سرویس تاریخ «انتخاب»: این روزها اخبار نوسانات دلار و صحبتهای ضد و نقیض دولتیها در این بین زیاد به گوش میرسد، اما این موضوع ریشهی تاریخی دارد و در دوران پهلوی نیز دلار یک چالش اساسی بوده است. در تاریخ شفاهی هاروارد به خاطرات محمد یگانه برمی خوریم که روایت بسیار جالبی از تضاد درون دولت بر سر قیمت دلار تعریف میکند. «انتخاب» در چند قسمت، بخش هفتم و هشتم مصاحبهی محمد یگانه با تاریخ شفاهی هاروارد در گفتگو با ضیا صدیقی را منتشر میکند:
(لازم به ذکر است که درهم ریختگی برخی از جملات ناشی از گفتگوی شفاهی محمد یگانه با مصاحبه کننده است. تا حد عدم مداخلهی مستقیم در متن، برخی از مشکلات متنی اصلاح شده است.)
پاکستان آمده بود فقط از ما یک امضاء میخواست، میگفت که «اگر شما تضمین بکنید یک امضاء بدهید ما میتوانیم از بازار برویم قرض بکنیم؛ که فقط ما از شما احتیاجی نداریم یک کاری بکنید شما به ما پول ندهید کمک نکنید. سیصدوپنجاه میلیون دلاری که میخواهیم شما فقط تضمین بکنید.» آن هم فرقی نمیکرد، در عمل وام بود به حساب ایران میرفت ما هم که اگر میخواستیم در خارج برویم وام بگیریم این را از امکانات وامگیری ما کسر میکردند. در عین حالیکه ما این سیاست خودمان را در آن موقع عوض کردیم. دیگر جلوی این وامهای خارج و یا سرمایهگذاریهای خارج را بگیریم در عین حال خودمان را موظف میدانستیم که اگر یک همسایهای داریم این همسایه گرفتاری دارد فلان بتوانیم با او همکاری بکنیم کمک بکنیم.
این بود که درباره ترکیه این نکته را عرض کردم وقتی که دیدیم اینها وضعشان از نقطهنظر ارزی balance of payments موازنه پرداختها خیلیخیلی بد شده و تحت فشار IMF قرار گرفتند و گرفتاری خیلی شدید دارند، من دیدم که حتماً اینها اگر ایران یعنی موقعش است ایران یک کاری انجام بدهد برای اینها. از طرف دیگر هم ما پولی نداریم به اینها کمک بکنیم، راهش چه است؟ ما مطالعه کردیم اینها مقدار زیادی تقریباً در حدود هفتاد هشتاد درصد از صادراتی که دارند مصرف میشود برای خرید نفت. ما هم ظرفیت تولید نفت زیادی داریم پس میتوانیم تولیدمان را قدری بالا ببریم. اینها مثلاً یک میلیون تن دو میلیون تن که فرق نمیکرد ما بیش از صد میلیون تن اضافه ظرفیت داشتیم که یک میلیون تن دو میلیون تن بیشتر تولید بکنیم به اینها بدهیم که اینها هم احتیاجاتشان سالانه در حدود ده پانزده میلیون تن نفت بود؛ و من این را به عرض شاه رساندم و ایشان گفتند فکر بسیار خوبیست مطرح بکنید در شورای اقتصاد و بعداً با دولت ترکیه.
بعد از آن سفیرشان را خواستم و موضوع را گفتم اینها هم بلافاصله وزیر برنامهشان را فرستادند به ایران و ما از این طریق کمک کردیم که این مقدار نفت را بدهیم در مقابلش کالا بخریم منتها این کالا را در عرض پنج سال بخریم که فرض کنید احتیاج به سیمان داشتیم احتیاج به گندم داشتیم احتیاج به گوشت داشتیم، از این قبیل کالاها از آنها بگیریم.
س- بله.
ج- یک نکتهای هم که در اینجا ممکن است شما علاقهمند باشید مسأله در عین حالیکه این سرمایهگذاریها در خارج میشد آمده بودند یک فکری کرده بودند خودشان خود دولت یک دفتری داشته باشد در خارج و بیاید در بازار سهام وارد بشود یا اینکه مطالعه بکنند در بعضی جاها در بعضی از این کشورها چه امکاناتی هست بروند سرمایهگذاری بکنند.
بعد برای این کار آمدند برادر آقای هوشنگ انصاری، سیروس انصاری، ایشان را آوردند و برایش یک دفتری در واشنگتن بهوجود آوردند که سالی یک میلیون دلار حقالزحمه به ایشان میدادند و از طریق شرکت نفت یعنی ایشان قراردادش با شرکت نفت بسته شد و گزارشهایش میآمد از طریق سازمان برنامه که دستور پول اینها داده بشود که پرداخت بکنید به ایشان؛ و کارهایی که انجام میداد برای وزارت امور اقتصادی و دارایی بود برای اینکه این رابطه بین دو برادر ظاهر نشود که ایشان سیروس انصاری برادر هوشنگ انصاری است و یک میلیون دلار در سال به ایشان برای این منظور داده میشود این را صلاح این طور دیده بودند که این از راه شرکت نفت بشود.
س- این در چه سالی بود آقا؟
ج- عرض کنم که شاید در ۱۹۷۵ و اینها عملی شده بود و هم ادامه داشت.
س- بله.
ج- بعد قرار هم بر این بود که اگر ایشان علاوه بر این یک میلیون دلاری که از این البته مقداریش هزینه میشد فرض کنید یک دفتری گرفته ماهی بایستی دو سه هزار دلار به آن دفتر دو تا اتاق دارد سه تا اتاق دارد، یا یک منشی دارد تلفن دارد این هزینههایش حالا سالی صدهزار دلار بشود دویست هزار دلار بشود حتماً خرجی داشت ولی بقیهاش بهعنوان retainer fee به جیب ایشان میرفت. منتها یک چیزی هم که داشتند قراری هم که داشتند هر معاملهای که میشد ایشان یک حقالعملی میگرفتند یک کمیسیون
س- بله.
ج- یا دلالی حالا هر چه شما بفرمایید. این حقالعمل برای ایشان به این ترتیب بود اگر فرض کنید یک پورسانتاژی بود از یک معاملهای منتها این مبلغ نمیتوانست بیش از یک میلیون دلار بشود اگر حقالعمل را مثلاً حساب میکردند که با آن پورسانتاژی که میبایستی که به ایشان بدهند دو میلیون دلار میشد یا سه میلیون دلار میشد maximumاش را میتوانستند در هر معامله یک میلیون دلار بدهند؛ بنابراین وقتیکه میبینید کروپ را سهامش را خریدند یا (؟) چیزی که هست شرکت آلمانی هست اینها در چندین فقره خریداری شد شاید یک عده میگویند که از این لحاظ بوده که ایشان بتوانند آن یک میلیون دلارها را بگیرند.
مثلاً سه دفعه خریده شد سه تا یک میلیون دلار گرفتند و الا اگر یک دفعه خریده میشد فقط یک میلیون دلار ایشان میگرفتند. علاوه بر این قرارها یک شرکتی هم در اینجا درست کرده بودند و در حدود پنج میلیون دلار در اختیار این شرکت گذاشته بودند که سهام بخرد و بفروشد در بازار و از این حرفها؛ که البته این بعداً گرفتاریهایی پیدا کرد. البته موقعی که من در سازمان برنامه بودم مواجه با این مسأله شدم و بعد اقدام کردم که این رابطه با سیروس انصاری دیگر معنایی ندارد با وضعی که ایران دارد و پولی ندارد سرمایهگذاری بکند، این را هم بهعرض رساندم ولی دستور داده شد که فعلاً این کار ادامه پیدا بکند.
سنگال یک برنامهای وجود داشت که از یک میلیارد دلار میگذشت یک شهر «فرح پهلوی» میخواستند درست بکنند در سنگال و میبایستی به آنها کمک بشود به تدریج تا این شهرها و معادن و صنایع و خانهسازی و ... و اینها به وجود بیاید در سنگال؛ و این موقع دیگر اوضاع ایران در ۱۹۷۷ و ۷۸ با اقداماتی که وزارت اقتصاد و دارایی در سالهای قبل کرده بودند و با برنامههایی که به اجرا گذاشته شده بود در خزانه چیزی وجود نداشت.