پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
صبح به کتابخانه گتنر برای کتب عربی و فارسی رفتم. صاحب کتابخانه نبود. زنی که بود نمیتوانست کاری بکند. موقوف به روز دیگر شد. به کتابخانه مزنو هم رفتم بسته بود.
بعدازظهر بر حسب وعده با ممتازالسلطنه [وزیرمختار ایران در فرانسه]به کتابخانه ملی رفتم. مدیر کتابخانه از ما پذیرایی کرد و به تالارهایی که مسکوکات و صفحات نقاشی و نسخ خطی در آن بود گردش داد. مسکوکات طلای هخامنشی و پولهای زمان اشکانی دیدیم و صفحات نقاشی خوب و بد تماشا کردیم. نسخههای خطی فارسی چندان اهمیتی نداشت، یعنی آن اندازه که دیدم. مسیو Blochet که فارسی خوب میداند آنجا بود و چند نسخه حاضر کرده بود که به ما نشان بدهد. از حیث صفحات نقاشی خوب بود. یک نسخه «گلستان» خط میرعلی بود. یک قرآن خط یاقوت که متعلق به فرهادمیرزا و احتشامالملک بوده و میگفتند حتما خط یاقوت است. رقم هم داشت و خیلی خوب بود، اما چندان شیوهاش از شیوه خطوط جدیتر متفاوت نبود. در تالار دیگر مهر و مدال و اشیای مختلفه دیگر بود؛ از جمله بشقابی از بلور و بارفتن [شیشه نیمهشفاف – دهخدا]که الوان بود و در وسط تصویر خسرو به طور کندهکاری بود و میگفتند این بشقاب جزو هدایای هارون برای شارلمانی بوده است. یک قطعه سنگ آبیرنگ هم بود که روی آن صورت شاپور و والرین را به رنگ سفید مینا کرده بودند.
باری چیزهای نفیس لاتعد و لاتحصی است. از عدد کتب سوال کردم، در حدود چهار میلیون گفتند. مخزن کتب هم که پشت تالار عمومی است دیدیم که تماشا داشت و بعد بلیط ورود کتابخانه را هم گرفتم و همان شخص بدعنق که روز اول بلیط به ما داده بود، اما در حضور مدیر البته بدعنقی نکرد و ما را هم شناخت و همان روز یادش بود.
بعد با ممتازالسلطنه به مهمانخانه ریتس رفته در باغچهاش چای خوردیم و تفصیل تلگراف دیروز را برای او گفتم. مسئله وزارت خارجه نصرتالدوله را میدانست، چون خودش به او تلگراف کرده است. در هر حال اظهار تاسف و تعجب از اوضاع کرد و اظهار دلسوزی برای مشاور [وزیر خارجه معزول]و غیره.
بعد از شام همراه مشاور و پسرش به المپیا رفتیم و تقریبا همان چیزها که دفعه سابق دیده بودیم دیدیم. ماموازل رو جلیتقه [ژیله، نیمتنه بی آستین – دهخدا]مرا اصلاح کرده آورده بود.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۱۹۳ و ۱۹۴.