خاطرات علی امینی، شماره ۲۴: به بازرگان گفتم، شاه از شما کمتر میترسد تا از من / شاه میگفت میخواهد شاه مشروطه شود، اما راست نمیگفت
خاطرات علی امینی: به بازرگان گفتم شاه از شما کمتر میترسد تا از من، چون ما همدیگر را آزمایش کردهایم و نمیتوانیم (یعنی اعتماد نداریم به یکدیگر). مثلاً آقای بنیاحمد و اینها یک حزبی درست کرده بودند به نام «اتحاد برای آزادی». یک برنامهای نوشته بودند مقدمهای داشت. این را برده بودند پیش شاه؛ گفتند دکتر امینی هم دیده. رفتم پیشاه گفتم آقا من جزو حزب نیستم؛ این برنامه را دیدم بد هم نبود؛ ماده اولش این بود که انتقال قدرت انجام شود.