روزنامه آرمان با احسان شریعتی فرزند دکتر علی شریعتی مصاحبه ای انجام داده است.
بخشی از مصاحبه را می خوانید:
درباره درگذشت دکتر شریعتی روایتهای متفاوتی وجود دارد و برخی معتقدند در پشت پرده اتفاقاتی رخ داده که در نهایت منجر به درگذشت دکتر شریعتی شده است. درگذشت دکتر شریعتی در چه شرایطی صورت گرفت و واقعیت ماجرا چه بود؟
دکتر شریعتی در حدود18 ماه در رژیم پهلوی در سلول انفرادی قرار داشت و دلیل اصلی آن نیز این بود که قصد داشتند از ایشان مصاحبه بگیرند. هدف اصلی ساواک نیز این بود که در این مصاحبه دکتر شریعتی از گذشته خود اظهار ندامت و پشیمانی کند که دکتر شریعتی زیر بار این مصاحبه نرفتند و آن را انجام ندادند. با این وجود به دلیل معاهده الجزایر دکتر شریعتی از زندان آزاد شدند. الجزایریها در جریان انعقاد معاهده الجزایر به ایران سفارش کرده بودند که دکتر شریعتی را از زندان آزاد کنند. به همین دلیل نیز شاه دستور داد که دکتر شریعتی از زندان آزاد شود. با این وجود پس از آزادی ایشان رژیم پهلوی با دستبرد به نوشتههای ایشان مقالات دکتر شریعتی را در برخی از روزنامهها منتشر کردند. این مقالات در راستای اظهار ندامت دکتر شریعتی از گذشته خود بود که در زندان موفق نشده بودند به این هدف برسند. در چنین شرایطی دکتر شریعتی که ممنوع المصاحبه و ممنوعالقم بودند تصمیم گرفتند که از کشور خارج شوند. این در حالی بود که دکتر شریعتی ممنوع الخروج بود. با این وجود دکتر شریعتی با پسوند فامیلی که داشتند موفق شدند پاسپورت بگیرند. پسوند فامیلی ایشان نیز «مزینانی» بود. این اتفاق درست در زمانی رخ داده بود که رضا براهنی از کشور خارج شده بود و به آمریکا سفر کرده بود و در کنگره این کشور علیه دولت شاه سخنرانی کرده بود. در نتیجه ساواک به دنبال این بود که این وضعیت برای دکتر شریعتی نیز به وجود نیاید و ایشان اتفاقات زندان و شیوه سرکوب مخالفان توسط رژیم پهلوی را برای افکار عمومی جهان افشا نکند. به همین دلیل مادر من را یعنی خانم پوران شریعت رضوی را به گروگان گرفتند و اجازه ندادند از کشور خارج شود تا به دکتر شریعتی بپیوندد. فردای این روز اعلام شد که دکتر شریعتی فوت شده است. روایت این بود که ایشان دم در افتاده بودند و پس از اینکه به بیمارستان منتقل شده بودند فوت کردهاند. دلیل اصلی مرگ را هم سکته یا لخته شدن خون عنوان کردند. این در حالی بود که جسد ایشان کالبدشکافی نشد. در نتیجه به دلیل اینکه کالبدشکافی صورت نگرفت دلیل اصلی مرگ مشخص نشد.
شما در آن زمان کجا بودید؟
من در آن زمان در آمریکا بودم. ما وکیل گرفتیم و تلاش کردیم که جنازه دکتر شریعتی در اختیار رژیم پهلوی قرار نگیرد. به همین دلیل به انگلیس رفتیم و در آنجا مومیایی کردیم و سپس به عنوان امانت جنازه را در سوریه دفن کردیم. از نظر ما مرگ دکتر شریعتی مشکوک بود. با این وجود ما به دلیل اینکه رابطه دولت انگلیس با رژیم پهلوی خوب بود نمیتوانستیم این مسأله را با پلیس انگلیس مطرح کنیم. این در حالی بود که مأمورانی نیز از ایران برای پیگیری مرگ دکتر شریعتی به انگلیس سفر کرده بودند. به همین دلیل نیز دوستان به ما گفتند که خود را معطل این قضیه نکنید و بهتر است جنازه را از انگلیس خارج کنیم که از دسترس دولت انگلیس و رژیم پهلوی خارج شود. در نتیجه جنازه دکتر شریعتی پس از مومیایی شدن در سوریه به خاک سپرده شد. با این وجود ما به دلیل اینکه ساواک دربه در به دنبال ایشان بود نسبت به مرگ دکتر شریعتی مشکوک بودیم.
آیا در سالهای پس از انقلاب اسلامی تلاش کردید جنازه دکتر شریعتی به ایران بازگردانده شود؟
بله، ما پیگیر این قضیه بودیم و بحثهای زیادی نیز در این زمینه در بین مسئولان کشور وجود داشت. با این وجود بخشهایی از بدنه حاکمیت با انتقال جنازه دکتر شریعتی به ایران موافق و در مقابل بخشهایی نیز مخالف این انتقال بودهاند. حتی در یک مقطع زمانی مجلس شورای اسلامی نیز بودجهای برای بازسازی آرامگاه دکتر شریعتی در نظر گرفت که در نهایت نیز این اتفاق رخ نداد. در سالهای اخیر نیز کشور سوریه وضعیت نامناسبی داشته و جنگ داخلی در این کشور اجازه نداده که این مسأله دوباره پیگیری شود.
در شرایط کنونی خانواده دکتر شریعتی قصد انتقال جنازه ایشان را به کشور ندارند؟
ما همواره به دنبال این اتفاق بوده و در امروز هم هستیم. با این وجود این اتفاق باید با احترام و به شکل آبرومندانهای صورت بگیرد. دکتر شریعتی وصیت کردهاند که در حسینیه ارشاد دفن شوند. به همین دلیل اگر جنازه ایشان به ایران منتقل شود در حسینیه ارشاد دفن خواهند شد. در گذشته برخی از سلطنتطلبان عنوان کرده بودند که دکتر شریعتی وصیت کردهاند که در سوریه دفن شوند که اشتباه است و ایشان چنین وصیتی نداشتهاند. جنازه دکتر شریعتی تنها به دلیل شرایط نامناسب سیاسی در سوریه به صورت امانت دفن شده است و دلیل دیگری برای این مسأله وجود نداشته است.
آیا این مسأله صحت دارد که دکتر شریعتی عنوان کردهاند که آثارشان را مهندس بازرگان، محمـــدرضاحکیمی و آیتا... مطهری که دیدگاههای متفاوتی نسبت به دکتر شریعتی داشتهاند ویراستاری کنند؟
این مسأله بیشتر یک تعارف بوده که دکتر شریعتی نسبت به آقای حکیمی به دلیل احاطه ایشان بر تاریخ اسلام و مسائل فقهی و اسلامی عنوان کردهاند. آقای حکیمی نیز بعدا عنوان میکنند که ما ایراد اساسی در آثار باقی مانده از دکتر شریعتی مشاهده نکردیم که قصد داشته باشیم آنها را اصلاح کنیم. این مطلب را آقای اسفندیاری که شاگرد آقای حکیمی بودند عنوان کردند.
تا پیش از شهادت جانگداز معلم و مراد، در ایران به رشد خویش با خودسازی و آموختن مکتب و زبان عربی به منظور پیوستن به مبارزه مسلحانه تودهای میپرداختم لیکن پس از آزادی موقت دکتر و اوج جریان اپورتونیستی چپنما با رهنمود پدر، بر حسب اتفاق رابطهام گسسته گشت و به خارج سفر نمودم/ تا آنکه امام به علت فشارهای رژیم عراق به پاریس عزیمت نمودند، و در بدو ورود با ایشان ملاقاتی نمودم و در مورد نقش شریعتی سوالاتی نمودم امام معتقد بودند که «شخص من نمیتوانم دکتر را تایید یا نفی نمایم به دلیل بهانهای که ممکن است مخالفین بتراشند و قضیه کتاب "شهید جاوید" تکرار شود و شاه که دشمن مشترک همه ماست باید سرنگون گردد.»