arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۷۵۸۹۳۴
تاریخ انتشار: ۱۹ : ۱۲ - ۰۱ بهمن ۱۴۰۲

زندگی در برزخ

طلاق عاطفی، یکی از پدیده‌های اجتماعی مهم و پر اهمیتی است که در هر جامعه وجوددارد وطبق آمارهای مختلف،گویا تعداد آن ازطلاق‌های رسمی زوجین نیزبیشتر اعلام شده‌است.طلاق عاطفی به عنوان انتخابی نفرت‌انگیز بین تسلیم ونفرت تلقی می‌شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

طلاق عاطفی، یکی از پدیده‌های اجتماعی مهم و پر اهمیتی است که در هر جامعه وجوددارد وطبق آمارهای مختلف،گویا تعداد آن ازطلاق‌های رسمی زوجین نیزبیشتر اعلام شده‌است.طلاق عاطفی به عنوان انتخابی نفرت‌انگیز بین تسلیم ونفرت تلقی می‌شود.
درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و نهایتا بی‌علاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی، همه و همه ‌دست ‌به ‌دست هم می‌دهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوج‌ها به‌وجود بیاورند. نوعی حفظ اجباری و ظاهری ازدواج که به بهانه ترس از آینده فرزندان، انگ اجتماعی و... رقم می‌خورد.

به صورت کلی طلاق عاطفی ناشی از ناکامی در سه رابطه کلامی، زناشویی و عاطفی بین زوجین است. این وضعیت در طول زمان اتفاق می‌افتد و شدت آن می‌تواند از زوجی به زوج دیگرمتفاوت باشد. این در حالی است که در طلاق عاطفی، زندگی زناشویی در زیر یک سقف ادامه خواهدیافت اما روابط عاطفی زوجین از کیفیت مطلوبی برخوردار نیست. وضعیتی که شاید تا آخر عمر زوجین ادامه پیدا کند یا در مرحله‌ای به طلاق قانونی ختم شود.

 

چرا طلاق عاطفی؟

عموما طلاق عاطفی درسال‌های ابتدایی زندگی رخ نمی‌دهد؛ چرا که درسال‌های آغازین زندگی مشترک هرقدر تفاوت‌ها و سلایق دو طرف زیاد باشد، باز هم آن کشش وعشق وعلاقه وجود دارد یا شاید امیدی برای تغییر شرایط وجود داشته باشد. دکتر محسن ایمانی، مشاور و روان‌شناس با اشاره به این نوع از طلاق به جام‌جم می‌گوید:«گاهی اوقات در خانواده مشکلاتی بین زن و مرد ایجاد می‌شود که این مشکلات حل نشده و قدم جدی و اساسی برای آن برداشته نمی‌شود. انباشته شدن این معضلات، باعث کم شدن ارتباط عاطفی بین آنان می‌شود.

برخی اوقات نیز درگیری‌های متعدد، روابط خارج از خانه یا وعده‌های پیش از ازدواج که عملی نشده نیز منجر به این می‌شود فاصله بین زن و مرد رفته رفته بیشتر و باعث دلسردی شود. «در چنین طلاق‌هایی به سبب تغییرات خلقی و روانی که در افراد رخ می‌دهد، ممکن است روابط زوجین نیز بهبود پیدا کند، اما این بهبود اوضاع موقت است و شاید با تغییر شرایط، مجدد به قبل بازگردد. این موضوع تا جایی پیش می‌رود که روابط زناشویی آنان حذف و آنها تنها به‌ عنوان دو همخانه در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند.

همان طور که این روان‌شناس نیز معتقد است در طلاق عاطفی زمینه‌ای فراهم می‌شود که شاید افراد با یکدیگر زندگی کنند؛ ولی عشق و علاقه‌ای نسبت به هم ندارند. گاهی اوقات هم آمادگی نداشتن افراد برای ازدواج سبب ایجاد طلاق عاطفی می‌شود؛ به عبارت ساده‌تر، دختر و پسر هنوز مهارت‌های لازم برای ازدواج و تشکیل یک زندگی مشترک را یاد نگرفته‌اند که همین مسأله سبب می‌شود نیازهای یکدیگر را نشناسند و قادر به رفع آن نیازها نباشند. ‌

 

تاثیرات جبران‌ناپذیر طلاق عاطفی برای فرزندان

در چند سال اخیر آمار طلاق عاطفی حتی بسیار بیشتر ازطلاق رسمی و قانونی گزارش شده و مهم‌ترین آسیب آن فقدان مدیریت روانی مناسب زوجین و فرزندان درخانواده است؛ چرا که بسیاری ازآسیب‌های جامعه کنونی ناشی از اختلافات عاطفی و روانی در خانواده بین زن و شوهر است. درحال حاضر نیز ارتباطات کلامی در خانواده بسیار کاهش پیدا کرده و اعضای خانواده به جای همگرایی وتشریک مساعی درمشکلات و حضور فعال وبا نشاط در شادی‌ها، به سوی واگرایی سوق داده شده‌اند تا جایی که هر عضو خانواده صرفا در یک فضای فیزیکی مشترک زندگی می‌کند و کاهش تعامل‌ها سبب جدا شدن روحی این اعضا و کاهش انسجام خانواده می‌شود.


ایمانی ضمن بیان پیامدهای منفی طلاق عاطفی برای فرزندان و بین اعضای خانواده، تصریح می‌کند: «زمانی که سردی روابط رخ می‌دهد، قطعا تاثیرات به‌سزایی برای فرزندان نیز ایجاد می‌کند. به عبارت بهتر؛اصطلاح خانواده‌های تو خالی که در آن زن و مرد با یکدیگر زندگی می‌کنند اما در آن خانه خبری از مهر و محبت نیست. هر یک از زوجین بر حسب وظیفه برخی کارها را انجام می‌دهند. ازطرفی فرزندان هم علاوه برمشاهده نکردن روابط صمیمانه بین والدین خود، در فضای گرم نیز قرار نمی‌گیرند.همین موضوع باعث می‌شود آموخته‌ای برای به کاربردن درزندگی آینده خود نداشته باشند.»

متاسفانه آسیب‌های طلاق عاطفی فقط زن ومرد را قربانی نمی‌کند بلکه آثار وعوارض منفی آن برای فرزندان بیشتر ازوالدین است. در فرزندانی که پدر و مادرشان دچار طلاق عاطفی شده‌اند، بروز بسیاری از اختلالات رفتاری، روحی و روانی دیده می‌شود و آنها زندگی فردی و اجتماعی خود را در خطر می‌بینند. ایمانی براین باوراست که درفرزندانی که والدین‌شان دچار طلاق عاطفی شده‌اند علائمی همچون پرخاشگری، اضطراب، افسردگی،حسادت، بدبینی، ترک یا افت تحصیلی و...دیده می‌شود. البته آسیب‌های وارد شده به فرزندان درخانواده‌های مختلف که درگیر این‌مسأله می‌شوند، با توجه به شرایط سنی و شخصیتی‌شان متفاوت است.

 

طلاق عاطفی؛ موضوعی مغفول مانده

درخانواده‌هایی که درآن طلاق عاطفی رخ می‌دهد،نابه‌سامانی‌های متعددی به چشم می‌خورد، معمولا زن دراین شرایط انزواطلبی اختیار کرده و خود را شریک زندگی نمی‌داند و تنها به دلیل شرایط اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و...به زندگی مشترک خودادامه می‌دهد. ایمانی هم بااین موضوع موافق است ومی‌گوید: «اگرخانمی به لحاظ عاطفی شارژ نشود، قطعا انگیزه‌های اودرابراز عاطفی به فرزندانش دچارمشکل می‌شود.این موضوع گاهی اوقات افسردگی زنان را نیز درپی دارد.»

به هرحال نمی‌شود این مسأله مهم را نادیده گرفت؛ چرا که دربسیاری از مواقع، طلاق عاطفی آغازی بر طلاق رسمی و قانونی است، موضوعی که گویی از برنامه‌ریزی‌های نظام خانواده مغفول مانده‌است. شاید بشود با برنامه‌ریزی، توسعه خدمات مشاوره و آموزش‌های هدفمند در سطح فردی و اجتماعی آثار سوء آن بر نظام خانواده را مدیریت کرد.

روزنامه جام جم

نظرات بینندگان