پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: یاکوب پولاک، پزشک و مردمنگار آلمانی – اتریشی جزو معلمین اتریشی بود که امیرکبیر برای تدریس در دارالفنون به ایران دعوتش کرد. او که علاوه بر تدریس طب در ایران پیش از دکتر طلوزان پزشک مخصوص ناصرالدینشاه هم بود، در ۱۲۳۰ خورشیدی، هنگام همهگیری وبا در ایران به سر میبرد. پولاک در سفرنامه خود با عنوان «ایران و ایرانیان» (صص ۴۰۹ و ۴۱۳-۴۱۵) درباره نوع مواجهه ایرانیان با این بیماری مسری چنین گزارش داده است:
افسر اغلب دلاک نادانی را به شغل «حکیم فوج» میگماشت!
در راه سفر خود به قزوین، سفری در ماه مارس ۱۸۵۲ [اسفند ۱۲۳۰] با بسیاری از افراد ابواب جمع افواج تهران مواجه شدم که به علت شیوع بیماری وبا در آن دیار، به موطن خود فرستاده شده بودند؛ در آنجا با بیمارانی برخوردم که دیگر قادر به حرکت نبودند و گروهگروه در کنار جاده افتاده با مرگ دست و پنجه نرم میکردند و بدون هیچ کمکی به ذلت میمردند. حال دیگر از آنچه شد به خوبی میتوان فهمید که چه نوع مردمی را به عنوان «حکیم فوج» به کار میگماردند. افسر اغلب یکی از گماشتگان خود یا دلاک نادانی را به این شغل منصوب میدارد تا او را در خدمت خود داشته باشد یا مزد او را با خود قسمت کند. من توفیق یافتم کاری کنم که اقلا اطبای ساخلوی شهرهای بزرگی، چون مشهد، شیراز، تبریز از میان شاگردان من انتخاب و گسیل گردند؛ اما بدون تغییر کامل سیستم نمیتواند چشم بهبود از این اوضاع مایوسکننده داشت. (ص ۴۰۹)
مدعیان طباطت در ایران؛ درویش و ملانما تا مردم عامی
در جوار طبیبان بدیهی است که تعدادی از مدعیان طبابت نیز در ایران روزگاه میگذرانند، اینها در جامه درویش، ملانما و سید، مردم عامی زودباور را با ادعای اینکه از مروارید، یاقوت، مرجان و زمرد داروهای مبهمی و به اصطلاح قرص کمر تهیه میکنند، میچاپند و به آنها معجونهای به اصطلاح اصل، تربت، مهره و طلسم را به قیمتهای گزاف میفروشند. حال هرگاه اتفاق بیفتد و مریضی در اثر مداوای آنان بمیرد به سرعت باد و برق ناپدید میکردند تا باز در شهری دیگر دکه کلاهبرداری خود را باز کنند. تحت عنوان تنزورختائی (جنسنگ) که قیمت سرسامآوری برای آن مطالبه میکنند ریشه «بیش» را به مردم میدهند که این تقلب در دوره اقامت من در ایران نزدیک بود به بهای جان فرمانده توپخانه تمام شود. اغلب این کلاهبرداران خطرناک هندی هستند. (صص ۴۰۹ و ۴۱۰)
خوددرمانی ایرانیان
ایرانی به محض آنکه در مزاج خود کوچکترین ناراحتی و خلافی ببیند گذشته از آنکه فورا در اتاق میماند و پرهیز شدیدی را رعایت میکند اول «منضج» و پس از آن «کارکن» یا «مسهل» میخورد و در تمام موارد یک یا چند بار «اماله» میکند. تنقیه فوقالعاده زیاد رایج است و بهخصوص هنگامی جلب توجه میکند که در نظر بیاوریم شاردن که دویست سال پیش از این به این کشور مسافرت کرده است در آثار خود یادآور میشود که در آن دیار کلا از تنقیه خبری ندارند و توصیه وی در این مورد با مخالفت شدید مواجه گردیده است. اما امروز طبیب در جواب خود که از حال بیمار جویا میشود این جمله همیشگی را میشنود: «تب کردم و تنقیه کردم؛ قبل از تنقیه این علایم، و بعد از تنقیه آن علایم در من دیده شد.» وسیله تنقیه آنها با آنچه نزد ما رایج است فرق دارد. آنها از قیف بلندی که ته آن مانند «سوند» خم شده است استفاده میکنند. در اثر فشار هوا مایع با صدایی قُلقُلمانند با سرعت به مقعد وارد میشود. من این روش را مفیدتر از طرز تنقیه خودمان میدانم، چه وسیلهای است ساده که به سهولت میشود آن را تمیز کرد؛ به کار بردن آنچه شخصا و چه به کمک دیگری سهلتر است و ایجاد جراحت به وسیله آن غیرممکن. از این گذشته میتوان به مقدار دلخواه مایع را وارد کرد. در هیچ خانهای نیست که از این قیف در آن وجود نداشته باشد؛ اغلب از جنس شیشه و در منزل اعیان از نقره است و طوری ساخته شده که میشود آن را از هم باز کرد. موادی که از آن در تنقیه استفاده میکنند عبارت است از: شکر خام مازندران، نمک ترکی، روغن کرچک، شیرخشت، ریوند، سناء مکی و برای آنکه اثر آن را شدید سازند قدری فلوس هم به آن میافزاید که اگر بیموقع آن را به کار برند ممکن است موجد زیانهای بسیار و حتی گاه مرگج بیمار شود. در موارد ضعف و از آن گذشته در ابتلا به وبا و اسهالهای متناوب «اماله شراب» آنطور که من خود به کرات شاهد بودم، دارای آثار مفید است. متاسفانه استفاده فوقالعاد زیاد از تنقیه در عین حال علت و معلول عادتی زشت و غیرطبیعی شده که در ایران شیوع بسیار دارد [...]. (صص ۴۱۳ و ۴۱۴)
درمانی که خود موجب بروز علایم وبا میشد!
بیدانجیر یا کرچک تقریبا در سراسر کشور کاشته میشود و من حتی با آن در نقطهای با عرض جغرافیایی سیوچهار درجه در ارتفاع شش هزار پا از سطح دریا برخوردم که البته در آنجا چندان شاداب نبود. روغن آن اغلب به کار ایجاد روشنایی میآید. چون در حرارت زیاد روغن آن را میگیرند قهوهای و غلیظ میشود و از این رهگذر از تاثیر مسهلی و لینبخش آن بسیار کاسته میشود تا آنجا که حداقل باید چهلوپنج گرم از آن را یکجا مصرف کرد. یک نفر اروپایی که معجونی را که از تخم پنجاه گیاه درست شده است خورده بود، علایم بیماری وبا در خود دید و با زحمت و تلاش فراوان از چنگ مرگ نجات یافت. [...] (ص ۴۱۵)
در دهات معمولا جوشانده آلوچه وحشی و پوست درخت توت میخورند؛ هرچند که این داروی اخیر همانطور که من خود شاهد بودم باعث ایجاد علایم بیماری وبا میگردد. (ص ۴۱۵)