arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۹۹۶۳۷
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۸ - ۲۱ تير ۱۴۰۳
تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با مجاهدین خلق؛ قسمت سی و هشت؛

آیا لاجوردی برای مجاهدین خلق تله گذاشت؟

چون شهید لاجوردی مستقیم با زندانیان در تعامل بود. معمولاً دادستان کاری به شعبه زندان و زندانبان. ندارد مسئولیت بیرون بردن زندانی‌ها به فرض این که همه‌ی آن‌ها هم تواب شده باشند با مسئول زندان یا در بالاترین سطح، دادیار زندان است، نه دادستان این‌ها از آن مواردی است که نشان. می‌دهد شهید لاجوردی با این نوع رفتار‌ها بیشتر به دنبال ساختن خودش بود نه این که جایگاه دادستانی او را بگیرند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب رعد در آسمان بی ابر: تاریخ شفاهی مبارزه امنیتی با سازمان مجاهدین خلق، توسط نشر ایران در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است. این کتاب مجموعه مصاحبه‌های محمد حسن روزی طلب و محمد محبوبی با جمعی از مسئولین امنیتی دهه شصت در رابطه با برخورد‌های امنیتی با سازمان مجاهدین خلق است. «انتخاب» روزانه بخش‌هایی از این گفتگو‌ها را برای علاقه‌مندان منتشر خواهد کرد. به دلیل ملاحضات امنیتی، نام مصاحبه شونده‌ها ذکر نشده و تنها عنوان آن‌ها در متن آمده است.

گفتگو با یکی از کارشناسان امنیتی شاغل در دادسرای انقلاب مرکز

- در پروندهها دیدم که ایشان فرمی تهیه کرده و جای اسم را خالی گذاشته بود. فرم خطاب به شورای عالی قضایی بود و در آن نوشته بود حالا که دارید خیلیها را الکی عفو میکنید این آقا یا خانم برای عفو شدن خیلی مستحقتر از آنهاست.

چون شهید لاجوردی مستقیم با زندانیان در تعامل بود. معمولاً دادستان کاری به شعبه زندان و زندانبان. ندارد مسئولیت بیرون بردن زندانی‌ها به فرض این که همه‌ی آن‌ها هم تواب شده باشند با مسئول زندان یا در بالاترین سطح، دادیار زندان است، نه دادستان این‌ها از آن مواردی است که نشان. می‌دهد شهید لاجوردی با این نوع رفتار‌ها بیشتر به دنبال ساختن خودش بود نه این که جایگاه دادستانی او را بگیرند. با این‌ها زندگی می‌کرد که دوران زندان‌های خودش یادش نرود؛ یا مثلاً اکثر مواقع که در سطح شهر تردد می‌کرد، یک بنز ضد گلوله می‌دیدید ولی او در آن نبود یک بار داشتیم با هم به کرج می‌رفتیم یک ماشین دارای چراغ گردان اسکورتش می‌کرد خودش نشست پشت فرمان آن. خیلی برایم جالب بود که در عوارضی کرج کسی که می‌خواست عوارضی را بگیرد بهت‌زده شد و بیرون پرید که حاجی را ببوسد که حاجی گاز ماشین را گرفت و رفت؛ یا مثلاً ساعت چهار که دادسرا تعطیل می‌شد مینی بوسه‌ها که می‌آمدند کارمند‌ها را ببرند می‌رفت پشت فرمان مینی بوس می‌نشست؛ یعنی می‌شد رانندهی سرویس محافظین او هم نسبت به خلقیات حاجی توجیه بودند ماشین که پر می‌شد، می‌پرسید کدام مسیر باید برویم؟ مثلاً می‌گفتند باید برویم میدان خراسان؛ مسیر را می‌رفت و بچه‌ها تک تک پیاده می‌شدند و برمی گشت.

-غیر مترقبه بودن و غیرعادی بودنش را میرسانده است.

آن دیگر بحث‌های امنیتی قضیه بود؛ یعنی در عین حال که همه‌ی اصول حفاظتی را رعایت می‌کرد از این فرصت برای ساختن خودش بهره می‌برد.

خاطرم هست یک روز دوستان دادسرا در طبقه پایین جلسه گذاشته بودند. جلسه ساعت هفت شروع شد و ایشان تقریباً هفت و سه دقیقه یا هفت و پنج دقیقه رسید؛ یعنی زمانی رسید که همه‌ی دوستانی که آمده بودند دور اتاق نشسته و جا نبود. علی القاعده بچه‌ها بلند می‌شدند و جا می‌دادند ولی تا آمد رفت و مثل هیئت‌ها وسط. اگر ما بودیم می‌گفتیم گل پشت و رو ندارد و از خودمان تعریف می‌کردیم. او تا نشست گفت: «پیت حلبی هر چهار طرفش یکی است! » این در گوشم ماند. گفتم چقدر این مرد ظریف است. به نظر من مهمترین ویژگی شهید لاجوردی این بود که بیشتر از این که بخواهد بگوید من دادستان هستم و اعمال قدرت کند - انجام وظیفه و تکلیف اداری جای خود - هدف اولش ساختن خودش و این که آن چه را که ساخته، بود، بتواند حفظ کند. این برایش خیلی مهم بود. در خیلی از مسئولیت‌ها که وا می‌دهیم گرفتاری این است که فکر می‌کنیم از ساخته شدن مستغنی شده‌ایم آقا! حالا ما را مدیر، خبرگزاری، استانداری، وزیر و مثل این کرده‌اند؛ احساس استغنا می‌کنیم و وقتی این احساس پیش آمد، به دنبالش طغیان هست. این سنت است ایشان به این نکته توجه داشت.

برخی مسألهای را ادعا میکنند - و شهید لاجوردی را به عنوان سمبل نظام عامل آن میدانند که برای مجاهدین خلق تلهای گذاشت و با فشارهایی که به سازمان آورد، اینها را به فاز نظامی کشاند و به تبع آن هزینههای فراوانی به کشور وارد شد.

این تحلیل آشکار خود منافقین است.

نظرات بینندگان