arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۸۷۱۰۵
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۸ - ۱۰ خرداد ۱۴۰۳
تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با مجاهدین خلق؛ قسمت هشت؛

۳۰ خرداد اولین بار بود که مجاهد اعدام کردیم/ سفارت فرانسه برای مجاهدین با کیف سیاسی تجهیزات می‌آورد/ سازمان از سال ۶۲ کمک‌های تدارکاتی خارجی برای عملیات‌ها می‌گرفت

-در سخنرانی ۴ تیر ۱۳۵۹ امام خمینی تکلیف سازمان مشخص می‌شود که دیگر سازمان در چارچوب جمهوری اسلامی نمی‌تواند کار کند و به قول معروف لکه‌ی نجس شد. سازمان هم نهاد‌های علنی‌اش را تعطیل کرد بعد از آن رجوی به فرانسه رفت تا استراتژی جدیدی پیدا کند. استراتژی‌شان برخورد مسلحانه بود؛ اما این که چه زمانی شروع کنند، مشخص نبود. این فرمایش شما می‌تواند از لحاظ منطقی درست باشد، اما ما اطلاعات نداریم این چیز‌هایی که من عرض کردم همه‌اش مبتنی بر اطلاعات، بود یا اطلاعات داخلی یا اطلاعات آشکار؛ بقیه‌اش تحلیل است یک تحلیل می‌تواند این باشد که شما فرمودید وقتی رجوی رفت، قول حمایت‌هایی گرا رفت و وقتی برگشت محکم گفت باید شروع کنیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب رعد در آسمان بی ابر: تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق، توسط نشر ایران در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است. این کتاب مجموعه مصاحبه‌های محمد حسن روزی طلب و محمد محبوبی با جمعی از مسئولین امنیتی دهه شصت در رابطه با برخورد‌های امنیتی با سازمان مجاهدین خلق است. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این گفتگو‌ها را برای علاقه‌مندان منتشر خواهد کرد. به دلیل ملاحضات امنیتی، نام مصاحبه شونده‌ها ذکر نشده و تنها عنوان آن‌ها در متن آمده است.

مسئول بررسی بخش مبارزه با التقاط واحد اطلاعات سپاه در فاز نظامی

-در سخنرانی ۴ تیر ۱۳۵۹ امام خمینی تکلیف سازمان مشخص می‌شود که دیگر سازمان در چارچوب جمهوری اسلامی نمی‌تواند کار کند و به قول معروف لکه‌ی نجس شد. سازمان هم نهاد‌های علنی‌اش را تعطیل کرد بعد از آن رجوی به فرانسه رفت تا استراتژی جدیدی پیدا کند.

استراتژی‌شان برخورد مسلحانه بود؛ اما این که چه زمانی شروع کنند، مشخص نبود. این فرمایش شما می‌تواند از لحاظ منطقی درست باشد، اما ما اطلاعات نداریم این چیز‌هایی که من عرض کردم همه‌اش مبتنی بر اطلاعات، بود یا اطلاعات داخلی یا اطلاعات آشکار؛ بقیه‌اش تحلیل است یک تحلیل می‌تواند این باشد که شما فرمودید وقتی رجوی رفت، قول حمایت‌هایی گرا رفت و وقتی برگشت محکم گفت باید شروع کنیم.

یک ویژگی دیگری که سازمان دارد این است که خیلی خود بزرگ بین است و دشمن را هم خیلی کوچک می‌بیند که یک مقداری هم از اینجا ضربه خورد. حتماً طرح براندازی ضربه‌ای را شنیده‌اید. سازمان بعد از ۳۰ خرداد و ۷ تیر واقعاً فکر می‌کرد که کار نظام تمام شده است. خودش را خیلی بزرگ و این طرف را خیلی کوچک می‌دید.

-همان تحلیلی که می‌گفتند ما پیچیده هستیم و نظام پیچیدگی ندارد.

بله، یکی‌اش این است می‌گویند «حب الشیء یعمی ویصِم»؛ یعنی شما هر کاری یکنید، نمی‌توانید نقطه‌ی ضعف کسی را که دوستش دارید ببینید و نقطه‌ی قوت کسی را که دشمن شما هست هم نمی‌توانید ببینید. این‌ها وقتی برایشان اخبار از درون نظام می‌آمد ـ حتی از نفوذی‌هایشان - همین طور بود تمام گزارش‌هایی که به این‌ها می‌رسید گزارش‌های منفی بود با وجود، این شورای مرکزی می‌گفت ما آمادگی راهپیمایی براندازانه‌ی ۳۰ خرداد را نداریم که بیشتر از جهت ذهنیت نیرو‌هایشان بود؛ کما این که وقتی راهپیمایی ۳۰ خرداد اعلام شد خیلی از نیرو‌هایشان بریدند، خیلی از خانواده‌هایی که طرفدار این‌ها بودند بریدند...

به هر حال وقتی مرکزیت گفت آمادگی نداریم و رجوی گفت نه باید آماده شوید حتماً این هست که حمایت خارجی‌ها را گرفته بود اما حمایت سیاسی و پشتیبانی و تدارکاتی حمایتی که بخواهد از آن‌ها برای عملیات کمک بگیرد، به بعد از سال ۶۲ بر می‌گردد. یکی از بچه‌های چک و خنثای واحد اطلاعات می‌گفت من بعد از این که بمب‌های ۷ تیر و ۸ شهریور را بررسی کردم یقین دارم هر دوی آن‌ها را از عراق آورده بودند. بله، عرض می‌کنم؛ یعنی حتی اگر گفت سفارت فرانسه در تهران تحویلشان داده شما بگویید درست است. اتفاقاً ما شواهدی به دست آوردیم که سفارت فرانسه در چمدان‌های سیاسی برای این‌ها تجهیزات می‌ آورد. این که تجهیزات از عراق بیاورند که هیچ، من می‌گویم سفارت فرانسه و سفارت انگلیس در ایران هم برایشان وسیله آوردند یا این بمب‌ها را آوردند، شما باور کنید؛ چون این‌ها این هماهنگی را داشتند. حتی ما شواهد تقریباً وثیقی پیدا کردیم که سفارت فرانسه این کار‌ها را می‌کند، ولی قرار بود خود سازمان برانداز باشد. از سال ۶۲ به بعد، سازمان در آن قد و قواره‌ها نبود و نه خودش روی خودش حساب می‌کرد، نه دنیا.

درباره روابط بنی صدر و سازمان صحبت کنیم چطور شد که این‌ها به هم گره خوردند؟ سطح روابط‌شان چقدر بود؟ ه من بنی صدر را خیلی نمی‌دانم اما آن چه مسلم است این است که بخش روابط سازمان، یعنی زرکش و بعداً حیاتی ـ «پرویز یعقوبی» و «محسن (ابوالقاسم) رضایی» نیرو‌های پایین ترشان بودند در همان فاز سیاسی ارتباط گسترده‌ای با تمام افراد داشت. مثلاً با محسن (ابوالقاسم رضایی) که آن موقع در شورای عالی دفاع بود، با هاشمی، با بنی صدر و با تمام گروه‌ها و شخصیت‌های مطرح ارتباط داشتند و می‌رفتند صحبت می‌کردند. این احتمال هست که در این ارتباطات با بنی صدر به هماهنگی‌هایی رسیده باشند؛ این احتمال هم هست که از طریق فرانسه با هم به هماهنگی رسیده باشند.

-در واحد اطلاعات سپاه بنی صدر در بخش راست تقسیم‌بندی شده بود؟

بنی صدر اصلاً رویش خیلی کار نمی‌شد، فقط قبل از فرارش رویش کار می‌کردند که من از جزئیاتش خبر ندارم به هر حال یک تحلیل این است که این‌ها از بالا و از فرانسه به هم وصل شدند یک تحلیل هم می‌تواند این باشد که این‌ها در ارتباطاتی که با همه داشتند موفق شدند بنی صدر را احاطه کنند.

۳۰ خرداد که اتفاق افتاد نظام واکنش نشان داد، در نخستین کنش و واکنش شورش را سرکوب می‌کند. بعد تعدادی را اعدام می‌کند که از اعدامی‌ها فقط سه چهار تایشان مجاهدین بودند، بقیه‌شان پیکاری و گروه‌های دیگر بودند؛ ولی برای اولین بار نظام اعلام می‌کند ما مجاهد اعدام کردیم.

- بعد از ۷ تیر ماجرای اوین و تیراندازی به شهید لاجوردی و شهید کچویی پیش می‌آید انفجار ۷ تیر صحنه را عوض کرد شما این اتفاقات را در یک روند می‌بینید؟

بعد از فروردین ۶۰ مجاهدین یک تغییر سازمانی گسترده می‌دهند؛ مثلاً بچه‌های دانشجوییشان را به محلات می‌. برند بعد به خاطر ابعاد، روائی تظاهرات مادران را راه می‌اندازند تظاهرات مادران مسلمان را خود سازمان درگیر می‌شود و مادران را می‌آورد؛ به خاطر این که به لحاظ روانی و احساسی هواداران را آماده کند. برداشت سازمان این بود که ۳۰ خرداد براندازی می‌شود

 

-براندازی یعنی چی؟

 یعنی این که روز ۳۰ خرداد میریزند مجلس را می‌گیرند جماران را می‌گیرند، بقیه‌ی جا‌ها را می‌گیرند و کار تمام می‌. شود این که جمهوری اسلامی با ۳۰ خرداد چقدر با برنامه مواجه شده را اطلاع ندارم ولی احتمال می‌دهم در حد صفریا در نهایت یکی دو درصد توان بوده باشد واقعش این است که ۳۰ خرداد را خود مردم و بچه بسیجی‌ها جمع کردند درگیری اولیه در صحنه و بزن بزن‌ها با خود مردم بود. بعدش کمیته‌ها می‌آیند سپاه می‌آید و هر کس هر چه در توان داشت آورد درست مثل عاشورای ۸۸ که اولش وقتی آدم‌هایی که در هیئات بودند فهمیدند چه اتفاقی دارد می‌افتد، ریختند و مقابله کردند. اولش هیچ خبری از نیروی انتظامی نبود و خود مردم فتنه گران را جارو کردند. منتها در ۳۰ خرداد چون طرف مقابل مسلح بود و می‌زد و سر می‌برید و .... برخورد خیلی شدید‌تر بود.

 

نظرات بینندگان