سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.
۵ مهر ۱۳۴۸: [شاه پس از شرکت در کنفرانس سران کشورهای اسلامی در رباط به همراه یحیی خان، رئیس جمهور پاکستان به تهران بازمیگردد.]
صبح یحیی خان رفت. بعد در رکاب شاهنشاه به سعد آباد رفتم. نخست وزیر هم آمد. اوّل نخست وزیر شرفیاب شد بعد هم من شرفیابی من خیلی طولانی شد. شاهنشاه نتیجه گیری از کنفرانس سران اسلامی می فرمودند عرض کردم: روی هم رفته خوب بود، تو دهنی به مصر که بود، بعثیهای سوریه و عراق هم که شرکت نکرده بودند به علاوه زمینه ای برای آینده شده است فرمودند صحبتهای مرا خواندی؟
عرض کردم: یک قسمت را دیده ام ولی تمام را ندیده ام. آن چه دیده ام خیلی خوب بود، زیرا شما فلسفه اسلام را راهنمای همه مردم جهان قرار دادید.
فرمودند همین طور است بقیه را بخوان، پدر مصریها را درآوردم. بعد از ظهر امروز خواندم همین طور بود... خداوند به شاه عمر بدهد. من گمان میکنم شاهی به این فراست و درایت سالهاست خداوند به ما نداده بوده است.
مطالب زیادی برای عرایض بود که هیچ کدام ربطی به من نداشت مثل خرید سهام [پل گتی] Paul Getty برای شرکت ملی نفت و مذاکرات آینده نفت لندن و خرید اسلحه که همه را به من امر فرمودند دنبال کن.
برنامه های مختلف آمریکا را هم توضیح دادم و عرض کردم شاید مخارجی هم برای تبلیغات لازم است. فرمودند ما باید برای خانم بازی پول بدهیم و برای آن که کارهای بزرگمان را مردم دنیا بدانند هم پول بدهیم؟ این کار را که دیگر میدانند. "عرض کردم: متأسفانه یک کار بد را میبینند و بزرگ میکنند و هزار کار بزرگ را نمیبینند. این رویه دنیای امروز به خصوص جراید امروز است. اینها در حقیقت [هر جایی] putain هستند و باید پول بگیرند چاره نیست.
... از اخبار مهم سقوط بیچاره دوبچک از مقام ریاست [هیئت رئیسه] Praesidium حزب کمونیست چکسلواکی است که البته استالینیستها دارند او را میزنند ولی در عضویت شورای عالی حزب کمونیست باقی ماند چون آن قدر محبوبیت دارد که نمیتوانند اذیتش کنند، ولی بعدها خواهند کرد. تا قدرتهای بزرگ به یک دیگر نان قرض میدهند این قربانیها خواهند بود شوروی ها در ویتنام با آمریکا مراعات میکنند آنها هم در اینجا بیچاره ضعفا همیشه پامالند. شب در منزل ماندم کار کردم شاهنشاه فرموده
بودند به طور محرمانه از منتشرکننده کتاب فراماسونهای، ایران اسماعیل ،رائین در منزل تحقیقاتی بکنم که چرا مجدّدا هویدا، نخست وزیر، که خود فراماسون است دستور توقیف او را داده است. این کار سه ساعت طول کشید. به این جهت سر شام شاهنشاه نرفتم.
یادداشتهای اسدالله علم: مطالب زیادی صحبت شد. از جمله به من فرمودند: چند نفری هستند که از این جا به بختیار پول میرسانند، آنها را باید بگیرم. حالا گوش خوابانده ایم ببینیم دیگر چه کسانی هستند. اسامی آنها را هم به من فرمودند و خیلی ترسیدم، ولی چیزی عرض نکردم. ترس من از آن جهت است که اگر یکی از آنها فرار کرد بالاخره من کسی بودم که اسامی را میدانم، به قول سعدی هیچ وقت نباید طرف شور سلاطین واقع شد.