arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۱۲۰۱۸
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۰۵ شهريور ۱۴۰۳
خاطرات نورالدین کیانوری، قسمت پنجاه و شش؛

درباره مهندس بازرگان در حزب توده اختلاف پیش آمد/ تهران مصور کثیف‌ترین نشریه وابسته به آمریکا در زمان شاه بود/عده‌ای از جوانان توده‌ای دنبال کتک زدن ایرج اسکندری بودند

تهران مصور همیشه یکی از کثیف‌ترین نشریات وابسته به آمریکا و انگلیس بوده است در دوران شاه نیز تهران مصور فاسدترین نشریه مدافع دربار بود. عمیدی نوری مدافع شاه بود ولی برای خود شخصیتی داشت ولی تهران مصور وضع خاص خودش را داشت و از این نظر نمونه بود در سال ۱۳۵۸ سردبیر تهران مصور توانسته بود به طریقی با اسکندری در حال نیمه مستی مصاحبه کند از شیوه صحبت کردن اسکندری در مصاحبه معلوم بود که نیمه مست بوده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده  از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضل‌الله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخ‌های عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند.

یکی از مسائل مهمی که در سال ۱۳۵۸ در رهبری حزب توده پیش آ ن آمد و ادامه همان اختلافات قدیمی بود ماجرای مصاحبه ایرج اسکندری با مجله تهران مصور است.

کیانوری: بله در سال ۱۳۵۸ در مسأله موضع حزب در قبال دولت بازرگان در هیئت سیاسی حزب اختلاف پیش آمد. اسکندری و حمید صفری با مواضع حزب در قبال لیبرال‌ها مخالف بودند. دکتر جودت هر چند رسماً نظر مخالف نمی‌داد و بطور کلی نظرات مرا تأیید می‌کرد، ولی به طور نامحسوس و زیرمیزی مخالفت می‌کرد.

در این زمان اسکندری با برخی از اعضای جبهه ملی تماس داشت.

کیانوری: من از این مسأله خبر ندارم ولی او در بیرون از جلسات حزبی با تمام توان علیه سیاست حزب تحریک می‌کرد و بالاخره کار او به آن افتضاح بزرگ یعنی مصاحبه با تهران مصور - منفورترین و مبتذل‌ترین مجله ضد انقلابی کشید ما می‌دانیم، همه می‌دانند و بیش از همه خود اسکندری می‌دانست که تهران مصور همیشه یکی از کثیف‌ترین نشریات وابسته به آمریکا و انگلیس بوده است در دوران شاه نیز تهران مصور فاسدترین نشریه مدافع دربار بود. عمیدی نوری مدافع شاه بود ولی برای خود شخصیتی داشت ولی تهران مصور وضع خاص خودش را داشت و از این نظر نمونه بود در سال ۱۳۵۸ سردبیر تهران مصور توانسته بود به طریقی با اسکندری در حال نیمه مستی مصاحبه کند از شیوه صحبت کردن اسکندری در مصاحبه معلوم بود که نیمه مست بوده است.

از چه طریقی؟

کیانوری: اطلاعی ندارم ولی در پیرامون اسکندری همیشه افراد مشکوک بودند. قبل از انقلاب شهناز اعلامی بود بعد از انقلاب هم دختر او بود. اسکندری این دختر را از همسر دیگری و نه همسرش که با وی در مهاجرت بود داشت. شاید در جوانی مثلاً صیغه‌ای گرفته بود. این دختر در ایران زندگی مرفهی داشت و منشی مخصوص یکی از وزارتخانه‌ها بود. در زمان انقلاب که لیست ساواکی‌ها منتشر شد نام او هم در این لیست بود و پس از پیروزی انقلاب او را به عنوان ساواکی از کارش بیرون کردند. او نزد ایرج آمد و در خانه او زندگی می‌کرد. ما چند بار به ایرج تذکر دادیم و گفتیم که این خانم دارای این سوابق است. او گفت: نه، من پدرش هستم و به او اطمینان دارم.

به هر حال مصاحبه اسکندری در مجله تهران مصور منتشر شد و غوغایی به پا کرد. همه ارگان‌های حزب، در تهران و شهرستان‌ها با تلفن ما را سؤال پیچ کردند که چه شده است؟ ! ما پاسخ می‌دادیم که مصاحبه تحریف شده و اسکندری اصلاً چنین حرف‌هایی نزده است. خود ایرج هم گفت که گفته‌های من تحریف شده و اصلاً چنین چیز‌هایی نگفته‌ام. (چون این حرف‌ها را در حال مستی گفته بود، شاید واقعاً یادش نبود که چه گفته است. ) اسکندری اعلام آمادگی کرد که مصاحبه را تکذیب و از نظرات حزب دفاع کند روزنامه مردم نیز اطلاعیه‌ای صادر کرد که مصاحبه تحریف شده و به دنبال آن یک مصاحبه مطبوعاتی با ایرج اسکندری انجام داد. در زمینه تمام مسائلی که در تهران مصور مطرح شده بود از او پرسیده شد و ایرج حتی شدیدتر از من از مواضع حزب دفاع کرد در کتاب خاطرات اسکندری که در ایران به چاپ رسیده هم متن کامل این گفتگو با تهران مصور و هم مصاحبه با روزنامه مردم چاپ شده است. در پی انتشار این مصاحبه تهران مصور اعلام کرد که اولاً ما فقط بخشی از مصاحبه را چاپ کرده‌ایم و بعضی از قسمت‌های اظهارات اسکندری را چون دعوا‌های درون حزبی تلقی کردیم، منتشر نکرده‌ایم و حالا منتشر می‌کنیم؛ ثانیاً، نوار مصاحبه موجود است و آن را تکثیر می‌کنیم و هر کس می‌خواهد بخرد و این کار را کردند در نتیجه شرایطی ایجاد شد که دیگر ایرج حتی نمی‌توانست به کلوب مرکزی حزب بیاید همه عصبانی و در حال انفجار بودند و حتی حرف من را گوش نمی‌کردند شماری از افراد حزبی که پیش از انقلاب در زندان شاه بودند و شماری از رفقای جوان ما تصمیم گرفته بودند که ایرج را به دفتر حزب راه ندهند و اگر آمد او را در کلوپ کتک بزنند و با اهانت بیرون بیاندازند. من هر چه آن‌ها را نصیحت می‌کردم فایده‌ای نداشت من دیدم که چاره‌ای نیست و با این وضع دیگر اسکندری نمی‌تواند در تهران بماند. لذا، عمویی و صفری را نزد او فرستادم و پیغام دادم که اگر در ایران بماند به علت محیط پیرامونش بیشتر و بیشتر سقوط می‌کند لذا توصیه ما این است که محترمانه و به عنوان یک بیرمرد و مبارز قدیمی از ایران خارج شود و ما نیز زندگی او را در آلمان مانند سابق تأمین می‌کنیم صفری با ایرج موافق بود ولی دیگر جرئت نمی‌کرد تظاهر بکند. البته دوستان ما بعداً از من شدیداً انتقاد کردند که چرا ایرج را از حزب اخراج نکردیم و تا این حد از او جانبداری کردیم؛ ولی من قصد انتقام جویی نداشتم و چنین برخوردی را ناجوانمردانه می‌دانستم.

خود شما نیز پس از این جریان با اسکندری ملاقات کردید؟

کیانوری بله! من هم به دیدن او رفتم وقتی که از در خانه‌اش وارد شدم، ایرج - که روی صندلی نشسته بود - زارزار شروع کرد به گریه و گفت: کیا! من نمی‌دانم چرا این کار غلط را کردم تو مرا ببخش من گفتم رفیق اسکندری این مسائلی است که گذشته و دیگر کاریش نمی‌شود کرد. ولی امیدوارم که در آینده تکرار نشود شما باید از ایران بروی و کار مفیدی که تا به حال تمام نکرده‌ای یعنی ترجمه کاپیتال را تمام کنی بدین ترتیب ایرج از ایران خارج شد. ما نیز در پلنوم هفدهم فروردین (۱۳۶۰) او را از عضویت هیئت سیاسی برکنار کردیم، ولی وی در عضویت کمیته مرکزی باقی ماند.

نظرات بینندگان