arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۳۷۸۹۶
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۲۰ آذر ۱۴۰۳
خاطرات محمد محمدی از «زندان شاه»؛ قسمت سی و سه؛

لاهوتی گریه می‌کرد و می‌گفت میلیون میلیون پول ملت را به این‌ها دادم که کمونیست شوند؟ /به طالقانی گفتم شما ساواکی‌ها را نجس نمی‌دانید بعد کمونیست‌ها نجس هستند؟ /منتظری گفت خیلی از این آقایان از ساواک با من بدتر برخورد می‌کنند/رفسنجانی از مارکسیست شدن مجاهدین خیلی ناراحت بود

تو حسینی شکنجه‌گر را فتوا نمی‌دهی که نجس است بعد عباس مفتاحی را فتوا می‌دهی نجس است؟ این در حالی است که بچه‌ها با کمونیست‌ها بودند و می‌دیدند که بسیاری از مارکسیست‌ها شکنجه شده‌اند و چه مقاومت‌های قهرمانانه‌ای کرده‌اند. همایون کتیرایی و عباس مفتاحی کسی که زندانی سیاسی است، می‌فهمد که این‌ها چقدر مقاومت کرده‌اند. یا بیژن جزنی که می‌برند و اعدامش می‌کنند و ذره‌ای کوتاه نمی‌ آید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب خاطرات و تاملات در زندان شاه، اثر محمد محمدی (گرگانی) از نشر نی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات محمد محمدی در زندان‌های زمان شاه و درگیر شدن با ماجرا‌های تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ است. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند.

فصل دهم

فتوای نجاست

آیت الله منتظری از همه از جمله من، برای برگزاری یک جلسه مرحوم دعوت کرد و گفت می‌خواهم مطلبی را بخوانم. خودش متن فتوا را خواند. متن فتوا این بود که کمونیست‌ها کافرند و کافر هم نجس است و ما از بچه مسلمان‌ها می‌خواهیم که از کمونیست‌ها جدا بشوند. فتوایی بود - که ۷ امضا داشت از جمله آیت الله طالقانی هم امضا کرده بود. من خیلی ناراحت شدم از این جهت که چرا آقایانی که مشکلات و مسائل ما را نمی‌دانند، از ما اقـلاً یک مشورت نمی‌گیرند می‌دانستم که فتوا اختلاف بین زندانیان را تشدید می‌کند و مورد سوء استفاده ساواک برای فشار بیشتر روحی به زندانیان قرار می‌گیرد.

اول رفتم سراغ آقای طالقانی و به ایشان گفتم: حاج آقا شما چرا این کار را می‌کنید؟ آخر چه لزومی دارد که شما بیایید بگویید مارکسیست‌ها نجس هستند؟ شما که حکم تازه‌ای نداده‌اید. این حکم توی رساله هـا هـم هست. شما در واقع با قضیه دارید برخورد سیاسی می‌کنید. این برخورد کـه استنباط تازه‌ای نیست. می‌خواهید به لحاظ سیاسی مارکسیست‌ها را منفرد کنید. آقایان فکر می‌کردند علت عمده مارکسیست شدن بچه‌ها، همنشینی با مارکسیست‌ها است. البته به مبانی اشکالات اعتقادی سازمان توجه داشتند ولی خیلی دقیق توجه نمی‌کردند که مسئلۀ اصلی کجا است.

فکر می‌کردند اگر بچه‌ها مارکسیست می‌شوند به دلیل این است که با مارکسیست‌ها زیاد می‌نشینند. گفتند ننشینند تا کمتر مارکسیست شوند. فتوا خیلی سریع به دست ساواک رسید رسولی، بازجو، آن را به من نشان داد. وقتی از این مسأله مطلع شدم به سرعت آقای طالقانی را در حیاط پیدا کردم. ده دقیقه با او حرف زدم، گفتم آقا این چه فضایی است؟ با ناراحتی گفت من این موارد را پیش‌بینی نمی‌کردم و موافق هم نیستم دائماً مرا زیر فشار گذاشته‌اند، گفتم شما فقط فرض کنید یاسر عرفات که می‌شناسید و او هم شما را می‌شناسد و در کنارش رزمنده‌ها، چه مسلمان و چه مارکسیست که با اسرائیل می‌جنگند، این خبر را بشنوند. فکر کرده‌اید چه تأثیری بر روی آنان خواهد داشت؟ در سطح دنیا چقدر برای شما و برای همه بد می‌شود؟ بر فرض هم که معتقد باشید مارکسیست‌ها نجس هستند، صدور اعلامیه برای این مسأله و آن را به موضع سیاسی تبدیل کردن، در دنیا ضربه بزرگی است.

گفتم حاج آقا شما فکر کنید اگر این خبر برود بیرون به سوریه پیش بومدین در الجزایر، و یا انقلابیون مصر، به شما چه خواهند گفت. شما و آقای منتظری را همه جا می‌شناسند. می‌گویند آقای طالقانی فتوا داده که مارکسیست‌ها نجس هستند. آخر این چه سودی برای اسلام خواهد داشت که شما این کار را می‌کنید؟ آیا غیر از ایــن خواهد بود که جوانان ما لطمه می‌خورند و خواهند گفت این چه مذهب و اسلامی است که به کمونیست‌ها نجس می‌ گوید.

تو حسینی شکنجه‌گر را فتوا نمی‌دهی که نجس است بعد عباس مفتاحی را فتوا می‌دهی نجس است؟ این در حالی است که بچه‌ها با کمونیست‌ها بودند و می‌دیدند که بسیاری از مارکسیست‌ها شکنجه شده‌اند و چه مقاومت‌های قهرمانانه‌ای کرده‌اند. همایون کتیرایی و عباس مفتاحی کسی که زندانی سیاسی است، می‌فهمد که این‌ها چقدر مقاومت کرده‌اند. یا بیژن جزنی که می‌برند و اعدامش می‌کنند و ذره‌ای کوتاه نمی‌ آید.

من نمی‌خواهم بگویم مارکسیست‌ها مسلمانند طرح این موضوع حتی به لحاظ سیاسی درست نیست این موضع طالقانی مربوط به فردای همان روزی است که این فتوا را خواندند طالقانی گفت، باشد من حرف شما را قبول دارم ولی حال و توان ندارم بروم آن‌ها را قانع کنم تو برو قانعشان کن و امضای من را بردار.

 من گفتم حاج آقا من که نمی‌توانم بروم، گفت نه تو برو این کار را بکن ایشان در زندان یک بار سکته کرده بود و ۱۵ روز در بیمارستان بستری شد. کبود شد و افتاد به همین دلیل قادر نبود وارد بحث‌های متشنج شود. من رفتم پیش آقای منتظری و همین حرف‌ها را به آقای منتظری زدم که گفت من هیچ وقت نمی‌توانم این کار را بکنم اگر این کار را بکنم همان آقایانی که مخالفم هستند، من را نابود خواهند کرد به همین دلیل من این کار را نمی‌توانم بکنم. تو باید بدانی، خیلی از این آقایان از ساواک هم با من بدتر برخورد می‌کنند.

با بقیه آقایان هم صحبت کردم نتیجه‌ای نداشت. در این باره با آقای هاشمی خیلی صحبت کردم. آقایان به شدت از جریانات بیرون و مارکسیست شدن سازمان ناراحت بودند هاشمی خیلی به سازمان کمک کرده بود لاهوتی هم خیلی به سازمان کمک کرده بود لاهوتی به همین دلیل به شدت شکنجه شده بود این‌ها واقعاً می‌ترسیدند. لاهوتی گفت: آخر بابا من میلیون میلیون پول ملت را به عنوان خمس گرفتم دادم به شما. چطور تحمل کنم که حالا شما کمونیست هستید؟ او گریه می‌کرد و می‌گفت من دختر مردم را به شما معرفی کردم آخر جواب خدا را چی بدهم؟ دختر مردم را آمدم تحویل شما دادم حالا کمونیست شده. خوب، من این مسلمان حال در این فضا قانع کردن آقایان درباره ایــن کــه را چگونه تحمل کنم؟

 

نظرات بینندگان