arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۹۴۲۰۱
تاریخ انتشار: ۰۳ : ۰۰ - ۱۶ دی ۱۳۹۹

یادداشت‌های ناصرالدین‌شاه، شنبه ۱۵ دی ۱۲۴۵؛ رفتم شمس‌العماره مشغول کار شدم

از دروازه ناصریه داخل شده، رفتم مسجد شاه دیدن امام‌جمعه، از آن‌جا دیدن شیخ محمد، از آن‌جا سبزه‌میدان، وارد دیوان‌خانه... کَندی صبح ناخوش بود رفتم اندرون، دیدم در باغچه راه می‌رود ذوق کردم. آمدم بیرون رفتم شمس‌العماره. وزرا و غیره آمدند مشغول کار شدم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ رفتیم شهر. دیشب انیس‌الدوله بله شده، صبح رفتم حمام. ناهار را در دوشان‌تپه خوردم. هما خانم، باقری، فاطمه‌سلطان، دلبر، معصومه امروز به شاهزاده عبدالعظیم رفتند. تاج‌گل سه روز است ناخوش است. از دروازه ناصریه داخل شده، رفتم مسجد شاه دیدن امام‌جمعه۱، از آن‌جا دیدن شیخ محمد، از آن‌جا سبزه‌میدان، وارد دیوان‌خانه.

کَندی صبح ناخوش بود رفتم اندرون، دیدم در باغچه راه می‌رود ذوق کردم. آمدم بیرون رفتم شمس‌العماره. وزرا و غیره آمدند مشغول کار شدم.

از زن‌ها همه این دفعه آمده بودند دوشان‌تپه. سوای این اشخاص که در شهر مانده بودند: ندیم‌السلطنه، شکوه‌السلطنه، دخترسالار، سلطان‌خانم، فرنگی، کلثوم، مادر نایب‌السلطنه، اخترالسلطنه، بدرالسلطنه۲.

غلام‌بچه‌ها همه بودند در رکاب. خواجه‌ها که بودند در رکاب: حاجی‌ فیروز، حاجی بلال، آقا عنبر، آقا علی، آقا محراب، گربه کَندی، سرسیاه پسر کَندی، فقیری دختر کَندی.

روزی که وارد شهر شدیم میرشکار، سیاچی و غیره رفته بودند عقب زخمی. شب در شهر بعد از شام سه ساعت از شب گذشته خواننده‌ها می‌خواندند. انیس‌الدوله هم نشسته بود، یکبار دیدم پرده بالا رفت سیاچی آمد خنده‌کنان خسته، مرده. گفت «شکار را آوردیم.» سرِ شکار را آورد با ریش سفید بزرگ و یال سیاه؛ قدری پوست از پشت سرش. قوچ ۱۴ ساله بود خیلی بزرگ، دهنش دریده هم نمی‌آمد. چشم‌ها از کاسه کنده شده، گوش‌ها بریده، شاخ شکسته. ترکیب غریبی بود. می‌گفت: «در سه‌پایه پیدا کردیم، تازی کشیدیم گرفت.» از دست تازی رها شده، گم شده بود، رفته بود در دره مرده بود. فورا کرکس‌ها آمده او را بالمره خورده بودند. میرشکار و غیره خبط کرده سمت جاجرود رفته بودند. در مراجعت به علامت کرکس‌ها به زحمت پیدا کرده بودند. غریب قوچی بوده است.

پی‌نوشت:

۱- امام‌جمعه: میرزا زین‌العابدین ظهیرالسلام، امام‌جمعه تهران، متولد ۱۲۶۱ ق. پسر سید ابوالقاسم امام‌جمعه بود که پس از درگذشت پدرش، چون میرزا زین‌العابدین صغیر بود، عموی او سید مرتضی کفالت امور امام‌جمعگی را عهده‌دار شد. او در سال ۱۲۸۰ ق. که به سن بلوغ رسید، به فرمان ناصرالدین‌شاه امام‌جمعه تهران شد. (شرح حال رجال ایران، ص ۳۴۰).

۲- بدرالسلطنه، همسر ناصرالدین‌شاه و نوه محمدرضا میرزا متخلص به افسر، پسر سیزدهم فتحعلی‌شاه و مادر محمدرضا میرزا رکن‌السلطنه پسر پنجم ناصرالدین‌شاه بود. (روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، صص ۲۸۰-۲۷۹ و روزنامه‌های خاطرات ناصرالدین‌شاه، نسخ خطی).

 

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه، از ربیع‌الاول ۱۲۸۳ تا جمادی‌الثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۱۰۷-۱۰۸.

نظرات بینندگان