جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود و طبعا یکی از کسانی که رای خود را به صندوق خواهد انداخت محمود احمدینژاد رییس جمهوری کنونی خواهد بود.
عصر ایران در ادامه گزارش تحلیلی خود نوشت: هر چند نامزد مورد نظر او - اسفندیار رحیم مشایی - از غربال شورای نگهبان نگذشته و این روزها را آقای احمدینژاد بیشتر به سکوت درباره اتفاقات انتخاباتی میگذراند اما این احتمال که رییس دولت برگزارکننده انتخابات پای صندوق رای حاضر نشود دور از ذهن و در حد محال مینماید. بنا بر این باید فرض را بر این گذاشت که احمدینژاد رای خواهد داد و آنگاه به پاسخ این پرسش باید اندیشید که در برگه رای خود، نام کدام یک از ۸ کاندیدا را خواهد نوشت.
به روش برهان خلف میتوان گفت نامزد مورد نظر او طبعا حسن روحانی و محمدرضا عارف نخواهند بود که به طیف منتقدان او تعلق دارند. محسن رضایی نیز - که در سال ۸۸ در زمره رقبای او بود و اکنون هم انتقاد از دولت فعلی را پنهان نمیکند - طبعا نمیتواند باشد. درباره قالیباف نیاز به توضیح نیست و فاصله احمدینژاد با او واضحتر از آن است که احتمال رای به قالیباف را مطرح سازد. با نکاتی که دکتر ولایتی درباره کارشکنی تیمی در دولت در مذاکرات فیما بین او و فرانسویها در مناظره تلویزیونی مطرح ساخت نیز این حدس دشوار نیست که کاندیدای مورد علاقه احمدینژاد، دکتر ولایتی هم نیست. با این حساب سه نفر باقی میمانند: محمد غرضی، غلامعلی حداد عادل و سعید جلیلی.
نفر اول هر چند وزیر دو دولت موسوی و هاشمی رفسنجانی بوده اما خود نیز امیدی به کسب ریاست جمهوری ندارد و قاعدتا نمیتواند نامزد مورد علاقه احمدینژاد باشد. دکتر حداد عادل هم در دو سال اخیر از احمدینژاد فاصله گرفته و در مناظره سوم در پاسخ به دکتر عارف میکوشید انتساب احمدینژاد به جریان اصولگرایی را رد کند. تنها یک نام میماند که قرائن و شواهد متعددی حکایت از آن دارند که او گزینه مورد نظر محمود احمدینژاد است:
۱- در سال ۸۴ پیشنهاد هاشمی ثمره به رئیسجمهور جدید و نظر شخص احمدینژاد برای وزارت امور خارجه سعید جلیلی بود اما بنا به ملاحظاتی (از جمله متعادل کردن فضای اصولگرایان برای رای اعتماد کابینه) منوچهر متکی معرفی شد و سپس جلیلی با تاکید احمدینژاد به معاونت ارتقا یافت.
در آن دوران جلیلی به عنوان نیروی اصلی احمدینژاد در وزارت امور خارجه شناخته میشد. این رویه در دولت اصلاحات نیز مسبوق به سابقه بود؛ چندان که کمال خرازی وزیر خارجه شد اما یکی از معاونان - محسن امینزاده - به تشکلهای اصلاحطلب نزدیکتر بود.
در نظر داشته باشیم که سعید جلیلی یکی از معدود مدیران وزارت خارجه بود که در سال ۸۴ به حمایت از احمدینژاد پرداخت و دیگران چه در سطوح مدیریتی و چه کارشناسی چنین نظری نداشتند.
۲- هنگامی که نامههای بدون پاسخ احمدینژاد به جرج بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا، آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان و پاپ ژان پل دوم منتشر شد، این خبر درگرفت که نویسنده یا دست کم پیشنهاددهنده این نامهها سعید جلیلی بوده است. اشتراک برخی از بخشهای این نامهها با محتوای جزوات درسی او در دانشگاه امام صادق (دیپلماسی پیامبر) به عنوان سند این ادعا مطرح شده و جلیلی نیز هیچگاه در صدد تکذیب بر نیامده است.
۳- تنها ساعاتی پس از استعفای آقای لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی و مسئولیت پرونده هستهای در مهرماه سال ۸۶ سعید جلیلی توسط محمود احمدینژاد به جای وی منصوب شد؛ انگار که احمدینژاد او را از پیش مد نظر داشته است. جالب این بود که رئیسجمهور، دبیر جدید را نه از میان اعضای شورای عالی امنیت ملی که از بیرون این نهاد برگزید و سعید جلیلی ۹ ماه بی آنکه نماینده رهبری باشد دبیر شورا بود و در تیرماه سال بعد و پس از آنکه لاریجانی به عنوان حقوقی رئیس مجلس شورای اسلامی نیز دست یافت از جانب رهبری به نمایندگی ایشان منصوب شد.
بنابراین کسی که آقای جلیلی را در سپهر سیاست داخلی و بینالمللی به شکل جهشی ارتقا داده آقای احمدینژاد است و نباید فراموش کرد که به رغم عزلهای مکرر احمدینژاد، او هیچگاه در فهرست برکناریهای احمدینژاد قرار نگرفت.
۴- قرینه دیگر که میتوان به دست داد موضع رسانههای حامی احمدینژاد است که هر چند در پوشش حمایت از گفتمان سوم تیر مطرح میشود اما نسبت به هیچ کاندیدای دیگری تا این اندازه ابراز نمیشود. این رسانهها با همان شور و حرارت گذشته اینک به تبلیغ سعید جلیلی میپردازند.
۵- وضعیت ستادها و نفرات گرداننده و حاضر در آنها نیز از اشتراک این دو حکایت میکند. هر چند حضور اولیه وزیر ارشاد به سابقه دوستی این دو در دانشگاه امام صادق (ع) نسبت داده شد اما درباره برخی دیگر از شخصیتها چنین سابقهای موجود نیست و تنها این فرض باقی میماند که به دستور مستقیم احمدینژاد صورت پذیرفته باشد. وانگهی عزیمت فعالان ستادهای مشایی به سمت ستادهای جلیلی دربرخی مراکز نیز از این موضوع حکایت میکند.
۶- در مناظرههای تلویزیونی هیچکس به اندازه سعید جلیلی دغدغه دفاع از وضع موجود را ندارد. شاید تصور شود آقای حداد دغدغه بیشتری دارد اما اندکی دقت نشان میدهد دغدغه حداد عادل کلیت نظام و این نکته است که کاستیهای دولت به نظام منتسب نشود و غباری بر دامان نظام ننشیند؛ حال آنکه جلیلی از دفاع از دولت - البته به شکل کلی - فروگذار نکرده است. حساسیت او نسبت به ذکر نام رییسجمهور سابق نیز از همین منظر قابل درک است.
۷- دست آخر میتوان به ادبیات خاص آقای جلیلی در مناظرهها اشاره کرد که گاه یاد آور لحن آشنای احمدینژاد است. خاصه هنگامی که از موجود بودن اسناد و مدارکی سخن میگوید و بعضا مورد تکذیب قرار میگیرد.
اگر هیچ یک از قرائن هفتگانه را نتوان برای رای محمود احمدینژاد به سعید جلیلی کافی دانست به بحث صدر این گفتار میتوان بازگشت و پرسید اگر گزینه احمدینژاد، سعید جلیلی نیست کدام یک از ۷ کاندیدای دیگر است؟