پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح رفتیم حمام سرتنشوری، حاجی حید و ملکمحمد لخت شدند. بعد از حمام، ناهار [را] در منزل خورده، بعد از ناهار امینالملک، آقا علی [و] دبیرالملک آمده، نوشتهجات و احکام مختلفه نوشته و خواندم. بعد از آن نماز کرده، چهار ساعت به غروب مانده سوار شدم. همهی اردو در رکاب سوار بودند. حشمتالدوله، حسینقلیخان بختیاری و غیره بودند؛ با آنها صحبت شد. حسینقلیخان جوان خوبی است، قدری شباهت به شهاب اصفهانی – شاعر – دارد و به عباسقلیخان ارباب مازندرانی هم میماند.
خلاصه، رفتم تپهی طرف باغِشاه ایستاده، قوشها را آوردند. همهي قوشچیها و قوشها و مردم بودند. کبک بسیار کم آمد. دو سه دست قوش انداختم. رفتم نزدیک باغِشاه، آفتابگردان زده، چای [و] انار خوردیم.
بعد آمدیم در جنگل، یک دُرّاجِ نرِ [نوعی کبک] خوب روی هوا زدم برای کباب. آمدیم منزل؛ علاءالدوله [۲] میگویند آمده است. شب بعد از شام قُرُق شد. یحیخان، علیرضاخان، محقق، عکاسباشی [و] محمدعلیخان بودند. الی ساعت پنج نشسته قدری صحبت کردم؛ قدری فرانسهی کاغذ صابون را با یحییخان خواندم.
بعد خوابیدیم... boland [بلنده]
پینوشت:
۱- تاجالشعرا، میرزا نصرالله اصفهانی، شاعر عصر ناصری با تخلص شهاب. (المآثر و الآثار، ص ۲۷۶)
۲- علاءالدوله، محمدرحیمخان، در سال ۱۲۷۲ ق. ملقب به علاءالدوله شد. در سال ۱۲۸۰ ق حاکم زنجان شد و در ذیحجهی ۱۲۸۳ بیگلربیگی طهران و در سال بعد رئیس قورخانهی دولتی شد. (چهل سال تاریخ ایران، جلد ۲، ص ۴۶۹ و شرححال رجال ایران، صص ۶۱۶، ۶۱۷)
منبع: «روزنامهی خاطرات ناصرالدینشاه قاجار (از رجب ۱۲۸۴ تا صفر ۱۲۸۷ ق، به انضمام سفرنامههای قم، لار، کجور و گیلان)»، به کوشش مجید عبدامین، تهران: دکتر محمود افشار، چاپ نخست، ۱۳۹۷، صص ۱۵ و ۱۶.