خورد زمین افتادم، زنها، خواجهها ریختند بلند کردند خیلی وحشت کردند اما الحمدالله در نرفت. بعد رفتم دیوانخانه، راه رفتم، مومیایی به پا مالیدم الی شب بد راه میرفتم. ناهار را در سردر شمسالعماه خوردم. مجدالدوله گفت: «حیف دیر آمدید که عضدالملک را ببینید چطور سواره با عمیدالملک و غیره به خانه شهابالدوله میرفتند.» گویا برای این بوده است که فاطمه خانم خاله که زن شهاب بوده مرده است یعنی دیشب مرده است همان فاطمه خانم تلخه خاله است، وقتی که خاله گیلشا ما مرده بود که در روزنامه کتابچه قبل از این نوشته شده است این رفته بود خانه اسحاق خان همانجا ناخوش شده بود الی حال کشیده حالا مرده است. عصر را هم با حالت پادرد رفتم عشرتآباد و قصر قاجار گردش کرده چای عصرانه خوردم، میرزا محمدخان، ابوالحسنخان، اکبری و غیره و غیره بودند، هوا بسیار خوب بود، ابتدای شکوفه آلبالو و ارغوان است.