پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : روسیه و خیانت، روسیه و پشت متحد را خالی کردن. در ادبیات سیاسی ایران چنین انگاره هایی کاملا جا افتاده اند و حتی برخی تحلیلگران سیاسی هم روابط تهران و مسکو را با مفروض دانستن چنین واقعیتی تشریح می کنند.
به گزارش « انتخاب»، آخرین و تازه ترین نمونه این ماجرا هم به موضوع تصمیم مسکو برای ترک نظامی سوریه باز می گردد. اما اجازه دهید موضوع را قدری عمیق تر بررسی کنیم و ببینیم در سوریه چه اتفاقی افتاده است؟
اعتراضات در سوریه در ادامه تحولات موسوم به بهار عربی رخ داد و صرف نظر از اینکه حجم معترضان چقدر بودند و بازیگران خارجی تا چه اندازه در شکل گیری این ناآرامی ها در سوریه نقش داشتند، از نظر زمانی، تحولات سوریه پس از رخدادهای مصر و تونس رخ داد. اما روسیه در قبال این اتفاق چه راهکاری را اتخاذ کرد و ایران چگونه رفتار کرد؟
این معادله سیاسی به ۴ فصل متفاوت تقسیم می شود
فصل اول، روسیه کوتاه می آید، ایران می ایستد
روسیه بعد از ماجرای لیبی، تونس و مصر تقریبا به این نتیجه رسیده بود که سوریه هم برای مسکو از دست رفته است. در حالی که ایران تنها بازیگری بود که از ابتدا تاکید کرد، موضوع سوریه با دیگر کشورها متفاوت است و این یک خیزش مردمی نیست و بیشتر یک توطئه خارجی به شمار می رود. در نتیحه کرملین دردمندانه کنار ایستاد و به گمان خود سقوط اسد را به تماشا نشست، این در حالی بود که ایران فعالانه در صحنه حضور پیدا کرد و اجازه نداد چنین سناریویی پیاده شود و برخلاف اوضاع در یمن، تونس و مصر و البته لیبی، اوضاع به نحو دیگری رقم خورد.
فصل دوم، ایران روسیه را متقاعد می کند
پس از عبور سوریه از مرحله خطرناک ماجرا، ایران و اسد توانستند روسیه را متقاعد سازند که باید رویکرد فعالانه تری در قبال بحران سوریه در پیش بگیرد. کرملین که گمان نمی کرد اسد بیش از چند ماه دوام بیاورد، وارد عمل شد و اوج مانور سیاسی مسکو به ماجرای توافق با آمریکا بر سر خلع سلاح شیمیایی سوریه باز می گردد. در حالی که اوباما پیشتر وعده داده بود، استفاده از تسلیحات شیمیایی از سوی دولت سوریه، خط قرمز آمریکا خواهد بود و باعث خواهد شد، واشنگتن اقدامی نظامی علیه دولت اسد انجام دهد، روسیه با همراهی ایران، طرحی ابتکاری در خصوص خلع سلاح های شیمیایی سوریه روی میز گذاشت و خطر اقدام نظامی از سر سوریه برداشته شد.
فصل سوم، روسیه وارد فاز نظامی می شود
پس از کسب اطمینان از عدم انجام اقدام نظامی علیه سوریه، بشار اسد توانست شرایط را به نحو چشمگیری به سود خود تغییر دهد. شهرهای بیشتری آزاد شدند و چند دستگی مخالفان اسد هم باعث شد مردم بیشتری خواهان پایان بخشی به این مناقشه بی حاصل و طولانی شوند. ضمن اینکه سر برآوردن بحرانی جهانشمول به نام داعش، گفتمان غربی ها در خصوص موضوع سوریه را هم تغییر داد. در چنین شرایطی روسیه حاضر شد ریسکی بزرگ بپذیرد و نیروهای نظامی خود را به سوریه اعزام کند و حملات هوایی علیه پایگاه های داعش در سوریه را آغاز کند. آن هم در شرایطی که عموم تحلیلگران مسائل دفاعی تاکید دارند، وقتی شما وارد یک مناقشه نظامی می شوید، فقط ورودش با شماست و خروج آن را موله های متفاوت و فراوان دیگری رقم خواهند زد.
فصل چهارم، خروج روسیه از سوریه
اقدامات نظامی روسیه تا اندازه زیادی، مواضع داعش را تضعیف کرده و شهرهای مهم سوریه یکی پس از دیگری از دست مخالفین و تروریست ها آزاد می شوند. حال روسیه تصمیم گرفته سوریه را ترک کند. صرف نظر از اینکه این اقدام تا چه اندازه مانور و ژست است و تا چه حد جنبه واقعی و عملی داشته است، باید به این سوال مهم پاسخ دهیم که تا اینجا، کدام کشور پشت دیگری را خالی کرده است؟ البته که حتی استفاده از چنین صحبتی هم در دنیای امروز روابط بین الملل اشتباه است چرا که بازیگران بر اساس منافع خود دست به تدوین استراتژی می زنند و این منافع می تواند در طول چند سال شکل دیگری به خود بگیرد.
تحلیل سیاست خارجی، بر اساس منافع کنشگران نه با علایق ایدئولوژیک
بنابراین، اگر بر اساس منافع تحلیل کنیم و اگر منفعت ایران را در ادامه حضور اسد در قدرت بدانیم، در سالهای اخیر چه کسی در این مسیر همراه ایران بوده است؟ البته که روسیه برای به دست آوردن دل ما چنین نکرده و نخواهد کرد. اما دست کم به این دلیل که منافعش در این مدت با اهداف ما هم پوشانی داشته، در کنار یکدیگر توانستیم برنامه ای مشترک را پی بگیریم. این همراهی طبیعتا به این معنا نیست که قرار باشد، تهران و مسکو تا ابد با یکدیگر هم آوا و هم راستا حرکت کنند. در نتیجه شاید بهتر باشد، با کنار گذاشتن پایه احساسی در تحلیل های سیاست خارجی، بر اساس منافع و حقایق میدانی به تبیین و تشریح مراودات دیپلماتیک بپردازیم نه طبق آرزوها و علایق ایدئولوژیک.