سرویس تاریخ «انتخاب»؛ قبل از اینکه پای خود را از باکو بالاتر بگذاریم، لازم است کشور جماهیر شوروی را بشناسیم؛ از سازمانهای آن به طور خلاصه اطلاع حاصل کنیم، چگونگی زندگی مردم و ارتباط آن را با دستگاههای دولتی بدانیم تا وقتی در قسمتهای مختلف بحث میشود خوانندگان عزیز سابقه به وضع حکومت و تشکیلات و سازمانهای اجتماعی آن داشته باشند.
کشور شوروی از ۱۶ جمهوری تشکیل میشود که تمام جمهوریها در عین اینکه حکومت و مجلس و سازمانهای داخلی برای خود دارند، در مسائل کلی و عمومی از دستورات و تصمیمات مسکو خارج نمیباشند.
دستوری که از کمیته مرکزی مسکو صادر میشود به سرعت برق در تمام کشور منعکس میگردد و بدون کوچکترین عکسالعمل با متانت و آرامی همه جا یکنواخت از طرف مردم پذیرفته و به موقع اجرا گذارده میشود. حس اطاعت مردم در مقابل دستورات دولت به حدی نیست که بتوان وصف کرد، کسی از خود ارادهای جز آنچه مقررات و قانون و تصمیمات مسکو معلوم کرده است ندارد و این حس عجیب قبول و اطاعت در دویست میلیون نفوس شوروی چنان رخنه و نفوذ پیدا کرده است که در نتیجه این شانزده جمهوری را با چنین نفوس بزرگ و خاک پهناورش به صورت یک کشور واحد با قدرت بینظیری درآورده است؛ یعنی دویست میلیون نفر اطاعت از یک دستور میکنند و یک هدف و منظور در این مملکت عظیم تعقیب میشود و آن سعی و فعالیت برای ترقی و عظمت کشور شوروی است به این ترتیب که:
همه برای دولت کار میکنند، همه چیز به دست دولت اداره میشود، آن دکان بقالی که مواد غذایی میفروشد، آن مغازه پارچهفروشی که پوشاک مردم را میدهد، آن سمساری و مبلسازی که لوازم منزل تهیه میکند، آن داروخانهها و عمارات بزرگ و کوچک که مردم در آن زندگی میکنند، آن گیشه بلیتفروشی تئاتر و سینما که تفریحات مردم را اداره میکند، آن مهمانخانه و رستورانی که مسافرین را پذیرایی مینماید، آن آریشگاهی که اصلاح سر و صورت را بر عهده دارد، آن اداره روزنامهای که نشریات روزانه خود را بیرون میدهد، آن کارخانجات بزرگ و کوچک معادن، راهسازی، وسایط نقلیه، راهآهن، هواپیمایی، اتوبوسرانی، واگنهای برقی، پست و تلگراف و بالاخره هرچه وسیله زندگی و کار و کسب و بقای بشر است هر یک سازمانهای مخصوصی دارند که تشکیلات و دخل و خرج آن متعلق به دولت میشود و بنابراین میتوان گفت بیش از دویست ملیون نفوس اتحاد جماهیر شوروی یک قدرت به وجود میآورند و آن قدرت دولتی است که تمام سازمانها را به دست گرفته و امروز که سیوپنج سال از عمر انقلاب روسیه شوروی میگذرد موفق شدهاند وضع استحکامبخشی بدان داده و زندگی مردم را سر و صورت دهند و با سرعت بینظیری به جلو پیش روند.
این چه دستگاهی است که میتواند دویست میلیون نفر را غذا بدهد، لباس بپوشاند، مسکن بدهد، بهداشت و فرهنگ آن را تامین کند؟! راستی مطالعه و دقت در آن انسان را گیج و مبهوت میسازد!
همه مردم زندگی میکنند به خرج دولت، همه مردم کار میکنند برای دولت، تمام عایداتی که از فعالیت و کار مردم به دست میآید به وسیله سازمانهای مختلف و به دست تشکیلات و ادارات متعدد به یکجا میریزد و آن خزانه دولت است که در نتیجه این سیستم کار و زندگی و این تمرکز، دولت قدرت فوقالعادهای پیدا میکند.
چه ثروتی بالاتر و مهمتر از داشتن دویست میلیون افراد دیسیپلینه و منظم است که جز با کار و فعالیت توام با ایمان و عقیده با چیزی دیگر آشنایی ندارد.
مفتخوری و بیکاری نه فقط گناه بزرگی در کشور شوروی شمرده میشود بلکه مفتخور و بیکار جایش مرگ و داخل شدن در قبر است. مفتخور و بیکار باید بمیرد و جز مرگ علاجی برای تنبلها و بیکارهها پیدا نکردهاند و از این جهت است که در سراسر شوروی و میتوان به طور یقین گفت بین دویست میلیون نفر چنین فردی پیدا نمیشود و اگر پیدا شد باید بمیرد چاره دیگر ندارد.
هرکس به فراخور حال خود کار میکند؛ هرکس روی استعداد و توانایی، روی معلومات و تخصص، روی ذوق و انتخاب حرفهاش از طرف سازمانهای مختلف به کار گماشته میشود و در نتیجه وجودی را بیکار و عاطل و باطل نمیگذارند و از هر ذیروحی کار میگیرند و مزد میدهند. مزد میدهند و از سوی دیگر پس میگیرند زیرا دستگاهی که کار میگیرد فراخور آن کار به هر کارگری مزد میدهد، آن مزد از راه پرداخت کرایه خانه، از راه خرید نان و گوشت و سایر مواد غذایی، از راه تهیه لوازم خانه، از راه تدارک لباس به خزانه دولت برمیگردد و باز به صورت مزد به کارگر پرداخت میشود و این دور تسلسل پرداخت و دریافت همچنان ادامه دارد و اگر کارگر و مزدوری در نتیجه کار و فعالیت بیشتری توانست حقوق زیادتری به دست آورد آن اضافه حقوق را هم ناچار است خرج کند زیرا پسانداز پول جز برای تهیه وسایل راحتی و آسایش زندگی به درد دیگری نمیخورد.
پول وسیله امرار معاش است نه وسیله استفاده. اگر کسی پولی را از صرفهجویی جمعآوری کند و نخواهد برای خود خرج کند، جز اینکه بر روی آن غلت زند و لذت ظاهر برد حاصلی برای او یا اولاد و کسانش نخواهد داشت، زیرا با این پول نمیتوان خانه خرید و اجاره داد، نمیتوان اتومبیل خرید و کرایه داد، مغازه باز کرد و سود برد، تجارت و بازرگانی کرد، هر کاری که وسیله استفاده از پول اضافه از خرج زندگی باشد قدغن است. پولهای اضافه از مخارج باید صرف زندگی شود. مردم میتوانند رادیو بخرند، اتومبیل داشته باشند، مبل و اثاثیه خریداری کنند و لباس و پوشاک خود را زیاد نمایند، سینما و تئاتر بروند و خلاصه هرچه دارند خرج کنند اما پول به قصد بهرهبرداری ذخیره نکنند تا چرخهای دولت منظم بچرخد و دکانی بالای دکان دولت باز نشود.
در طی مطالعاتی که درباره مشاغل نمودم که بدانم آیا کار آزادی یافت میشود یا نه، به این نتیجه رسیدم که در مسکو یک شغل آزاد وجود دارد و آن واکسی است که قسمتی از آنها باز در تشکیلات مخصوص دولتی هستند ولی قسمت زیادتری از واکسیها این کسب را آزادانه به نفع خود انجام میدهند. این طبقه واکسی آزاد را اتباع سابق ایران در مسکو که چندین سال قبل و پیش از انقلاب به روسیه مهاجرت کردهاند انجام میدهند و غیر از شغل واکسی شغل و کار آزاد دیگری نیست بلکه هرچه میبینید مربوط به دولت است و در حقیقت تمام مملکت با تمام دستگاهها، تمام مغازهها، تمام عمارات و هرچه هست و نیست متعلق به دولت و از جانب سازمانهای وابسته به دولت اداره میشود.
اما درباره کشاورزی باید دانست که پس از آزمایشهای بسیار در زراعت دولتی، سیستم زراعت اختصاصی (کولخوز) به وجود آمده است که رعایا برای خود کار میکنند به این ترتیب که زمین را به قدر استعداد هر فردی تقسیم میکنند و وسایل کار و بذر نیز در اختیار زارع گذاشته میشود، استعدادها و فعالیتهای فردی برای خود به کار میافتد و پس از به دست آمدن محصول ابتدا آنچه دولت بذر یا ابزار کار به زارع داده یا قرار است حقی بگیرد قبلا به وسیله رئیس کولخوز که مامور دولت است از محصول برمیدارد و باقیمانده به زارع تعلق میگیرد. در واقع سهمبندی میشود و سهم دولت بابت بذر و اجاره تراکتور و برچیدن و کوبیدن خرمن در پایان کار مشخص و برداشت میشود و بقیه را به زارع میدهند که به قیمت معین به دستگاههای دولت میفروشد و نیز به زارع حق داده شده مازاد خود را آزادنه به فروش برساند، اما از حیث قیمت تفاوتی محسوس نخواهد داشت.
نوع دیگر کشاورزی (سوخوز) دولتی است که از ابتدای انقلاب و از بین رفتن مالکیت معمول شده؛ به این ترتیب که رعایا برای دولت کار میکنند و مزد میگیرند. این سیستم زراعت دولتی زیادتر از زراعتهای خصوصی (کولخوز) میباشد.
در مسافرت اخیر مسکو خیلی میل داشتیم یکی از این تشکیلات زراعتی را بازدید کنیم و از نزدیک وضع زندگی زارعین و چگونگی کارهای آنها را ببینیم ولی موفقیت حاصل نشد زیرا بیشتر وقت ما در شهر مسکو گذشت.
حالا که به طرز کار و زندگی سازمانهای شوروی به طور اختصار آشنایی حاصل نمودید بفرمایید سری به مهمانخانه اینتوریست بزنیم.
در آنجا، در رستوران مجللی، هیأت نمایندگی ایران ناهار میخورند، پیشخدمتها با لباسهای تمیز خدمت میکنند. اینجا همه چیز اروپایی است و اثری از زندگی کارگری وجود ندارد.
بعضی خیال میکنند که در کشور شوروی تجمل و لوکس یافت نمیشود و حال آنکه همه چیز در جای خود وجود دارد. مهمانخانههای بزرگ و مجلل برای آمد و رفت مسافرین خارجی ساخته شده و بهترین وسایل برای پذیراییها در تمام شهرهای بزرگ آماده گردیده است، اما از حیث قیمت باید دانست زندگی برای ما خارجیها غیر قابل تحمل است.
صورتحسابی که در باکو پس از صرف غذا جلوی رئیس هیأت اعزامی، آقای دکتر متیندفتری، گذاشتند و ایشان با یک امضای خود، اعضای نمایندگی را از پرداخت قیمت خلاص نمودند مبلغ چهارصد و چهل منات بود. دلار در تسعیر با منات با چهار منات قبول میشود و به این حساب یک ناهار ساده دوازده نفری صد و ده دلار قیمت داشت و از این حساب به گرانی عجیب زندگی مسافرین خارجی در روسیه شوروی پی خواهید برد!
ادامه دارد...
منبع: اطلاعات؛ یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۳۱، صص ۱ و ۷.
هیچکس حق مراوده با سفارتخانه خارجی ندارد، معاشرت با خارجی استقبال از مرگ است. با وجود ممنوعیتهای سخت معهذا مامورین شوروی احتیاط را از دست نمیدهند جلوی هر سفارتخانه پلیس وجود دارد که اشخاص را دقیقا کنترل میکنند اگر تبعه کشوری برای تمدید گذرنامه خود بخواهد وارد سفارتخانه شود، اول گذرنامه او را تفتیش مینمایند تا مطمئن شوند محتاج تمدید است یا نه بعد اجازه دخول میدهند منتها باید بیش از آنچه برای این کار وقت لازم است در سفارتخانه کشور خود توقف ننماید. با این ترتیب بدیهی است که پای یک نفر روس ممکن نیست به سفارتخانه خارجی برسد.