مهر: استفان کینزر مقاله نویس روزنامه
نیویورک تایمز در مطلبی با اشاره به شعارهای ضد امریکایی که در ایران سر
داده می شود با مرور خباثت های انگلیس در قبال ایران ، لندن را شیطان بزرگ و
اصلی از نظر مردم ایران می داند. وی در این مطلب
اشاره کرده است: اگر در جهان هنوز یک کشور است - که با وجود نفرت گسترده
میلیون ها نفر در سراسر عالم از استعمار انگلیس از آفریقای جنوبی تا چین-
فریاد مرگ بر آمریکا سر می دهد آن کشور ایران است. از گذشته های دور تاکنون
ایران و ایرانیها خاطرات ناخوشایندی از انگلیس و سیاستهای استعمار و
استثمار گرایانه آن داشتهاند، لذا از نظر مردم ایران و حتی مردم خاورمیانه
شیطان بزرگ اصلی انگلیس است. در این مقاله می خوانیم:
افراد حمله ور شده اگرچه میدانستند که این کار باعث بروز انتقادات شدید
جهانی خواهد شد، اما علیرغم دانستن این امر، کار خود را کردند که فقط به
جامعه بین المللی نشان دهند که از دست انگلیس و سیاست های آن شکایت
دارند.جرقه اصلی که باعث حمله به سفارت انگلیس شد، در واقع تحریمهای
اضافهتری بوده که از سوی مقامات لندن و البته با تحریکهای آنان علیه
ایران اعمال شده است. کینزر میگوید، در سفرهایی که به
تهران داشت، عمدتا مردم تمایلات خوبی نسبت به آمریکا داشتند و در قبال
اسرائیل ابراز عصبانیت میکردند اما میتوان گفت، هیچکس از انگلیس دل خوشی
نداشته و ندارد. بیش از صد و پنجاه سال است که ایرانیها انگلیس را پیر
استعمار و یا روباه مکار خطاب کرده و دائما سیاستهای انگلیس در ایران دردسر
ساز بودهاند. حتی انگلیسی ها رضا شاه را که خود سر کار آوردند بیرون کرده
و بجای او پسرش محمدرضا پهلوی را شاهنشاه ایران کردند. در زمان مصدق
انگلیسی ها دردسرهای زیادی برای ایران درست کردند. مصدق نیز از مکار بودن
انگلیسیها خبر داشت و دائما سیاستهای شوم انگلیس ها را گوشزد میکرد. از
دید ایرانیان، انگلیس کشوری استعماری است که در قرن نوزدهم به استعمار
ایرانیان و دارایی آنان پرداخته است. در سال 1913 انگلیس به دنبال ترتیباتی
بوده که همه نفت ایران را جز داراییهای خود کند و درست شش سال بعد، در
سال 1919 توافقنامهای با ایران امضا کرد که بر پایه آن، ارتش و اقتصاد
ایران را هم کنترل کند. از آن زمان، احساسات ضد انگلیسی در ایران شدت و قوت
گرفته است. پس از آن، انگلیس در جنگ جهانی دوم، ایران
را اشغال نظامی کرد و رضاخان را که خود به قدرت رسانده بود، معزول و پسرش
را به جای وی نشاندند و همین اشغال، باعث شد رمان معروف ایرانیان یعنی
«سوشون» درباره رفتار ایرانیان در دوره اشغال نوشته شود. پس
از آن در سال 1951، در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران و هنگامی که ایران به
سمت دمکراسی حرکت میکرد، نخست دولت ملی مصدق را با تحریمهای اقتصادی
تضعیف و سپس با همکاری آمریکاییها و به بهانه نفوذ کمونیسم در صورت بقای
مصدق، دولت وی را سرنگون کرد. زمانی نماینده آمریکا
نزد مصدق رفت تا درباره مصالحه با انگلیس سخن بگوید. مصدق به وی گفت: شما
نمیدانید آنان چه حیلهگرانی هستند! شما نمیدانید که آنان چه شیطان هایی
هستند! آنان به هر چیز پاک دست بزنند، آن را لکهدار و کثیف میکنند! جالب
اینکه مصدق داستانی درباره نوه خودش به نماینده آمریکا میگوید و او
میپرسد، وی کجا درس میخواند و مصدق میگوید: البته انگلیس! نزدیک
نیم قرن پیش، وزیر خارجه آمریکا گفته بود که مصدق میخواست با هر هزینهای
انگلیس را از ایران بیرون کند؛ احساسی که هنوز هم ایرانیان آن را دارند.