سرویس تاریخ «انتخاب»؛ روزی «داک مارا» اطلاع داد که «برنامه تماشای از شیرخوارگاه تا دانشگاه تنظیم شده بفرمایید شروع کنیم»
- از کجا؟
- اول شیرخوارگاه، بعد کودکستان و بعد دبستان و دبیرستان و آخر هم دانشگاه.
این تقاضای ما بود، اینطور جور نشد لکن همه را دیدیم، از هر قسمت یک نمونه کامل.
داک مارا یکی از شش خانمی بود که فارسی را در دانشکده ادبیات مسکو آموخته بود، در این دانشکده هر سال ۱۵ تن مرد و زن فارسی را یاد میگیرند، سلیس حرف نمیزنند اما به شعر و ادبیات فارسی آشنایی دارند، هیچ چیز بیشتر از مطالعه کتاب برای آنها لذتبخش نبود، از سعدی و حافظ و سایر شعرا میپرسیدند و علاقه خود را به خواندن آثار ادبای ایران نشان میدادند.
بچههای شیرخوار، دسته دسته از هم جدا بودند، هر دسته در سالون جدایی جای داشتند. بچههای جدیدالولاده تا شش ماهگی در یک تالار، از شش ماه به بالا در تالار دیگر و به همین ترتیب تا سه سالگی بچهها در سه طبقه عمارت شیرخوارگاه و در تالارهای مختلف تقسیم و از یکدیگر جدا شده بودند. همه جا نظیف و همه پرستاران با لباسهای سفید تمیز به نگاهداری اطفال مشغول بودند.
قبل از داخل شدن به اتاق بچهها، پیراهنهای سفیدی را بین اعضای نمایندگی ایران توزیع کردند که با روپوش سفید به دیدن اطفال برویم. روپوشهای سفید متناسب با هیکلها نبود و در نتیجه روپوش سفید دکتر متیندفتری تا زانوی ایشان نمیرسید در صورتی که دکتر رضوی در آن گم شده بود. یکی که اندام باریک داشت پیراهن در بدنش زار میزد و دیگری که شکم قطوری داشت از تنگی پیراهن هیکل مضحکی پیدا کرده بود.
باید دانست در بعضی کشورها اجازه نمیدهند کسی داخل اتاق شیرخواران شود و بچه شیرخوار را از پشت شیشه به اولیای اطفال نشان میدهند.
همین که از دهلیزی عبور کردیم و داخل اتاق کوچکی شدیم دو زن جوان را دیدیم که روی نیمکت نشسته بچه شیر میدهند و تا ما را دیدند خود را جمع و جور کردند.
راهنمای ما گفت: «اینجا اتاقی است که مادران برای شیر دادن بچههای خود میآیند، این دو زن در کارخانه کار میکنند به آنها اجازه داده میشود که هر سه ساعت یک بار برای شیر دادن به بچههای خود اینجا بیایند و در پایان روز که از کار دست میکشند بچههای خود را به منزل میبرند و باز صبح میآورند.» او به صحبت خود ادامه داد و گفت: «این شیرخوارگاه وابسته به کارخانهایست که زنهای کارگران یا زنهایی که در این کارخانه کار میکنند پس از وضع حمل اطفال خود را از یک ماه و نیمی به اینجا میسپارند، مادران میتوانند بچههای خود را شبها به منزل ببرند یا اینجا بگذارند ولی در هر حال باید خودشان شیر بدهند.»
- عجب! مگر در اینجا شیرخشک داده نمیشود؟
خانم مدیره شیرخوارگاه گفت: «خیر در کشور جماهیر شوروی تمام اطفال با شیر مادر تغذیه میشوند و شیر مصنوعی ممنوع است چون در نتیجه آزمایشهای زیاد مسلم شده است که شیر مادر برای بچه خیلی بهتر است به این جهت از شیر مصنوعی جدا جلوگیری میشود.»
- خوب، اگر مادری شیر کافی نداشت چه میکنید؟
- از شیر مادر دیگر تغذیه میشود.
- شیرخوارگاههایی که بچههای بیکس را نگاهداری میکنند چطور؟
- فرق نمیکند، همه جا شیر مادر میدهند، مادرها عموما نوزاد را به موسسات میسپارند و خود را معرفی میکنند و تا مدت معین همچنان شیر میدهند بعد اگر بچه خود را نخواهند اشکال ندارد دولت لازم دارد و در تمام مراحل خود دولت نگاهداری و تربیت و آماده کار و خدمت میسازد.
به علاوه چون داشتن بچه تشویق میشود و دولت تمام بچهها را در حقیقت متعلق به خود میداند اصولا کسی پیدا نمیشود که از نشان دادن بچه خود عار داشته باشد، مثلا بچه خود را سر راه بگذارد بنابراین هر زنی وقتی بچهای زایید یا بخواهد خودش نگاهدارد یا به دولت بدهد مختار است زیرا در هر دو صورت بچه از شیرخوارگی تا پایان تربیت به خرج دولت بزرگ میشود، مقرری دارد که آن مقرری معادل مخارج او در هر مرحلهایست ک تربیت میگردد.
خانم مدیره اضافه کرد که: «با تسهیلات فراوانی که دولت برای تکثیر نفوس قائل شده و هر مادر شیرده اجازه دارد کار خود را در هر سه ساعت برای نیم ساعت ترک کند و شیر بدهد دیگر مشکل نبودن شیر مادر حل میشود.»
- این شیرخوارگاه مجانی است؟
- فقط هشت درصد مخارج بچه از پدر و مادر گرفته میشود و بقیه از طرف کارخانه که در حقیقت متعلق به دولت است تامین میگردد.
- پس از آنکه طفل بزرگ شد چه میکنید؟
- ما بچه را تا سه سالگی در اینجا نگاه میداریم و بعد به کودکستان میسپاریم چون کارخانه پارچهبافی که این شیرخوارگاه وابسته به آن است دو کودکستان هم دارد.
- زنهای آبستن چطور کار هم میکنند؟
خانم مدیره گفت: «به هر زن آبستن یک ماه و نیم قبل از وضع حمل و یک ماه و نیم بعد از وضع حمل مرخصی با استفاده از حقوق داده میشود به این جهت بچه از یک ماه و نیمی قبول میشود و البته میدانید هر بچهای که به دنیا آمد صد و پنجاه منات مخارج او بر حقوق پدر و مادر اضافه میشود مگر آنکه نوزاد را مادری نخواهد نگاهدارد و از اول تحویل دولت دهد.»
حالا به کودکستان میرویم. در اینجا صد و چهل کودک دختر و پسر نگاهداری میشدند.
این کودکستان هم وضع شیرخوارگاه را داشت. دو دسته بچه به کودکستان سپرده میشدند یک دسته آنها که شبانهروزی نگاهداری میشوند و دسته دیگری که از ساعت ۸ صبح تا ۸ شب در آنجا هستند و شب را نزد پدر و مادر خود به سر میبرند اما باید دانست که این کودکان همین که به سن هفت سالگی رسیدند دختر و پسر از هم جدا میشوند تا سن ۱۷ سالگی که باز به هم میرسند.
سابقا چنین نبود تا سال ۱۹۴۳ یعنی ۹ سال پیش دختر و پسر از شیرخوارگاه و کودکستان و دبستان و دبیرستان در تمام مراحل با هم بزرگ میشدهاند ولی در نتیجه آزمایشهای علمی که علمای شوروی کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که ده سال دختر و پسر باید از هم جدا باشند و این ده سال مدتی است که دوره تحصیلات مقدماتی را هر دو طی میکنند که در این مدت این دو از لحاظ قوای فکری و جسمی با هم تفاوت دارند و نمیتوانند در مراحل تحصیلی همآهنگی داشته باشند.
این نکته قابل ذکر است که دوره تحصیلات مقدماتی در تمام خاک شوروی ده سال است، از سن هفت سالگی تا هفده سالگی و دبستان و دبیرستان هم جدا نیست، ده سال تحصیلات در یک مدرسه به انجام میرسد اما طفل میتواند به جای ده سال هفت سال تحصیل کند، یعنی تربیت اجباری در شوروی دورهاش هفت سال است و سه سال بعد مربوط به کسانی است که بخواهند در حرفههای مختلف وارد شوند.
دختر و پسر که تا سن ۱۷ سالگی جدا تحصیل میکنند از این موقع در مدارس حرفهای و صنعتی و تخصصی وارد میشوند و یا وارد دانشکدهها میشوند و با هم مخلوط میگردند و دوره آشنایی دختر و پسر حتی برای زناشویی از این مرحله شروع میگردد.
به دختر از شانزده سالگی و پسر از ۱۸ سالگی اجازه زناشویی داده میشود و زناشویی نیز در دفاتر ثبت رسمی صورت میگیرد به این ترتیب که وقتی دو نفر با هم توافق زناشویی حاصل کردند در آن دفتر حاضر میشوند و به ثبت مراسم اقدام میکنند و راه زندگی را پیش میگیرند هیچگونه قیود و شرایطی در وصل نیست هر دو نفر در هر مرحله هستند یا کارگری یا دانشآموزی، حقوقبگیر دولتاند و هر دو کار یا تحصیل میکنند و بر یکدیگر منتی ندارند و زندگی را با هم روی درآمد خود شروع میکنند.
به طوری که شنیدم مقررات خاصی در سابق برای طلاق نبوده و به همان آسانی که زناشویی بدون قید و شرط انجام میگرفته طلاق هم صورتپذیر بوده در نتیجه از بس طلاق زیاد شده بود چندی است قیودی برای فصل و طلاق قائل شدهاند به این ترتیب که اگر مرد بخواهد طلاق بدهد باید پنج هزار منات به زن بپردازد و اگر زن بخواهد طلاق بگیرد باز پنج هزار منات به مرد میدهد و از هم جدا میشوند. بدیهی است اگر هر دو توافق کنند از این بابت چیزی نمیپردازند فقط مخارج گزاف اداره ثبتاحوال به سود دولت گرفته میشود. بنابراین طلاق از طرف مرد و زن به شرط پرداخت پنج هزار منات و مخارج گزاف ثبت که گویا بیش از هزار منات است صورتپذیر میگردد و چون عادت بر این جاری است که هر مستخدم و هر کارگر و صنعتگر آنچه در ماه حقوق میگیرد، خرج میکند و پساندازی نمیتواند داشته باشد و هیچوقت در فکر پسانداز نمیافتد، چون سرمایه جز برای خرج شخصی به کار دیگر نمیخورد، از این جهت برای طبقات پایین که حقوقشان زیاد نیست تدارک شش هفت هزار منات مخارج طلاق کار آسانی نیست اما باید متوجه بود که طلاق در طبقه اول و دوم به واسطه حقوق گزافی که عاید میدارند ممکن است مثل سابق زیاد شود و بعدها مجبور شوند در نرخ بالا تساوری را موقوف سازند و طبقهبندی کنند.
از مطلب خیلی دور افتادیم. ما به کودکستان رفتیم. آنجا را تماشا کنیم وارد مراحل زندگی بزرگسالان شدیم. هر روز صبح که پدران و مادران بچههای خود را از سن ۳ تا هفت سالگی به کودکستان میآورند قبل از آنکه داخل دسته خود شوند به وسیله طبیب معاینه میشوند تا کودکان شبانهروزی که تحت مراقبت هستند محفوظ بمانند و اگر بچهای مریض باشد در قسمت جداگانه تحت توجه قرار میگیرد و در هر حال پدر و مادر چون باید دنبال کار خود بروند وقت مریضداری پیدا نخواهند کرد و تمام تسهیلات فراهم شده است که چرخهای مملکت منظم بچرخد و کسی از کار و فعالیت روزانهاش باز نماند تا کوچکترین نقص در دستگاه فعاله کشور به وجود نیاید.
برای کودکان اسباببازیهای مختلف در هر سن تهیه شده ولی آنچه را بیشتر میبینند و در آن خصوص از طفولیت با آنها صحبت و بحث میشود عکسهای پیشوایان خود لنین و استالین و تاریخچه مصور زندگی آنهاست که از چشم باز کردن نسبت به زعمای خود با ایمان پرورش و تربیت شوند. در و دیوار اتاقها پر از نقاشیهای قشنگ کودکانه بود ولی هیچ اتاقی نبود که از عکسهای مختلف لنین و استالین خالی باشد.
منبع: اطلاعات؛ پنجشنبه هیجدهم اردیبهشت ۱۳۳۱، صص ۱ و ۷.
مردم از ملاقات و معاشرت با خارجیها بیمناکاند... در حال حاضر مسافرت در داخل خاک شوروی هم بدون موافقت و اجازه مقامات رسمی هر محل صورتپذیر نیست و این قسمت را از آن جهت استحضار یافتیم که یکی از همسفران ما خواهر و برادری داشت در تاشکند که از سی و پنج سال پیش یعنی از بدو بروز انقلاب شوروی تاکنون به فراق آنها مبتلا شده بود... در خاک شوروی بدگویی و انتقاد از اوضاع و از حکومت و روسا و امرا هیچ وجود ندارد... در تمام روزنامههای منتشره شوروی یک حادثه جنایی، یک واقعه قتل، سرقت، زیر اتومبیل، سقوط طیاره و امثال و نظایر آن نخواهید یافت.