پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه در روز سهشنبه ۳۰ بهمن ۱۲۶۲ آمده است:
صبح خیلی زود دارالترجمه رفتم. قدری کار داشتم، صورت دادم. درخانه [دربار] خدمت شاه رفتم. بعد از ناهار فرمودند: شب حاضر باشم. خانه آمدم. امروز زنهای شاهزادهها و معارف را شکوهالسلطنه [به] اندرون شاه دعوت کرده به جهت اسمگذاری [برای] پسر تازه شاه که از بدرالسلطنه است. شب هم مستوفیالممالک رجال دولت را به دربار دعوت کرده. من شب خدمت شاه رفتم. سرِ شام ملیجک از اندرون آمد به شاه عرض کرد: «ظلالسلطان آمد اندرون جقه سرش بود.» معلوم شد به حکم شاه مستوفیالممالک، امام جمعه، معتمدالدوله، ظلالسلطان و نایبالسلطنه [به] اندرون بایست میرفتند که اسم بگذارند. نایبالسلطنه به واسطه حضور ظلالسلطان طفره زده بود. حضرات رفته بودند. ظلالسلطان انگشتر الماس هزارتومانی داده بود. مستوفیالممالک صد عدد پنجهزاری، معتمدالدوله یکصد عدد دوهزاری، امامجمعه دست برده بود به عمامه خود که تربت بیرون بیاورد حاضر نبود، ظلالسلطان تربت خود را داده بود. اسم مولود تازه را محمدرضا میرزا که جد بدرالسلطنه و پسر فتحعلیشاه است و لقب رکنالسلطنه گذاشتهاند. خلاصه شاه به ملیجک فرمودند: «ظلالسلطان به تو چه گفت؟» گفت: «مرا نشاند و یک دانه قرص به من داد.» شاه خیلی ممنون شد. فرمودند: «بلی جایی که ظلالسلطان هست نایبالسلطنه نمیرود!» ساعت چهار خانه آمدم.