سرویس تاریخ «انتخاب» / فهیمه نظری: در تابستان ۱۳۳۴ که تازه چند ماه از شروع نخستوزیری حسین علاء با شعار مبارزه با فساد میگذشت، دکتر جهانشاه صالح وزیر وقت بهداری لایحهای را مبنی بر منع کشت خشخاش و مبارزه با افیون تقدیم مجلس سنا کرد. صالح آنقدر با افیون مخالف بود که حل آن را از حل مسئله نفت هم برای کشور مهمتر قلمداد میکرد. برای همین هم منتظر ننشست و قبل از تصویب سنا خود پرچم مبارزه با اعتیاد را به دست گرفت و با استفاده از اختیارات قانونی و مقررات موجود شروع به برگزاری جلسات هفتگی مبارزه با افیون در وزارت بهداری کرد. تا سنا بجنبد و لایحه را تصویب کند (یکم آبان همان سال تصویب کرد) خروجی این جلسات هفتگی به بار نشست، جلسات مذکور هفتهای یک بار با شرکت خودِ جهانشاه صالح، علم وزیر کشور، مهندس طالقانی وزیر کشاورزی یا نمایندهاش، معاونان وزارت بهداری و دارایی، دکتر آشتیانی مدیرعامل سازمان شاهنشاهی، دکتر خطیبی مدیرعامل شیر و خورشید سرخ، دکتر چهرازی دبیر انجمن مبارزه با تریاک، دکتر آذرخش سرپرست امور مبارزه با تریاک در وزارت بهداری، سرهنگ واثقی رئیس رکن سوم ستاد فرماندهی نظامی، دکتر احسانی رئیس بنگاه انحصار تریاک در وزارت بهداری تشکیل میشد. خروجی این شور هفتگی عبارت بود از: بخشنامه وزارت کشور مبنی بر منع کشت خشخاش به استانداریها و فرمانداریها، عدم صدور پروانه جدید وزارتت دارایی برای کشت خشخاش به کشاورزان، آمادهسازی ماشینآلات دارویی کشور برای تهیه روزی نیم الی یک میلیون حب برای معتادان، تعیین مراکز فروش حب به معتادان در نقاط مختلف تهران، بخشنامه به کلیه موسسات بهداشتی مبنی بر آمادگی برای پذیرش معتادان برای ترک و نیز قرار دادن دارو در دسترس آنها، و در نهایت جمعآوری شیرهکشخانهها. (برگرفته از سخنان دکتر جهانشاه صالح در گفتگو با اطلاعات مورخ ۱۶ شهریور ۱۳۳۴.)
برای انجام این آخری، اما مقدمات بیشتری لازم بود، باید فکری هم به حال ساقیها و تختهدارها و کلا دستاندرکاران معتاد شیرهکشخانهها میشد، دکتر صالح فکر آنجا را هم کرد: «برای این کار قبلا محلی به صورت آسایشگاه معتادین لازم بود که بتواند کسانی را که از اماکن مزبور جمعآوری میکنند در آنجا برای مدت ۲-۳ ماه نگاهداری نمایند، بدین منظور باغ مهران واقع در ضلع شمال شرقی بیسیم که از اماکن دولتی و در اختیار فرمانداری نظامی تهران میباشد مناسب تشخیص داده شد. البته آماده کردن آنجا مستلزم زحماتی بود که فرمانداری نظامی با نهایت جدیت عهدهدار گردید و به دستور تیمسار بختیار تمام دستگاههای مربوطه دست به کار شد و در مدت بسیار کوتاه با کمک جمعیت شیر و خورشید سرخ و اداره مهندسی ارتش و سازمان همکاری بهداشت وزارت بهداری آنجا را به صورت آسایشگاهی برای پذیرایی هزار نفر معتاد درآورد.» (جهانشاه صالح در گفتگو با اطلاعات، ۱۸ شهریور ۱۳۳۴).
اولین یورش به شیرهکشخانههای پایتخت
با فراهم شدن این مقدمات بالاخره روز جزای شیرهکشخانههای پایتخت فرا رسید. تنگ غروب چهارشنبه پانزده شهریور ۱۳۳۴ دکتر جهانشاه صالح وزیر وقت بهداری به دکتر آذرخش سرپرست سازمان مبارزه با تریاک وزارت بهداری تلفن کرد که از ساعت هشت بعدازظهر مرتبا با فرمانداری نظامی در تماس باشد و گفت: تصمیمی که از چند روز قبل در کمیسیون مبارزه با افیون با حضور چند نفر از وزرا و نمایندگان فرمانداری نظامی گرفته شده، در همین شب اجرا میشود.
آذرخش حتی فرصت نکرد، پروندهها و صورتجلسات مربوط به کمیسیون مبارزه با تریاک را جمع و جور کند، چند دقیقه از ساعت هشت غروب گذشته بود که سرهنگ واثقی از فرمانداری نظامی اطلاع داد: «بنا به دستور تیمسار بختیار مامورین برای اشغال شیرهکشخانههای بخش پانزده (دروازه غار و حوالی صابونپزخانه) حرکت کردهاند.»
بقیه کار به این صورت بود که مطابق فهرست از اول شب عدهای مامور مخفی نزدیک ۳۰ مرکز شیرهکشی را در بخش پانزده تحت نظر گرفتند، مقارن ساعت هشت ۱۵۰ اکیپ مجهز از ماموران فرمانداری نظامی که در محل فرمانداری نظامی مستقر شده بودند به قسمتهای مختلف تقسیم شدند و تحت سرپرستی چند نفر از افسران فرمانداری نظامی به طرف بخش پانزده حرکت کردند. در نزدیکی میدان محمدیه [اعدام]نیروی اعزامی به پنجاه اکیپ تقسیم شد و هر اکیپ مرکب از سه نفر پاسبان و سه نفر سرباز تحت سرپرستی یک نفر افسر که سمت نمایندگی دادستان را نیز به عهده داشت مامور تصرف یکی از شیرهکشخانهها شد.
ساعت ۹ شب ناگهان عابرانی که از خیابان مولوی و حوالی صابونپزخانه و دروازه غار عبور میکردند دیدند که اکیپهای مجهز نظامی به سرعت از کامیونها پیاده شده و نقاط مختلفی را محاصره میکنند.
دیدن سربازان و کامیونهای ارتش در آن موقع شب سبب شد که هرکس فکری برای خود کند، حتی بعضی خیال کردند یک کودتای نظامی در حال وقوع است، اما وقتی که سر و کلههای ژولیده از لای درهای نیمهباز هویدا شد کمکم همه دستگیرشان شد که ماجرا از چه قرار است.
ماموریت نیروی نظامی با موفقیت روبهرو شد و طبق نقشه از پیش طراحیشده هریک از اکیپها یکی از شیرهکشخانه را محاصره کردند. بعد هم به طور غافلگیرکننده به این اماکن یورش بردند و ساقیها، تختهدارها، و شیرهایها را که روی چهارپایههای کوتاه و تشکچههای کثیف و ژنده در کنار چراغهای مخصوص مشغول کشیدن شیره بودند بازداشت کردند.
کار به همین سادگیها هم نبود، چون در بعضی شیرهکشخانهها که دم و دستگاه مفصلتری داشتند، ماموران با مقاومت شیرهایها روبهرو شدند. در یکی دو جا هم به محض ورود ماموران شیرهایها شروع به از بین بردن وسایل شیرهکشی کردند.
هرچه بود تا دو بامداد پنجشنبه ۱۶ شهریور عملیات تمام شد. نتیجه جالب بود: ۲۲ شیرهکشخانه معروف به تصرف ماموران درآمد و بیش از هشتاد نفر از ساقیها و تختهداراها دستگیر شدند.
اسامی شیرهکشخانههایی که در این شب به تصرف ماموران انتظامی درآمدند به شرح زیر بود:
۱- شیرهکشخانه علی عراقی، ۲ صفر یوسفی، ۳. عزیز شعبان، ۴. کاظم حسن رحمانی، ۵. رضا آقاجانی، ۶. عباس شاهرجب، ۷. علی چزکی، ۸. احمد صمد، ۹. اصغر مامانی (در اجاره ریحانی)، ۱۰. حسین قرهقانی، ۱۱. باقر صابونی، ۱۲. رجب ننه، ۱۳. علی زاغی، ۱۴. محمود نجار، ۱۵. علیاصغر حاجیابراهیمی، ۱۶. بشیر اشکانی، ۱۷. اصغر مامانی (به تصدی خود او)، ۱۸. احمد سیاه، ۱۹. سوریعلی آقاگچی، ۲۰. اکبر نظری، ۲۱. محمود بازویی، ۲۲. غلام خرکچی.
مشتریان شیرهکشخانهها دستگیر نشدند
ماموران فرمانداری نظامی، که تحت سرپرستی سرهنگ بهآفرین، دادستان فرمانداری نظامی، سرهنگ واثقی رئیس رکن سوم ستاد فرمانداری، سرهنگ لوزانی رئیس سرکلانتری و سرهنگ سپانلو رئیس، و ماموران کلانتری ۱۵ ماموریت اشغال شیرهکشخانههای جنوب شهر را بر عهده داشتند در این شب فقط دستاندرکاران شیرهکشخانهها را دستگیر کردند و مشتریان این اماکن را که شمارشان به بیش از پانصد نفر ب. میرسید رها کردند، تا در اولین فرصت به بخشهای بهداشتی مراجعه و اعتیادشان را ترک کنند.
وضعیت شیرهکشخانهها صبح روز بعد
صبح پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۳۴ در محل ۲۲ شیرهکشخانه که شب پیش از آن به تصرف ماموران درآمده بود جز تشکهای ژنده و چهارپایهها و استکان و قوری چیزی دیده نمیشد و در راههای مخفی، نقبها و زیرزمینهایی که تا دیشب فقط شیرهایهای طرفِ اعتماد از آن سردر میآوردند، پاسبانها و ماموران فرمانداری نظامی رفت و آمد میکردند. در همین روز خبرنگار اطلاعات از محل شیرهکشخانههایی که دیشب به تصرف ماموران درآمده بود بازدید کرد. گزارش او به این شرح بود:
شیرهکشخانههایی که تحت اشغال مامورین درآمده، اغلب در شکم زاغههای بیرون دروازه غار واقع است. دیوارهای فروریخته و در و پنجره دود زده این اماکن را از خانههای اطراف مشخص میکند.
به محض آنکه پای کسی به درون این شیرهکشخانهها برسد، چنانچه تازهوارد با بوی زننده و تند شیره و دود ذغال مانوس نباشد دچار سرگیجه و تهوع میشود.
تا دیشب در کنار چهارپایهها و تشکچههای ژنده و پارهای که قشری از کثافت و چرک روی آن را پوشانده است، چراغهای مخصوص و آثار شیرهکشی به چشم میخورد و ساقیها و تختهدارها در درون این دخمهها وسایل سرگرمی و اشتغال مشتریان ثابتقدم خود را فراهم میآوردند، ولی امروز جز منظره تخته شکستهها، لحافهای مندرس، قوریهای بندزده و دیزیهای سیاه و دودگرفته چیزی دیده نمیشد.
روی دیوارهایی که از خلال دود و کثافت فقط آثاری از سفیدی گچ هویداست نقش و نگارهایی که یادگار مشتریان شیرهکشخانه است جلب نظر مینمود.
یک جا مرد یا زنی که دوستان خود را به مسخره گرفته با خط کج و معوجی نوشته بود:
«ترسم نرسی به شیرهای تریاکی/ کاین ره که تو میروی به قبرستان است»
دیگری از ته دل نالیده است:
«به یادگار نوشتن خطی به دلتنگی/ پروردگار ندیدم رفیق یکرنگی»
و سومی شعر رفیق خود را با این عبارت داخل پرانتز اصلاح کرده است:
«ندیدم رفیق یکرنگی» (جز منقل وافور و چراغ شیره).
یکی عکس معشوقه خود را روی دیوار کشیده و آن دیگر نقش رستم زابلی را با ریش دوشقه شاخدار روی دیوار ترسیم کرده است.
در فضای نیمهتاریک یکی از شیرهکشخانهها مردی که از فرط اعتیاد قدرت نداشت از جای خود حرکت کند پرنده کوچکی را به دست گرفته نوازش میداد. وقتی از او پرسیدم: «چه میکنی؟» چشمهای نیمهخمارش را به چشم من دوخت و از میان لبهای چروکخورده و سیاه خود آهسته گفت: «لا مروتها همه چیز ما را بردند... میخواستند این رفیق قدیمی مرا هم که یک سال است آن را دودی کردهام از دستم بگیرند، اما من اگر جانم را بدهم این رفیق وفادار را به دست احدی نخواهم داد..»
دومین دور عملیات جمعآوری شیرهکشخانههای تهران
دومین یورش ماموران نظامی تهران به شیرهکشخانههای تهران دو شب پس از عملیات اول در شامگاه جمعه هفدهم شهریور ۱۳۳۴ صورت گرفت و طی آن شماری دیگر از شیرهکشخانههای تهران جمعآوری شدند. ساعت هشت غروب ۳۰ اکیپ متشکل از چهار سرباز و چهار پاسبان و یک افسر راهنما، نماینده دادستان نظامی تحت سرپرستی سرهنگ لوزانی رئیس سرکلانتری با حضور دکتر آذرخش رئیس بخش مبارزه با استعمال تریاک وزارت بهداری به بخش شش تهران رفتند و شیرهکشخانهها را محاصره و اشغال کردند. بخش شش از شمال به خیابان مولوی، از شرق به خیابان صاحبجمع، از جنوب به خیابان شوش و از غرب به خیابان دروازهغار محدود میشد.
در این عملیات ۸ شیرهکشخانه معروف اشغال و دستاندرکاران آن دستگیر و با لوازم و مقداری شیره تحویل دادسرای نظامی شدند. این شیرهکشخانهها عبارت بودند از: ۱. رضا بوکی، ۲. عباس ننهعباس، ۳- اکبر سوری، ۴. حسن چراغچی، ۵. یدالله کوری، ۶. رسول، ۷. صفر قوزی، ۸، عزیز لبویی.
شیرهکشخانهای هم در چشمهعلی (حضرت عبدالعظیم) تعطیل و دستاندرکارانش دستگیر شدند.
اثاثیه جمعآوریشده شیرهکشخانهها تحویل کمیسیون اخذ جریمه اداره انحصار تریاک شد و صاحبان شیرهکشخانهها نیز تحویل دادسرای تهران شدند.
شیرهکشخانههای لاکچری
در ادامه جمعآوری شیرهکشخانههای بخش شش که روز جمعه ۱۷ شهریور ۳۴ توسط ماموران نظامی تهران انجام شد، دو شیرهکشخانه معروف «سلیم ترکه» واقع در بخش ۱۵ و «حسن ازگل» واقع در انتهای خیابان شاهرضا (انقلاب کنونی) مستقیما به وسیله سرهنگ بهآفرید و سرگرد قانع بازپرس دادسرای نظامی تعطیل و ۲ نفر نامبرده دستگیر و تحویل زندان شدند. شیرهکشخانه سلیم ترکه ۳۰ نفر مشتری داشت که همگی جلب شدند.
این دو، از شیرهکشخانههای معروف و قدیمی تهران و پاتوق اشخاص پولدار بودند و غالبا در مقابل آنها هر شب ماشینهای آخرین سیستم صف میبست.
شیرهکشخانه حسین ازگل که یک بنای دوطبقه بود و ۲۵ چراغ داشت، یعنی در آنِ واحد ۲۵ نفر میتوانستند در آنجا شیره بکشند. همچنین هشتاد چهارپایه داشت، این یعنی میتوانست از هشتاد نفر به طور دستهجمعی پذیرایی کند. اطاقهایش با فرشهای گرانبها مفروش بود و آینه و وسایل لوکس و چند تخت که با تشکهای نرم پوشیده شده بود چشم را مینواخت. این ساختمان در انتهای شاهرضا و در نبش خیابان نزدیک پلچوبی قرار داشت.
شیرهکشخانه سلیم ترکه هم هفت دستگاه چراغ داشت که به گزارش ماموران، شیرهایها شماری از آنها را در حین محاصره از محل خارج کرده بودند.
وقتی ماموران وارد شیرهکشخانه سلیم ترکه شدند چهل نفر مشتری مشغول کشیدن شیره بودند که ماموران موفق میشوند ۳۰ نفرشان را توقیف کنند. صاحب شیرهکشخانه به پشتبام فرار میکند، ولی در نهایت او هم به چنگ قانون میافتد.
بنا به گفته یکی از ماموران به خبرنگار روزنامه اطلاعات، «در اینجا اعضای شیرهکشخانهها چراغها را از روی پشتبامها به طرف یکدیگر پرتاب میکردند و نگاریها و گلولههای شیره مثل راکت در آسمان پشت سر هم در پرواز بود.»
همچنین در این شیرهکشخانه چاه عمیقی وجود داشت که دهنهاش تنگ بود، ولی هرچه گلوی چاه پایینتر میرفت فضا وسیعتر میشد. در این چاه وسایل و شیره را در موارد خطر پنهان میکردند. در شیرهکشخانه سلیم بساط شیرهپزی هم به راه بوده و دیگ مملو از شیره بر سر اجاق میجوشیده است.
ساقیها و تختهداراها را به کجا بردند؟
ساقیها و تختهدارهایی که شامگاه چهارشنبه ۱۵ شهریور و نیز جمعه ۱۷ شهریور ۳۴ شیرهکشخانههایشان جمعآوری و خودشان بازداشت شده بودند، یکسره به باغ مهران منتقل شدند تا تحت درمان قرار بگیرند. کلیه لوازم شیرهکشی نیز به ضمیمه صورتمجلسهایی که تهیه شده بود به دادگاه ارسال شد تا به استناد آن برای محاکمه و مجازات دایرکنندگان شیرهکشخانهها اقدام شود. باغ مهران همانطور که در مقدمه گفته شد در ضلع شمال شرقی بیسیم قرار داشت و از اماکن دولتی و در اختیار فرمانداری نظامی تهران بود که از پیش برای آسایشگاه معتادان در نظر گرفته شده بود.
روزنامه اطلاعات روز شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۳۴ وضعیت و برنامه معتادان را در باغ مهران اینطور گزارش کرد:
«در باغ مهران معتادین که تا دو روز پیش زندگانی نامرتب و شوریده آنها ضربالمثل و مشهور خاص و عام بود ناچار به متابعت و اطاعت از مقرراتی هستند که از هر حیث برای آنها تازگی دارد.
وزارت بهداری مرتبا به آنها گوشزد میکند که منظور از اجرای این مقررات مبارزه با اعتیاد است نه مبارزه با معتادین و بلکه طرز رفتار با معتادین طوریست که به آنها میفهماند اشخاص فریبخورده و بیچارهای هستند و باید خودشان هم با مامورین در راه نجات خود همکاری کنند.
برنامهای که برای آنها در نظر گرفته شده با توجه به وضع روحی و مزاجی آنان تنظیم گردیده و از این جهت برایشان چندان دشوار نیست. مثلا به هر شیرهای روزی یک بسته سیگار و مقدار کافی قند و شکر داده میشود و با آنان در نهایت مهربانی و شفقت رفتار میگردد.
تشکیلاتی که در باغ مهران برای معتادین داده شده از هر حیث جالب و تماشایی است. مسئولین باغ مهران معتادین را به اکیپهای معینی تقسیم کردهاند که هر اکیپ مرکب از پنج چادر میباشد و معتادین از میان خود یک سرپرست برای اکیپ انتخاب میکنند. این سرپرستها زیر نظر یک نفر ارشد مامور هستند حوایج و تقاضاهای معتادین را با مسئولین باغ مهران در میان گذارند و ترتیب کار بدینگونه است که سرپرستها مطالب خودشان را به ارشد اظهار میکنند و ارشد اظهارات سرپرستها را به اطلاع فرمانده پادگان باغ مهران، سرهنگ آشوری، میرساند.
سربازان و اشخاص متفرقه حق ورود به چادرها را ندارند و فقط یک گروهبان که مراقب خواب و بیداری و کنترل سیگار و غذای معتادین است دائم با آنها در تماس میباشد.»
بنا بر همین گزارش برنامه روزانه معتادان در باغ مهران هم از این قرار بود:
«ساعت شش بامداد شیپور بیداری نواخته میشود و شیرهایها به محض شنیدن صدای شیپور از جای خود برمیخیزند. تا ساعت شش و نیم برای نظافت و شستوشوی دست و روی به آنها فرصت داده میشود.
از ساعت شش و نیم تا هفت و پانزده دقیقه تحت معاینه پزشکی قرار میگیرند و از هفت و پانزده دقیقه تا هفت و سه ربع به صرف صبحانه میپردازند.
از ساعت هفت و چهل و پنج دقیقه دعای صبحگاه آغاز میشود.
معتادین به صف میایستند و در حالی که یکی از سربازان دعای صبحگاه را به صدای بلند قرائت میکند آنان نیز با او همصدا شده کلمات دعا را تکرار میکنند.
پس از آن ورزش دستهجمعی شروع میشود. شیرهایها در چند صف قرار میگیرند و تحت راهنمایی یکی از مربیان ورزش شروع به ورزش سوئدی میکنند، قدم آهسته، قدمرو، قدم دو و حرکات نرمش جزو نخستین برنامه ورزش صبحانه شیرهایهاست.
نکته جالب اینجاست که در این چند روزه معلم ورزش هنوز نتوانسته دست چپ و راست بعضی شیرهایها را به آنها بشناساند و بدین جهت وقتی مربی با صدای بلند فریاد میزند «به چپ چپ» عدهای از معتادین سر جای خود ماتشان میزند، عدهای به راست راست میکنند و عدهای مثل فرفره به دور خود میچرند!
ساعت نه ورزش دستهجمعی تمام و سخنرانیهای بهداشتی آغاز میشود.
قسمتی از محوطه باغ مهران برای کنفرانسهای بهداشتی تخصیص داده شده، تعداد زیادی صندلی چیدهاند که معتادین روی آنها مینشینند و به سخنرانیهای بهداشتی گوش میدهند.
سخنرانیهای بهداشتی که تمام شد سخنرانیهای اجتماعی و مصاحبه و گفتگو شروع میشود و قریب دو ساعت ادامه مییابد.
سخنرانیها و خطابهها در خور فهم عامه شیرهایها تهیه گردیده و دقت شده است که حتیالامکان تاثیر مثبتی در روح آنها باقی گذارد.
ساعت دوازده برنامه پیش از ظهر خاتمه مییابد و معتادین برای صرف ناهار دعوت میشوند.
پس از صرف ناهار تا ساعت ۴ بعدازظهر معتادین به استراحت میپردازند و در این ساعت مجددا شیپور بیداری نواخته میشود و تا یک ساعت بعد فرصت داده میشود که معتادین به کارهای شخصی بپردازند.
روی هم رفته برنامه عصر شیرهایها سبکتر است، زیرا از ساعت ۱۷ تا ۱۸ وقت آزاد دارند و از ساعت ۱۸ تا ۱۹ به صرف شام و چای میپردازند.
سپس از ساعت ۹ بعدازظهر برنامه سینما و تفریح آغاز میگردد و شیرهایها در محوطه وسیع باغ مهران میدانی پیدا میکنند که به تفریح و گشت و گذار بپردازند.
ساعت ۹ بعدازظهر برنامه تمام میشود و سکوت و خاموشی اعلام میگردد. چند لحظه بعد سر و صدا میخوابد و باغ مهران در سکوت و آرامش فرو میرود.»
شکایتنامه یک معتاد به نخستوزیر
صبح روز شنبه هجدهم شهریور ۱۳۳۴ هنگامی که هیات تحریریه روزنامه اطلاعات تازه شروع به کار کرده بود، مردی به اداره روزنامه آمد. از چشمان فرو رفته و چهره رنجور و زردش معلوم بود که معتاد است. او رو به تحریریه گفت: «آقا به من رحم کنید. من همین حالا که اینجا آمدهام خمارم. صبح تا به حال دنبال یک شیرهکشخانه میگشتم، اما موفق نشدم. شما را به خدا اینها را در روزنامه بنویسید... آقا من از طرف جامعه شیرهایها به روزنامه شما پناه آوردهام و به این طرز مبارزه اعتراض دارم. به مولا قسم ۲۰ سال است معتاد به کشیدن نگاری هستم ۹ مرتبه آن را ترک کردهام، اما هیچوقت نتیجه قطعی نگرفتهام.» بعد هم به خواهش روزنامهنگاران کاغذی به دست گرفت و شکایتنامهای به شرح زیر به حسین علاء نخستوزیر وقت نوشت:
«آقای نخستوزیر محترم
جان مولا قسمتان میدهم هرچه زودتر لباس کار بپوشید و وارد صحنه کارزار شوید. خدا و مردم پشتیبان شما هستند. تا به حال صحبتهای زیادی برای مبارزه با شیرهایها شده، اما نتیجه نداد است فقط در این میان قاچاقچیها استفاده میکنند. ما حاضریم این سم را ترک کنیم، اما اینطور نمیشود.
الان من رفتم دواخانه تا از آن حبهای مخصوص بگیرم، اما گفتند تا ساعت پنج بعدازظهر صبر کن. من با این خماری تا ساعت پنج چطور منتظر بمانم. طریقه مبارزه این است که دمرفین و حبهای جدید در دسترس همه گذاشته شود و دولت با قاچاقچیها مبارزه کند اگر با قاچاقچی مبارزه نکنند گرفتن چند شیرهکشخانه به خدا هیچ فایده ندارد و کافی نیست.»
قانون منع کشت خشخاش
در نهایت روز دوشنبه یکم آبان ۱۳۳۴، مجلس سنا لایحه منع کشت خشخاش را تصویب کرد و شش روز بعد هم مجلس شورای ملی آن را به تصویب رساند. قانون مذکور به این شرح بود:
«ماده ۱- از تاریخ تصویب این قانون کشت خشخاش و تهیه و ورود مواد افیونی (تریاک و شیره و سایر مشتقات آن) و استفاده از اماکن عمومی برایاستعمال مواد مزبوره و ساختن و وارد کردن آلات و ادوات مربوطه به آن در سراسر کشور ایران ممنوع خواهد بود.
ماده ۲- از تاریخ تصویب این قانون تا شش ماه مهلت داده میشود که معتادین به مواد افیونی خود را به مراکزی که وزارت بهداری آگهی خواهد کرد معرفی نمایند تا وسائل معالجه در دسترس آنان گذاشته شود.
تبصره - دولت مکلف است به وسیله بانک کشاورزی و سایر بنگاههای وابسته به خود کمکهای اعتباری به صورت وامهای طویلالمدت و همچنینکمکهای فنی لازم به منظور تسهیل تبدیل زراعت خشخاش به زراعتهای دیگر در حدود مقدورات و توانایی خود به کشاورزانی که فاقد استطاعت مالیباشند به عمل آورد و نیز دولت ملزم است اعتبار کافی برای اجرای مقررات ماده ۲ در اختیار وزارت بهداری بگذارد.
ماده ۳ - پس از انقضای مدت شش ماه مذکور در ماده قبل استعمال مواد افیونی و نگاهداری و خرید و فروش آن ممنوع خواهد بود.
ماده ۴ - دولت مکلف است منتهی تا یک ماه از تاریخ تصویب این قانون آییننامه اجرایی و جریمه لازم و همچنین طرز مجازات متخلفین از مقررات این قانون را تنظیم و پس از تصویب کمیسیونهای مربوطه مجلسین که مشترکاً تشکیل میشود به موقع اجرا گذارد.
ماده ۵ - وزارتخانههای بهداری و کشور و دارایی و کشاورزی و دادگستری مأمور اجرای این قانون میباشند.
این قانون که مشتمل بر پنج ماده و یک تبصره است در جلسه سهشنبه یازدهم مهر ماه یک هزار و سیصد و سی و چهار به تصویب مجلس شورای ملیرسید و پس از اعاده آن از طرف مجلس سنا در تاریخ هفتم آبان ماه یک هزار و سیصد و سی و چهار ابلاغ آن به دولت از طرف مجلس شورای ملی تأییدگردید.
رییس مجلس شورای ملی - رضا حکمت
قانون بالا در جلسه دوشنبه ۱ آبان ماه ۱۳۳۴ به تصویب مجلس سنا رسیده است.» (شرح قانون از: سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی).
منبع: گزارشهای مربوط به جمعآوری شیرهکشخانهها از روزنامههای اطلاعات مورخ ۱۶ و ۱۸ شهریور ۱۳۳۴ گرفته شده است.
یکی از معتادین به نام سید اسماعیل که ترک اعتیاد کرده... به دادستان فرمانداری نظامی گفت: «من حالم خیلی خوب شده... اگر ممکن است آقای تختی قهرمان کشتی را به اینجا دعوت کنید تا جلوی شما با او کشتی بگیرم مطمئن باشید در یک چشم به هم زدند او را خاک خواهم کرد»!. در این ضمن یکی از شیرهایهای تبعیدی دست مرا گرفت و به کناری کشید و گفت: «علیرغم اقدامات ضد شیرهکشانه این آقایان اگر پای ما به جزیره خارک برسد آنجا را بهشت برین خواهیم کرد و عموم ساکنین جزیره را در سلک خود درخواهیم آورد، زیرا در مقابل قدرت ما هیچکس یارای مقاومت ندارد»!... دیگری جلوی مرا گرفت و... و پرسید: «آیا راست است که در جزیره خارک حیواناتی هست که نیش زدن آنها انسان را نشئه میکند؟»