پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشتهای روزنوشت علم را منتشر میکند.
شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۴۹: صبح مطابق معمول کارها شروع شد و ملاقاتها از ساعت ۷/۳۰ آغاز گردید. بعد از آن که انسان یکی دو هفته تعطیل گرفته، احساس میکند چه فشاری روی او هست، ولی ضمن کار احساس نمیشود. شاهنشاه عصری تشریف فرما شدند، ماشاء الله سـرحال بودند. فرمودند: وزن من ۷۷ کیلو شده است ـ من ۶۲ کیلو هستم، آن هم پس از آن که در اروپا دو سه کیلو چاق شده ام!
از فرودگاه مستقیم به شاهدشت پیش علیا حضرت ملکه پهلوی تشریف بردند. به من هم فرمودند: با من بیا. نخست وزیر و معاون وزارت خارجه در فرودگاه شرفیاب شدند. نمیدانم به چه مناسبت سر شام حال شاهنشاه خوب نبود، مخصوصاً من که در اطراف یک میز کوچک گرد شام درست رو به روی شاهنشاه قرار گرفته بودم، این احساس را میکردم. وقتی شاهنشاه مستقیم روی چشمهای من نگاه نمیکنند، یک قسم ناراحتی دارند. البته من میدانم که بالاخره ایادی ما در اطراف بختیار موفق شدند او را با تیر بزنند.
روزی که در بغداد برای شکار به خارج رفته بودند... کسی که [او] خیال میکرد از همه.... به او نزدیکتر است و از ایادی ما بود، او را زد. متأسفانه این مرد پوست کلفت نمرده است. ولی من عقیده دارم که خواست خداست برای این که بیشتر رنج و عذاب ببرد. بالاخره می میرد. این آدم شقی خیلی مردم را اذیت کرد که برای خودش مقام و پول به دست بیاورد. ولی از حق نباید گذشت، مرد شجاع و نترسی است.... گویا حسن البکر، رئیس جمهور [عراق] تاکنون سه بار از او عیادت کرده است.
امشب فریده ملکه سابق مصر-زن اول [ملک] فاروق- که مهمان است، سر شام بود. بعد از شام او را به تهران آوردم.