arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۴۲۳۹۰
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۱۸ - ۱۳ دی ۱۴۰۳
خاطرات رئیس زندان قصر، قسمت بیست و چهار؛

«از سوی طالقانی برای مذاکره با خلق ترکمن به ترکمن صحرا رفتم»/«ارتش با دستور دولت موقت، به سرکوب خلق ترکمن پرداخت»/«طالقانی از جنگ در کردستان ناراحت بود»

آن موقع در ترکمن صحرا و گنبد کاووس جنگ بود. عده‌ای از ترکمن‌ها با تشکیل کمیته خلق ترکمن از کشت کاران منطقه عوارض گرفته بودند و تعداد ۴۰۰ دستگاه موتور سیکلت هم فراهم کرده بودند و در دهات و قصبات ترکمن صحرا تحریکاتی علیه حکومت انقلابی می‌کردند. کم کم کار به جلوگیری از اجرای قانون در ادارات دولتی و مداخله در امور انتظامی شهر رسید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب مسیح در قصر، مجموعه خاطرات سرتیپ اصغر کورنگی است که به کوشش مهسا جزینی تهیه و توسط انتشارات روزنه منتشر شده است. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را که شامل خاطرات زندان قصر در سال‌های قبل از انقلاب است، منتشر می‌کند.

آن موقع در ترکمن صحرا و گنبد کاووس جنگ بود. عده‌ای از ترکمن‌ها با تشکیل کمیته خلق ترکمن از کشت کاران منطقه عوارض گرفته بودند و تعداد ۴۰۰ دستگاه موتور سیکلت هم فراهم کرده بودند و در دهات و قصبات ترکمن صحرا تحریکاتی علیه حکومت انقلابی می‌کردند. کم کم کار به جلوگیری از اجرای قانون در ادارات دولتی و مداخله در امور انتظامی شهر رسید.

طبق دستور مرکز، ارتش در شهر مداخله کرده بود و ناخواسته جنگ سختی در گرفته بود. تراکمه در خانه‌ها و بام‌ها سنگر گرفته بودند و از ورود ارتش و دخالت قوای انتظامی جلوگیری می‌کردند. مذاکرات بی‌نتیجه مانده بود. شنیدم از ترکمنستان شوروی اشخاصی به منطقه آمده و تحریک می‌کردند. مرحوم طالقانی به من گفت شما سال‌های گذشته در گنبد بوده‌اید. گفتم بله من سه سال رئیس شهربانی گنبدکاووس بودم و حالا هم آنجا زراعت دارم. گفت شنیده‌ام با ترکمن‌ها رابطه دارید؟ گفتم با گروه خلق ترکمن خیر ولی با اغلب رجال ترکمن شهر آشنائی و دوستی دارم. گفت من با آقای حاج سید جوادی، وزیر کشور صحبت کرده‌ام که شما در رأس یک هیأت به ترکمن صحرا بروید و با تراکمه مذاکره کنید ببینید چه می‌گویند و چه می‌خواهند.

 گفتم دوستانی در گنبد و آزادشهر دارم اجازه بفرمائید من صحبت کنم سپس تلفنی قضیه را خواهم گفت. صحبت‌های زیادی شد آقای طالقانی از جریان کردستان به شدت ناراحت بود. گفت صلاح ما نیست که با کرد‌ها جنگ آغاز کنیم ولی نمی‌دانم چه باید کرد؟ گفتم آقای مهندس بازرگان نخست‌وزیر با اقدام نظامی مخالف است. شب با سه نفر در شاه‌پسند یا همان آزادشهر فعلی تلفنی صحبت کردم وضع را خیلی جدی‌تر و وخیم‌تر از آنچه تصور می‌شد دیدم و حتی گفتند ترکمن‌ها، مردم غیر ترکمن را به اخراج از شهر تهدید کرده‌اند و هم اکنون در ۶ کیلومتری شهر پست بازرسی گذاشته‌اند.

فردا صبح که به شهربانی رفتم در گزارش‌ها خواندم که در گنبدکاووس سرهنگ خوشکار رئیس شهربانی را تراکمه دزدیده اند و معلوم نیست کجاست. با تیمسار مجللی رئیس شهربانی صحبت کردم و سریع به نخست‌وزیری گزارش کردیم. بعد به آقای طالقانی تلفن کردم و گفتم تصور نمی‌کنم من و هیأتی که در اختیار دارم بتواند در زمینه اقدامات قاطع نظامی یا مشابه آن تصمیم بگیرد و من فکر نمی‌کنم به من چنین اجازه‌ای داده شود. سه روز بعد دولت تصمیم به اقدام نظامی گرفت و بالاخره ارتش با سرکوب متجاوزان وارد شهر شد. بالاخره شهر از تسلط کمیته خلق ترکمن خارج و عده زیادی کشته و مجروح شدند. بعد‌ها عده زیادی از تراکمه اظهار می‌داشتند که موافق با این اقدام کمیته خلق ترکمن نبودند ولی از سوی آن‌ها تهدید شده بودند.  

نظرات بینندگان