arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۹۶۵۵۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۱۱ تير ۱۴۰۳
خاطرات نورالدین کیانوری، قسمت دوازده؛

ارتباط ملک الشعرای بهار و آیت الله برقعی با حزب توده

جمعیت‌های دیگر هم بودند که رسماً به حزب وابستگی نداشتند، ولی حزب آن‌ها را اداره می‌کرد و برای اداره آن‌ها فراکسیون‌هایی داشت. مهم‌ترین آن‌ها، جمعیت ایرانی هواداران صلح بود که در رأس آن ملک الشعرای بهار و بعد از او آیت الله سید عبدالکریم برقعی قرار داشت آیت الله برقعی را من از نزدیک دیده بودم انسان والا و با اطلاع و فاضلی بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: نورالدین کیانوری دکترای مهندسی عمران و دبیرکل حزب توده  از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بوده است؛ و نوه پسری شیخ فضل‌الله نوری و همسر مریم فیروز بود. وی در سال ۶۱ به جرم همکاری با شوروی دستگیر و در سال ۷۸ درگذشت. کتاب خاطرات نورالدین کیانوری، محصول پرسش و پاسخ‌های عبدالله شهبازی با اوست. این کتاب در سال ۱۳۷۲ توسط نشر اطلاعات منتشر شد. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این کتاب را منتشر می‌کند.

-ارتباط حزب با علی اف چطور بود؟

کیانوری: ارتباط کمیته مرکزی با او بود تا آذر ۱۳۲۵ که عادی بود به سفارت می‌رفتند و با او تماس می‌گرفتند.

-او در کارهای حزب دخالتی هم داشت؟

کیانوری: نه او هیچ دخالتی نداشت این موضوع در خاطرات اسکندری هم هست که آن‌ها هیچگونه دخالتی نمی‌کردند فقط بعد‌ها در مسأله جبهه ملی بود که سفارت شوروی چند بار به ما تذکر داد که این سیاست غلط چیست که حزب پیش گرفته است.

سازمان‌های وابسته به حزب در پیرامون حزب نیز سازمان‌های متعددی بوجود آمده بود.

- درباره آنها توضیح دهید؟

کیانوری: از نخستین سازمان‌هایی که حزب تشکیل داد یکی سازمان جوانان توده ایران بود که مستقیماً به حزب وابسته بود و از همان آغاز دکتر رضا رادمنش مسئول آن شد. سازمان دیگر تشکیلات دمکرانیک زنان بود که در سال ۱۳۲۱ تشکیل شد. سلیمان میرزا با عضویت زنان در حزب مخالف بود و به این جهت زنان تنها بعد از مرگ او توانستند عضو حزب شوند. ولی حزب به آن‌ها وعده داده بود که تقاضای عضویت بنویسند و از همان تاریخ تقاضای عضویت عضو حزب محسوب می‌شوند. در کنگره اول زیر این مسأله زدند و مخالفت کردند و سابقه عضویت زنان را از تاریخ بعد از مرگ سلیمان میرزا محاسبه کردند.

-زنان فعال آن دوران چه کسانی بودند؟

کیانوری: در اولین هیئت مدیره تشکیلات دمکراتیک زنان، غیر از خانم مریم فیروز تقریباً همه خانم‌های اعضای حزب بودند. یکی از آن‌ها خانم زهرا اسکندری، خواهر سلیمان محسن بود که با یکی از بیات‌ها ازدواج کرده بود. او زن بسیار سنگین و وزین و خوبی بود که از ابتدای فعالیت حزب بهمراه سلیمان میرزا فعالیت داشت. البته کار او بیشتر تشریفاتی بود ولی در حد توانش فعالیت می‌کرد. پس از بهمن ۱۳۲۷، در دوران مخفی دیگر فعالیت نداشت و بعد‌ها فوت کرد خانم‌های دیگری که به یاد دارم خانم شاه زنان وزیری بدر الملوک، علوی مهرانگیز اسکندری و عالیه شرمینی مادر نادر شرمینی) بودند. خانم مریم فیروز نیز از همان آغاز فعالیت تشکیلات زنان به فعالیت در آن پرداخت و در اولین انتخابات به عنوان دبیر تشکیلات زنان انتخاب شد آن‌ها نشریه‌ای به نام بیداری ما داشتند که صاحب امتیاز آن خانم زهرا اسکندری بود پس از مدتی فعالیت عضو فدراسیون بین‌المللی زنان دمکرات شدند و در این سازمان موقعیت خوبی پیدا کردند. جمعیت‌های دیگر هم بودند که رسماً به حزب وابستگی نداشتند، ولی حزب آن‌ها را اداره می‌کرد و برای اداره آن‌ها فراکسیون‌هایی داشت. مهم‌ترین آن‌ها، جمعیت ایرانی هواداران صلح بود که در رأس آن ملک الشعرای بهار و بعد از او آیت الله سید عبدالکریم برقعی قرار داشت آیت الله برقعی را من از نزدیک دیده بودم انسان والا و با اطلاع و فاضلی بود.

-آقای برقعی چگونه به این جمعیت جلب شد؟

کیانوری: دوستان ما در قم ایشان را می‌شناختند و او را به عنوان فرد آزادیخواه و مترقی معرفی می‌کردند. این دوستان از او برای کار در جمعیت هواداران صلح دعوت کردند و او پذیرفت. وی مسافرتی هم به چین داشت و در آنجا مورد پذیرایی شایان قرار گرفت. دبیر جمعیت هواداران صلح محمود هرمز بود که حدود یک سال پیش فوت کرد.

یکی دیگر از جمعیت‌های علنی، حزب جمعیت ملی مبارزه با استعمار بود که در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت تشکیل شد. مسئول این جمعیت در کمیته مرکزی حزب ابتدا من بودم و در اردیبهشت ۱۳۳۲ دکتر یزدی این مسئولیت را به دست گرفت. این جمعیت ارگانی به نام شهباز منتشر می‌کرد که صاحب امتیاز و سردبیر آن رحیم نامور بود.

حزب از همان آغاز فعالیت به تشکیل اتحادیه‌های کارگری اقدام کرد. اردشیر آوانسیان و رضا روستا که از کمونیست‌های قدیمی بودند. در این کار پیشقدم شدند و بتدریج در تمام ایران اتحادیه‌های کارگری قابل توجهی تشکیل گردید که از مجموعه آن‌ها شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان به وجود آمد و رضا روستا در رأس آن قرار داشت.

حزب به موازات اتحادیه‌های کارگری به تشکیل اتحادیه‌های دهقانی نیز دست زد. این اتحادیه‌ها که مستقیماً زیر رهبری حزب قرار داشتند نقش ارزنده‌ای در دفاع از حقوق دهقانان ایفا کردند.

آقای هاشمی رفسنجانی چندی پیش در گفتگو با دانشجویان دانشگاه تهران گفتند: «اصولاً در این چهل پنجاه سال گذشته به شدت ادبیات سیاسی و اجتماعی تحت تأثیر تحرک مارکسیستی قرار داشت و شما کم واژه انقلابی جوان پسندی را پیدا می‌کنید که از این‌ها سرچشمه نگرفته باشد. این حرکت در ایران دو بعد داشت: یکی بعد توده‌ای برای عامه مردم که شعار‌های سطحی و امیدوار‌کننده برای قشر محروم و ضعیف کشور داشت و یکی بعد علمی و استدلالی برای نفوذ در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقی آن موقع افکار تقی ارانی‌ها واقعاً می‌داندار بوده و با پشتوانه مبارزانی و سوابق زندان و پشتوانه تهاجم فرهنگی مارکسیست‌ها در سراسر دنیا محیط فکری روشنفکران ایران را کاملاً قبضه کرده بودند. از این جهت نیرو‌های اسلامی تحت فشار بودند و نیرو‌های متفکر جامعه می‌بایست جوابگوی شبهات زیاد آن‌ها می‌بودند. در محیط کارگری و کشاورزی و روستا‌ها نیز شعار‌های مساوات و مصادره اموال خان‌ها که در آن زمان واقعاً مردم به شدت از آن‌ها ناراضی بودند. باعث شده بود که در روستا‌های ما که در آن موقع به سختی می‌شد در راه آن رفت و آمد کرد، کمیته حزب توده تشکیل شود... اگر کتاب‌های آن زمان را شما بخوانید چون خودم بعداً وارد این گود شدم می‌دانستم چه بحث‌هایی حساسیت خاص خودش را در جه محافلی دارد این هم یک فشار روی مسلمان‌ها بعد سیاسی قضیه هم که بعد از ۲۵ (شهریور ۱۳۲۰) باز شد. محیط سیاسی هم که بوجود آمد، مذهبی‌ها ابتدا می‌دانداری نمی‌کردند جبهه ملی و ملی گرایان پیشتازی می‌کردند. کمونیست‌ها و توده ای‌ها در یک بخش انقلابی‌تر و بیشتاز بودند ملی گرایان در یک سطح کمتر با طرح مسائل ملی و ضد استعماری....»

 

نظرات بینندگان