پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:
صبح زودتر از خواب برخاستم. سفیر سراسیمه پیش من آمد [و گفت] که: «من دیشب ناچار شدم شاهنشاه را از خواب بیدار کنم.» گفتم: «چرا به من نگفتی، مگر مطلب مهمی پیش آمده؟» گفت: «فرموده بودند اگر مطلبی بود، بیدارشان کنم. دیگر تو را ناراحت نکردم.» گفتم: «مطلب چه بود؟» گفت: «در عراق میخواست کودتا بشود، ولی حکومت آن را کشف کرد و بلافاصله دست به اعدام مسببین زده است، تا حالا ۹ نفر را اعدام کردهاند... به علاوه به سفیر ما در بغداد اخطار کردهاند چون با کودتاچیان ارتباط داشته، باید بیستوچهار ساعته بغداد را ترک گوید. از این جهت شاهنشاه را بیدار کردم.»
من بلافاصله شرفیاب شدم. شاهنشاه را فوقالعاده کسل و ناراحت سر میز صبحانه زیارت کردم. معلوم شد ناراحتی شاه از چه بود که میخواستند پریروز فال بگیرند. مثل اینکه به دلشان افتاده بود که کار سر نخواهد گرفت. شاهنشاه باز پیش طبیب تشریف بردند. سر ناهار در حضورشان بودم، خیلی کسل بودند. بعدازظهر ملاقاتهای زیادی داشتند که چند تای آن خیلی خیلی مهم بود... اخبار اعدام در عراق پشت سر هم میرسد و شاهنشاه فوقالعاده ناراحت هستند.
تلگراف مجددی از رئیس ستاد ارتش رسیده بود که «برای جلوگیری از حمله احتمالی عراقیها باید پیشدستی کنیم و فرودگاههای آنها را قبلا بکوبیم.» به من فرمودند: «تلگراف کن مگر دیوانه شدهای؟ از کجا میدانی که میخواهند آنها حمله بکنند؟ اگر آمادگی دادهاند، یا در قبال آمادگی شماست، یا برای کودتای نافرجام است. به هر صورت کوچکترین حرکتی را باید از من اجازه بگیرید.»
شام شاهنشاه را تنها گذاشتم که بی سرِ خر باشند! من هم با دوستم بیرون شام خوردم. حالا نصف شب است منزل برگشتهام. تعداد اعدامشدگان عراق تا حالا به ۲۹ نفر رسیده است.