arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۸۳۰۳
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۲۳ - ۲۷ شهريور ۱۴۰۰
محمدعلی فروغی و تبار وی به قلم خودش؛

قسمت ۱۲/ مقیم شدن پدرم به طهران مقارن صدارت حاجی میرزا حسین‌خان مشیرالدوله بود

مقیم شدن پدرم به طهران مقارن صدارت حاجی میرزا حسین‌خان مشیرالدوله بود. ولیکن آشنایی او با حاجی میرزا حسین‌خان چندین سال بعد یعنی در سال ۱۲۹۴ قمری واقع شد. در موقعی که سنین سلطنت ناصرالدین‌شاه به سی سال یعنی یک قرن رسیده برای او جشن می‌گرفتند و آن زمان مشیرالدوله صدارت نداشت و سپهسالار اعظم بود، ولیکن شخص اول و اهمّ رجال مملکت محسوب می‌شد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ از اشخاصی که در نتیجه‌ی آن مجلس [دیدار با ناصرالدین‌شاه] با پدرم دوست شدند دکتر طولوزان فرانسوی حکیم‌باشی شاه بود که طینتی بسیار پاکیزه داشت و بعدها باز از او ذکر خواهم کرد. و از رجالی که همان اوقات با پدرم مودت پیدا کردند علیقلی‌میرزای اعتضادالسلطنه وزیر علوم و پسر فتحعلی‌شاه بود که در علم و ادب مقامی عالی داشت و سابقا مکرر از او اسم برده‌ام. این شاهزاده مردی بزرگوار و به راستی معارف‌پرور و به صحبت اهل فضل مایل بود؛ چنان‌که در هفته یک روز مقررا در کتابخانه‌ی خود از اهل کمال پذیرایی می‌کرد و در آن موقع جز صحبت علمی سخنی به میان نمی‌آمد و پدرم می‌گفت: «هیچ‌وقت نشد که من به این مجلس بروم و بر معلوماتم افزوده نشود.» اعتضادالسلطنه جدم را نیز می‌شناخت و با او مذاکرات مربوط به اقتصادیات بسیار کرده بود و از او قدردانی می‌کرد. با این همه پدرم به ملاحظه‌ی اعتمادالسلطنه که از شاهزاده باک داشت، چون دارالطباعه را از او گرفته بود، به اندازه‌ای که اعتضادالسلطنه میل می‌کرد با او معاشرت نمی‌نمود. حتی این‌که روزی شاهزاده به پدرم گفت: «می‌دانم شما چرا از آمدن نزد من امساک می‌کنید، ولیکن به صنیع‌الدوله (آن وقت هنوز اعتمادالسلطنه لقب نگرفته بود) بگویید از من باک نداشته باشد، کاری که به دست او افتاده دیگر قابل نیست که من در پی آن باشم.»

[...] مقیم شدن پدرم به طهران مقارن صدارت حاجی میرزا حسین‌خان مشیرالدوله بود. ولیکن آشنایی او با حاجی میرزا حسین‌خان چندین سال بعد یعنی در سال ۱۲۹۴ قمری واقع شد. در موقعی که سنین سلطنت ناصرالدین‌شاه به سی سال یعنی یک قرن رسیده برای او جشن می‌گرفتند و آن زمان مشیرالدوله صدارت نداشت و سپهسالار اعظم بود، ولیکن شخص اول و اهمّ رجال مملکت محسوب می‌شد.

برای نوشتن اخبار جشن در روزنامه لازم بود از سپهسالار شخصا دستور گرفته شود. پس ناچار پدرم برای این مقصود رفت، در حالی که نزد او معروف نبود و چون صنیع‌الدوله بر حسب طبیعت و فطرت خود همواره درباره‌ی رجال مملکت شیطنت می‌کرد نسبت به حاجی میرزا حسین‌خان نیز آن شیوه را از دست نمی‌داد. او که این احوال را می‌دانست با صنیع‌الدوله عداوت داشت و هر موقع که به دستش می‌آمد به او صدمه می‌زد؛ بنابراین پدرم می‌گفت: «بسیار نگران بودم که از جهت خصومت با صنیع‌الدوله به من توهین کند. وقتی که وارد محضر او شدم مجلس جشن بود و جمیع رجال مملکت حضور داشتند و اگر خفتی در آن مجلس می‌دیدم بسیار سخت می‌گذشت. از حسن اتفاق اعتضادالسلطنه در کنار سپهسالار نشسته بود. چون مرا دید سلام و تعارف کرد و به سپهسالار معرفی نمود و ضمنا گفت پسر آقا محمدمهدی ارباب خودمان است و سپهسالار جدم را موقعی که هندوستان بود دیده و شناخته بود و با او خصوصیت داشت.»

باری معرفی اعتضادالسلطنه از پدرم در آن مجلس سبب شد که سپهسالار او را بسیار به مهربانی پذیرفت و بعد چون با او کار می‌کرد ملاطفتش زیاده شد و یکی از عللی که پدرم نسبت به اعتضادالسلطنه ارادت کامل می‌ورزید امتنانی بود که در آن موقع از او حاصل نموده که آبروی او را حفظ کرده و از خصایص پدرم این بود که احسان کسی را هیچ وقت فراموش نمی‌کرد و در حق‌شناسی از هیچ جهت فروگذار نمی‌نمود.

 

منبع: خاطرات محمدعلی فروغی به همراه یادداشت‌های روزانه از سال‌های ۱۲۹۳ تا ۱۳۲۰، به خواستاری ایرج افشار، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ سوم، ۱۳۹۸، صص ۲۷-۲۹ (رساله‌ در سرگذشت خود و پدر).

نظرات بینندگان