استفان والت نظریه پرداز برجسته روابط بین الملل در «فارین پالیسی» با اشاره به شیوع کرونا و «قرار گرفتن جهانی شدن در ICU» نوشت: رهیافت واقع گرایی در سیاست بین الملل و سیاست خارجی، توجه زیادی به مسئله همه گیریهای (پندمیک) بالقوه مانند شیوع کووید 19 نمیکند که آن هم البته طبیعی است چرا که در واقع هیچ نظریهای نیست که همه چیز را توضیح دهد. رئالیسم در درجه اول به تأثیرات محدودکننده آنارشی، دلایل رقابت قدرتهای بزرگ برای امتیازات بیشتر و موانع موجود برای همکاری مؤثر بین دولتها میپردازد. واقعگرایی حرفهای زیادی برای گفتن در مورد انتقال ویروس، اپیدمیولوژی یا بهترین روشهای بهداشت عمومی ندارد، بنابراین نباید از یک واقعگرا بخواهید که در این باره برای شما توضیح دهد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: با وجود این محدودیتهای واضح، واقع گرایی هنوز هم میتواند در مورد برخی از موضوعاتی که شیوع کروناویروس جدید باعث آن شده، بینش مفیدی ارائه دهد. به عنوان مثال توسیدید در کتاب جنگ پلوپونزی که یکی از متون مرجع و قدیمی در سنت واقع گرایی است، به همهگیری طاعونی در سال 430 قبل از میلاد در آتن رخ داد اشاره میکند. مورخان معتقدند که طاعون ممکن است حدود یک سوم از جمعیت آتن از جمله رهبران برجسته مانند پریکلس را کشته و اثرات منفی آشکاری بر پتانسیل قدرت بلند مدت آتن داشته بوده باشد. آیا واقع گرایی با اشتناد به همین موضوع ممکن است در مورد وضعیتی که امروز در آن قرار داریم، حرفی برای گفتن داشته باشد؟
اولین و بدیهی ترین چیز این است که شرایط اضطراری موجود به ما یادآوری میکند که دولتها هنوز هم بازیگران اصلی سیاست جهانی هستند. هر چند سال، دانشمندان و صاحبنظران به دنبال تاکید بر این نکته هستند كه با گذشت زمان دولتها در امور جهانی كمتر مورد توجه قرار گرفته و این سایر بازیگران یا نیروهای اجتماعی مثل سازمانهای غیردولتی، شركتهای چند ملیتی، تروریستهای بینالمللی، بازارهای جهانی ... هستند که تاثیر بیشتری بر مناسبات جهانی خواهند داشت. با این وجود، هنگامی که خطرات جدیدی ایجاد میشود، انسانها قبل از هر چیز چشم به دولتهای ملی دارند. بعد از 11 سپتامبر، آمریکاییها برای محافظت از خود در برابر القاعده به سازمان ملل، مایکروسافت و یا عفو بین الملل مراجعه نکردند بلکه چشم به واشنگتن و دولت فدرال داشتند. امروز نیز دقیقا چنین است، در سرتاسر جهان، شهروندان به دنبال مقامات دولتی هستند تا اطلاعات معتبری را ارائه داده و یک پاسخ مؤثر برای حل بحران پیدا کنند. همانطور که درك تامپسون هفته گذشته در توییتر نوشت: هیچ آزادیخواهی در همه گیری جهانی وجود ندارد. این بدان معنا نیست که تلاشهای گسترده در سطح جهانی لازم نیست، بلکه صرفاً یادآوری این نکته است که علیرغم جهانی شدن، دولتها همچنان در جهان معاصر بازیگران اصلی سیاس بینالملل هستند. واقع گرایان برای چندین دهه بر این نکته تأکید کردهاند و ویروس کرونا حالا مهر تایید دوبارهای بر این نظریه زده است.
دوم، اگرچه نسخههای ساختاری تر رئالیسم تمایل به کاهش اختلافات بین دولتها دارند، اما تاکنون پاسخها به شیوع کروناویروس بیانگر چیز دیگری بوده است. محققان پیش از این گفتهاند كه دیكتاتوریهای بزرگ در برابر قحطی، همه گیری و سایر بلایای طبیعی آسیب پذیرتر هستند، بیشتر به این دلیل كه آنها تمایل به سانسور اطلاعات دارند و مقامات ارشد ممكن است بحرانی بودن اوضاع را تا زمانی که خیلی دیر شود، انکار کنند. این دقیقاً همان اتفاقی است که به نظر میرسد در چین و همچنین ایران افتاده است: افرادی که سعی داشتند زودتر هشدار دهند، دستگیر و مجازات شده و مقامات عالی رتبه سعی کردند آنچه را که اتفاق می افتد پنهان کنند. هرچند دولتهای اقتدارگرا میتوانند در بسیج منابع و انجام پاسخ های فوری، عملکرد مثبتی داشته باشند همانطور که شاهد توانایی پکن در قرنطینه کردن کل شهرها و سنگینترین کنترلها بودیم، اما این اتفاق زمانی رخ میدهد که اوضاع به شرایط بحرانی رسیده باشد.
از آنجا که اطلاعات در دموکراسیها به دلیل وجود رسانههای مستقل آزادانهتر جریان مییابد طبیعی است که برخورد با بحران زودتر انجام میشود. با این وجود، دموکراسیها هم ممکن است هنگام تلاش برای ارائه پاسخ مناسب و به موقع به یک بحران مشکلاتی داشته باشند. این مشکلات به خصوص ممکن است در کشوری مثل آمریکا شدیدتر باشد، چرا که به دلیل ساختار سیاسی فدرالیسم دولتهای محلی و ایالتی اختیار بالایی دارند و دولت فدرال امکان اجرای تصمیمات فراگیر را به صورت آنی ندارد. عکس العملهای متداول به طوفان کاترینا در نیواورلئان و طوفان ماریا در پورتوریکو مواردی آشکار از این مشکل هستند.
متأسفانه، همانطور که میشل گلدبرگ در ستون اخیر نیویورک تایمز خاطرنشان کرده، پاسخ دونالد ترامپ به شیوع ویروس کرونا جلوهای از ترکیب واکنش یک حکومت خودکامه و دموکراتیک است. ترامپ پس از کاهش آمادگی بودجه بهداشتی در سراسر دولت فدرال و در کاخ سفید، مدام سعی دارد تا اظهارات پزشکان را زیر سوال برده و خطر شیوع ویروس را ناچیز جلوه دهد.
رئالیسم نشان میدهد در یک دنیای رقابتی، دولتها مراقب آنچه دیگران انجام میدهند، بوده و انگیزه بزرگی برای تقلید از اقدامات موثر آنها دارند. برای مثال نوآوریهای نظامی جدید به سرعت توسط دیگران پذیرفته میشود، زیرا عدم سازگاری میتواند باعث شود یک کشور از سایرین عقب بیفتد و آسیب پذیر شود. این دیدگاه حاکی از آن است که با توجه به اینکه برخی از کشورها پاسخهای مؤثرتری به کرونا ویروس میدهند، برخی دیگر سریعاً از این روش پیروی میکنند. با گذشت زمان، مجموعهای از بهترین روشهای جهانی پدیدار میشود، فرایندی که اگر کشورها اطلاعات دقیق را با یکدیگر به اشتراک بگذارند یا از سیاسی کردن موضوع اجتناب کنند با سرعت بیشتری رخ میدهد.
متأسفانه، رئالیسم همچنین به ما یادآوری میکند که دستیابی به همکاریهای مؤثر بینالمللی در این باره، علی رغم نیاز آشکار به آن، ممکن است آسان نباشد. واقع گرایان میدانند که همکاری همیشه اتفاق میافتد و سازمانهای غیردولتی هم میتوانند به دولتها کمک کنند، اما در عین حال هشدار میدهند که همکاریهای بین المللی غالبا بخاطر اینکه دولتها از ترس اینكه دیگران به تعهدات خود عمل نكنند، شکننده است. بسیاری از کشورها نگران هستند كه ضرر این همکاری بیشتر از منافع آن باشد و یا میخواهند از سهم نامتناسب تحمیل هزینهها خودداری كنند. من فکر نمیکنم چنین نگرانیهایی باعث شود دولتها نتوانند اقدامات زیادی را برای کمک به یکدیگر در رفع این مشکل جهانی انجام دهند، اما هر یک یا همه آنها میتوانند پاسخ جمعی را سختتر کنند.
سرانجام، رئالیسم حاکی از آن است که اگر اپیدمی به سرعت و کم و بیش به طور دائم فروکش نکند همانطور که اپیدمی سارس در سال 2003 انجام داد، این اپیدمی میتواند به معکوس شدن روند جهانی شدن سرعت بیشتری ببخشد. در دهه 1990، حامیان جهانی شدن معتقد بودند كه جهان با تجارت، مسافرت، ادغام مالی جهانی، انقلاب دیجیتال و برتری آشكار دموكراسی سرمایه داری لیبرال سرعت بالاتری خواهد گرفت. آنها از ثروتمند شدن جهانی بدون مرز صحبت به میان میآوردند. طی سالهای گذشته شاهد عقب نشینی مداوم از آن چشم انداز خوش بینانه بودیم، به طوری که تعداد بیشتری از مردم امروز مایل به استقلال و حفظ شیوههای زندگی خود هستند. همانطور که برگزیت در انگلستان نشان داد، آنها می خواهند دوباره استقلال خود را به دست بیاورند.
نظریه پردازان لیبرال مدتهاست استدلال میكنند كه افزایش وابستگی متقابل بین كشورها می تواند منبع رونق و مانعی برای رقابت بین المللی باشد. در مقابل، واقع گرایان هشدار میدهند که روابط نزدیک خود باعث ایجاد آسیب پذیری و علت بالقوه درگیری است. آنچه والتس و نیبور میگویند این است که ارتباطات تنگاتنگتر بین کشورها به همان اندازه که میتواند مفید باشد، همزمان امکان دارد مشکلات بسیاری را ایجاد کند. به همین دلیل، دولتهای مهم و اساسی در شکلدهی به ساختار نظام بین الملل سعی میکنند با قرار دادن محدودیت در معاملات خود با یکدیگر، خطرات و آسیب پذیریها را کاهش دهند.
بنابراین، از دیدگاه واقع گرایانه، احتمال دارد که کرونا ضربه دیگری بر پیکر جهانی شدن باشد. جهانی شدن افراطی باعث شد سیستم مالی جهانی در برابر بحران آسیب پذیرتر شود و مشکلات سیاسی جدی داخلی ایجاد کند. واقع گرایی در حال حاضر پیش بینی عقب نشینی به سمت خودکامگی یا حتی همان سطح جهانی که در نتیجه دو جنگ جهانی و رکود بزرگ رخ داده را ندارد. کشورهای معاصر حتی در مواجهه با چیزی مانند کروناویروس نمیتوانند همه روابط را قطع کنند، اما من حدس میزنم که شیوع این ویروس ضربه بسیار مهلکی بر ادامه روند جهانی شدن باشد.