ناگهان صدای تیری بلند میشود و گلولهای از عقب سر به مغز نخستوزیر [رزم آرا] اصابت نموده از پیشانی ایشان خارج میشود دو گلوله دیگر هم که بلادرنگ از پشت شلیک میشود شانه و راست و ریه راست او را مجروح میسازد. در همان حین بلادرنگ نخستوزیر به زمین میافتد... گلوله اولی مغز را متلاشی کرده است و دومی کتف را سوراخ نموده و سومی استخوان ترقوه را شکسته و ریه را سوراخ کرده... جواز دفن به نام حاجعلی رزمآرا ۵۵ ساله صادر شد. / عبدالله [خلیل طهماسبی]در کلانتری ۸ بازار چنین گفت: «من عبدالله یعنی بنده خدا فدایی اسلام، از بینبرنده دشمنان ایران و اسلام هستم.»
کد خبر: ۶۰۵۷۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۱۶
چگونگی ترور رزمآرا از زبان خلیل طهماسبی، ضاربش؛
هنگامی که رزمآرا نزدیک شد آهسته دستم را به بغل بردم، تا اسلحه را از بغلم بیرون کشیدم رزمآرا دو قدم از من دور شده بود. ترسیدم که خدای ناکرده از دستم فرار کند. فورا از میان صف بیرون آمدم و اولین تیر را به سرش خالی کردم. رزمآرا فقط حرکت خفیفی به دستهایش داد که من بلافاصله دومین و سومین تیر را خالی کردم که رزمآرا افتاد. من خواستم از کشته شدن او اطمینان حاصل کنم ولی تیر چهارم در لوله گیر کرده بود و من متوحش بودم که مبادا او نمرده باشد چون کاردی با خود همراه داشتم خواستم با کارد کار او را بسازم ولی تا رفتم دست به کارد ببرم به من حملهور شدند و دیگر نفهمیدم که چه شد ولی بعدا متوجه شدم که سرم را شکستهاند.
کد خبر: ۵۸۷۲۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۰۹