پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : صبح به منزل مادموازل رو رفته طلب او را دادم. حال مزاجیام چندان تعریفی نداشت، یعنی امتلا و سوءهاضمه مختصری دست داده بود. پایم را هم که کفش زده، به این واسطه خسته و کسل بودم.
ناهار مهمان دکتر رُلان بودم. لوی ماترن هم آنجا بود. با دکتر کمبو و زنش قدری از اوضاع صحبت کردیم. بعد به منزل نصرتالدوله [وزیر خارجه] رفتم. با انتظامالملک و ممتازالسلطنه [وزیرمختار ایران در فرانسه] و خودش صحبتهای خود را در باب قرارداد تمام کردیم. برای مسافرت لندن مجال نبود صحبت کنیم. گفت: «من خودم سر شب میآیم به منزل شما.» چنین کرد و بالاخره قرار گذاشتیم ما بدون سمت رسمی برویم. مذاکرات دیگر هم کردیم. او رفت و ما شام خوردیم و بعد از شام رفتیم باربندی و تهیه سفر دیدیم که فردا قریب ظهر برویم.
از طهران مدتی است بیخبرم و نگرانم. دیروز در باب مراجعت خودم به طهران گفتوگو کردم. [نصرتالدوله وزیر خارجه] گفت: «حرفی ندارم، اما سی چهل روز باید با من همراهی و کمک کنید» و از قرار معلوم میخواهد دلگاسیون [گروه نمایندگی] ایران را امتداد بدهد.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۲۱۳-۲۱۴.