arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۳۵۸۲۲
تاریخ انتشار: ۲۴ : ۲۱ - ۱۲ شهريور ۱۴۰۰
محمد ساعد مراغه‌ای، ساعدالوزرا، به روایت خودش؛

قسمت ۴/ ذکاءالملک فروغی مراد من بود/ رجلی به پاک‌دامنی، دانش و ایران‌دوستی او ندیده بودم

ذکاءالملک فروغی مراد من بود، من رجلی به پاک‌دامنی، دانش و ایران‌دوستی او ندیده بودم... مرد شگفتی بود، در رفتارش طمأنینه و مهربانی را به هم آمیخته داشت. در ترکیه مورد توجه مخصوص آتاتورک قرار گرفت و روزی وزیر خارجه‌ی ترکیه با حالی شبیه به غبطه و افسوس به من گفت: «خوش‌ به حال‌تان که در مملکت چنین رجالی دارید.» فروغی واقعا یک دیپلمات ورزیده و یک دانشمند برجسته است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ درباره‌ی ذکاءالملک فروغی چه می‌گویید؟

او مراد من بود، من رجلی به پاک‌دامنی، دانش و ایران‌دوستی او ندیده بودم.

 

از چه زمانی او را شناختید؟

از خیلی دور، یادم هست که من مستشار سفارت ایران در آنکارا بودم و مرحوم سید محمد طباطبایی سفیر ایران بود. بین ما و ترکیه اختلافی پیش آمد و کشمکش‌هایی در سرحدات ایران و ترکیه به وقوع پیوست. علت آن هم این بود که عده‌ای از کردهای ایرانی به سربازان ترک حمله برده بودند و چند نفر افسر و در حدود ۱۰۰ سرباز ترک را به اسارت گرفته بودند. ترک‌ها معتقد بودند که کردها با حمایت دولت ایران این کار را کردند و اولتیماتوم داده بودند که اگر در مدت ۱۰ روز این افراد آزاد و به خاک ترکیه بازگردانده نشوند با ایران قطع رابطه خواهند کرد. کار خیلی سخت شده بود و وضع خیلی بد بود. نخست‌وزیر به من تلگرافی کرد که توضیحات کافی برای ترک‌ها باید داد و من شخصا نامه‌ی موثری به رشدی‌ آراس، وزیر خارجه‌ی ترکیه، نوشتم و این در حالی بود که فقط دو روز از مهلت باقی مانده بود. یک شب تا صبح با منشی سفارت بیدار ماندیم تا نامه را از هر جهت چه از لحاظ زبان و چه از لحاظ زبان و چه از لحاظ محتوی قانع‌کننده و کافی بنویسیم. صبح به ملاقات عصمت‌پاشا که بعدها عصمت اینونو لقب گرفت رفتیم و من نامه را به او دادم. عصمت‌پاشا در آن زمان نخست‌وزیر بود و بعد از مطالعه‌ی نامه‌ی من هیأت وزرا را برای تشکیل جلسه احضار کرد و بعد از یک جلسه‌ی طولانی به ما اطلاع داد که سوءتفاهم برطرف شده و روابط ما دوباره به صورت عادی بازگشته است. در همین احوال مرحوم طباطبایی را از آنکارا احضار کردند و مرحوم فروغی به سفارت ایران منصوب شد و این اولین بار بود که او را می‌دیدم. مرد شگفتی بود، در رفتارش طمأنینه و مهربانی را به هم آمیخته داشت. در ترکیه مورد توجه مخصوص آتاتورک قرار گرفت و روزی وزیر خارجه‌ی ترکیه با حالی شبیه به غبطه و افسوس به من گفت: «خوش‌ به حال‌تان که در مملکت چنین رجالی دارید.» فروغی واقعا یک دیپلمات ورزیده و یک دانشمند برجسته است.

همه رفتند، آدم‌هایی که سرشان به تن‌شان می‌ارزید به سینه‌ی خاک رفتند.

ادامه دارد...

منبع: خواندنیها، شماره‌ی ۹۰، سال سی‌ودوم، سه‌شنبه ۳ مرداد ۱۳۵۱، صص ۳۰-۳۱، به نقل از کیهان سال ۱۳۵۰.

 

نظرات بینندگان