arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۴۲۵۰۸
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۲۳ - ۱۳ دی ۱۴۰۳

یادداشت‌های علم، یکشنبه ۴ مرداد ١٣۴٩ تا شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۴۹: ۱۷ سال قبل، با رهبر حزب کارگر انگلیس درمورد تشکیل حزب اقلیت در ایران مذاکره کردم؛ خود غلط بود آنچه پنداشتیم / با او قرار گذاشتم که اگر سر کار آمدند، بحرین را به ما بدهند

یادداشت‌های اسدالله علم: خاطرم نمی‌رود هفده سال قبل من در انگلیس بودم و حسب‌الامر شاهنشاه با گیتسکل، رئیس حزب کارگر مذاکره می‌کردم-چون قرار بود در ایران حزب اقلیت را من تشکیل بدهم که خود تفصیل زیاد دارد که بعد‌ها چه شد و چه کردم و به کجا کشید که در جای دیگر خواهم نوشت، به هر صورت خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  

 

«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.

 

 ۴ مرداد ١٣۴٩ تا ۲۴ مرداد ۱۳۴۹: پنج روز در لندن ماندم، با هیچ کس ملاقات نکردم-یعنی با سران حزبی و دولتی. تعطیل بسیار خوبی بود، فقط به دیدن نوه ام و دخترم وقت می‌گذراندم. بیچاره خانم هم مبتلابه دست درد یعنی [جا به جا شدن مهره]slipped disk گردن شده و خیلی ناراحت بود. علت این که ملاقاتی دست نداد این بود که قبل از حرکت، به پیشگاه شاه عرض کردم: با آن که سر الک وزیر خارجه در بروکسل به حضور پذیرفته اید، آیا مطلبی هست که باز هم من بانخست وزیر یا وزیر خارجه انگلیس و این اشخاصی که دوست هستم ملاقات کنم؟.. فرمودند: لازم نیست. من هم از خدا خواستم که پنج روزی در لندن آزاد میگذرانم. چند تئاتر خوب و یک نمایش nudist دیدم.

بعد برای تعطیلات به سنت موریتز رفتم. تعطیلات بسیار خوبی بود. ده روز ماندم، حالم بسیار خوب شد. ولی البته هیچ تفریحی نداشتم، فقط با خانم علم یا در جنگل‌ها راه میرفتیم، یا من به تنهایی سوار اسب میشدم. یک شب در زوریخ ماندم و بعد به تهران برگشتم و امروز ۴۹/۵/۲۴ درست بعد از۲۴ روز غیبت به تهران برگشته‌ام. هوا بسیار گرم است وگویا خیلی هم گرم گذشته است.

از رویداد‌های مهم جهان در این مدت یکی این است که ناصر پس از... سه هفته توقف در مسکو به محض مراجعت به قاهره شرایط صلح آمریکا را در خاورمیانه پذیرفت.. بعضی از دسته‌جات فدائین هم شرایط آمریکا را قبول کردند. بعد بین آنها در عقان جنگ شد. اللهم اشغل الظالمین بالظالمین. ملک حسین فرصت را مغتنم شمرده، فرمانده‌هانی راکه بر اثر تقاضای فدائین از کار برکنارکرده بود، بر سرکار آورد و معلوم میشود که بین مصر و اردن و اسرائیل از یک طرف و آمریکا و شوروی از طرف دیگر، توافق ضمنی به عمل آمده که باید فدائیین از بین بروند. تا چین کمونیست از آن طرف دنیا به کمک اینها برسد خیلی دیر است و تازه کمک مؤثری نمیتواند بکند. فعلا پنج روز است صلح برقرار شده-یعنی آتش بس. ولی فدائین جان واپسینی می‌دهند و از لبنان واردن به اسرائیل حمله می‌برند.

خاطرم نمی‌رود هفده سال قبل من در انگلیس بودم و حسب‌الامر شاهنشاه با گیتسکل، رئیس حزب کارگر مذاکره می‌کردم-چون قرار بود در ایران حزب اقلیت را من تشکیل بدهم که خود تفصیل زیاد دارد که بعد‌ها چه شد و چه کردم و به کجا کشید که در جای دیگر خواهم نوشت، به هر صورت خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم. فکر میکردم واقعا باید حزب ساخت. ۲ باری با گیتسکل که حالا مرده است و بسیار مرد عمیق و شریفی بود، مذاکره میکردم و ملاقات‌ها و صرف ناهار‌های زیاد داشتیم. در آن تاریخ که جنگ روانی برلن در جریان بود و روس‌ها در همه جای اروپا به غرب فشار می‌آوردند و پیمان ورشو را در قبال پیمان آتلانتیک به وجود آورده بودند، گیتسکل خیلی با خونسردی به من میگفت: امید غرب، چین کمونیست است. این حرف به نظر خیلی عجیب و مضحک می‌آمد، چون بین چین و شوروی حداکثر حسن تفاهم برقرار بود. به علاوه هر دو... رژیم مشابه [داشتند]او می‌گفت: تنها اختلاف این دو غول کمونیست، دنیا را از چنگ شوروی وکمونیسم بین الملل نجات خواهد داد. اختلاف آنها هم غیرقابل اجتناب است، چون جمعیت عجیب چین خواه ناخواه باید در متصرفات شوروی درخاور دور نفس کش برای خودش باز کند و هنوز قدرت دکترین کمونیسم به آن اندازه نیست که این دوکشور مسائل وطنی و احساسات وطن پرستی و شووینیسم را کنار بگذارند. مضافأ که همۀ چینی‌ها معتقدندکه روس‌ها غاصب آن سرزمین‌ها می‌باشند. اکنون پیش‌بینی او دارد به عمل و حقیقت نزدیک میشود تا بعد چه پیش بیاید. باری باید اضافه کنم که در آن تاریخ من با گیتسکل قرار گذاشته بودم که اگر حزب کارگر برسرکار بیاید بحرین را به یک صورتی به ما بدهند، در صورتی که ما هم به شیخ آنجا کاری نداشته باشیم.. و همین صحبت‌ها را با دولت ایدن که بر سرکار بود میکردم، که تفصیل زیاد دارد.

نظرات بینندگان