پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : درکتاب خاطرات آیت الله مهدوی کنی خاطره جلسه ای با حضور بنی صدر و مرحوم مهندس بازرگان نقل شده است.
آیت الله مهدوی کنی در این خاطره گفته است:
پس از پایان دوره مسئولیت در شورای انقلاب و تشکیل مجلس شورای اسلامی،
اعضای شورای انقلاب - آنهایی که باقی مانده بودند - قرار گذاشتند که یک
جلسه دورهای داشته باشند. البته آیتالله طالقانی از دنیا رفته بودند،
آقای مطهری هم شهید شده بودند، ولی بقیه بودند.
این جلسه، دورهای بود، گاهی منزل ما بود،گاهی منزل آقای معینفر بود و
یکی دو جای دیگر. یک روز هم نوبت به منزل آقای بنیصدر رسید. ایشان آن
موقع، رئیسجمهور شده بود. یکی از شبها که ما در آن جلسه حاضر شدیم، در
همین دفتر رئیسجمهوری فعلی بود که بنیصدر و خانوادهاش اقامت داشتند؛
همان ساختمانی که الان دفتر ریاست جمهوری هست که بعد هم آیتالله موسوی
اردبیلی آنجا سکونت داشتند و کارهایشان را انجام میدادند، بنیصدر ما را
دعوت کرد و ما هم رفتیم.
آن شب برخلاف شبهای قبل، چند نفر از آقایان تشریف نیاوردند از جمله:
دکتر بهشتی، آقای باهنر، آقای هاشمی رفسنجانی و آیتالله خامنهای. از
معممین این چهارنفر تشریف نیاوردند ولی بنده و آقای موسوی اردبیلی و چند
نفر دیگر از آقایان غیرمعمم شورای انقلاب شرکت داشتیم. بنیصدر معمولاً خوب
پذیرایی میکرد. آشپزهای نخستوزیری هم آنجا بودند و غذا درست میکردند.
غذاهای رنگارنگ و متنوع درست میکردند. ما از بنیصدر دو مهمانی دیدیم؛ یکی
در اینجا و یکی هم مثل اینکه منزل خواهرش در خیابان دکتر شریعتی بود که در
آن خانه هم پذیرایی شایانی کرد.
بالاخره این چهار نفر آقایان تشریف نیاوردند. بنیصدر در انتظار بود؛
گاهی جلوی در میآمد، گاهی تلفن میکرد،ناراحت بود و میگفت شام دیر شده،
ولی آقایان نیامدهآند. بالاخره بعد از چند بار که تلفن زد و بیرون رفت و
آمد، ناراحت شد و با عصبانیت گفت:«نیامدند که نیامدند! همین این دو نفر
روحانی ما را بس».
تا این حرف را زد، خدابیامرز مهندس بازرگان گفت: «آقای بنیصدر! دلت را
به اینها هم خوش نکن، اینها هم با آنها هستند. این آخوندها را من تجربه
کردهام، تو که یک آخوندزاده هستی این آخوندها را خوب نشناختهای، این
آخوندها در مواقع حساس همهشان با هم میشوند.» من گفتم آقای بنیصدر!
مسئله واقعاً همینطور است. مهندس بازرگان بهتر ما را میشناسد. آمدن ما در
اینجا مفهومش آن نیست که ما با آنها مخالفیم، ما اصلاً اطلاع نداشتیم که
آنها نمیآیند،به ما نگفته بودند والا در مواقع خاص همانطور که مهندس
بازرگان گفت ما با هم هستیم.