پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : توصيه به وحدت و حراست از انسجام ملي، بيش و پيش از آنكه توصيه به آحاد ملت باشد رسالتي است كه بر دوش قواي سه گانه است. وحدت ميان قواي سهگانه، به معناي همنظر بودن در نحوه مديريت كشور نيست. بلكه به معناي اتفاق نظر آنان در تعريف از «منافع ملي» است كه ميتوان نحوه برخورد و مواجهه با توافقنامه هستهاي را به عنوان مصداق بارز صيانت از منافع ملي مطرح كرد. دعوت از تيم مذاكرهكننده دولت سابق به كميسيون ويژه برجام، اگرچه بازتاب متفاوتي در رسانهها داشت، اما به گمان نگارنده، واجد وجوه و ابعاد ديدهنشدهاي است كه لازم است تا با واشكافي آن، جهتگيري اين كميسيون در برخورد با برجام مشخص شود.
1) مسئول ارشد مذاكرات هستهاي در دولت سابق در كميسيون ويژه بررسي بر جام مدعي شده است كه در توافقنامه هستهاي 100 مورد از حقوق مسلم ما تضييع شده است. درستي و اعتبار اين سخن را اهل فن و كارشناسان حوزه هستهاي و سياستگذاران اين بخش بايد بسنجند. اما اگر اين اكتشاف و ظريفبيني را بپذيريم، پرسشهايي پديد ميآيد كه ناقض چنين ادعاهايي خواهد بود. كساني كه به هر طريق و نيت و ادعايي، نقد بر جام را در دستور كار خود دارند، فراموش نكنند كه نقد، مسئوليتآور است. يعني هنگامي كه به يك ايده، تفكر، نظريه يا يك توافقنامه نقدي داريم، منظورمان اين است كه نقدمان يا به عبارت ديگر ايده و طرح و پيشنهادمان، عملياتيتر و منسجمتر از طرح و ايدهاي است كه در دست بررسي داريم. اساساً خاستگاه نقد همين است كه منتقد، ديدگاه و راهحلهاي خود را برتر از مباني فكري و راهحلهاي صاحب ايده و تفكر ميداند و از همين بابت نقد را مسئوليتآور مي دانند. خوشبختانه كميسيون ويژه برجام از كساني دعوت به عمل آورد كه خود سالها مسئول مستقيم هستهاي بودهاند و عملكرد و رفتار ديپلماسي آنان، در خاطر و ذهن همگان باقي مانده است. حساسيت مسئولان سابق مذاكرات هستهاي نسبت به حقوق اساسي ما از فناوري هستهاي، نشان ميدهد كه نسبت به اين منافع دغدغه دارند، اما طرح موضوعاتي كه با واقعيتها همخواني ندارد، چنين ابراز دغدغهاي را با علامت سئوال بزرگي مواجه ميسازد. اگر مسئولان سابق مدعياند كه روش و رفتار ديپلماسي آنان مقرون به نتيجهگيري بود، پس چرا دستآورد ما از آن سلسله مذاكرات، چيزي غير از تحريمهاي سهگانه شوراي امنيت نبود؟ اگر مدعياند كه در اين توافقنامه بيش از 100 مورد تضييع حق صورت گرفته است. به اين معناست كه فهم ما از توافقنامه اين را نشان ميدهد كه اگر مذاكرات با توان ديپلماسي ما به پيش ميرفت، چنين تضييع حقي صورت نميگرفت! اگر اينگونه است، چرا در دوراني كه مسئوليت مذاكرات را برعهده داشتهاند، به حداقلي از توافق نيز دست نيافتهاند؟ به گمان نگارنده، از جمله دلايل محكمي كه ميتوان به نتيجهنرسيدن مذاكرات هستهاي در دولت سابق را به آن مربوط دانست، عدم باور به مفهوم «مذاكره» است، كه طي چندين جلسه فشرده، دستآورد قابل لمسي در پي نداشت. تيم مذاكرهكننده دولت سابق ـ با تمام احترامي كه براي تلاش آنها قائليم ـ تمام بضاعت و توان خود را در ابعاد حقوقي، فني و ديپلماسي به صحنه آورده بود و نتايج حاصله تنها همانهايي بود كه تحويل دولت دكتر روحاني شد و دعوت مجدد از آنان، حاوي حرف و سخن تازهاي نخواهد بود. اگر تيم سابق، در راستاي گرهگشايي از موضوع هستهاي و تأمين منافع ملي ما، راهحل و راهكار مفيد و موثري ميداشت كه در انتخابات سال 92 واكنش مثبت اكثريت ملت را برميانگيخت، چه شد كه آن روش و تفكر، رأي و نظر ملت را نتوانست تأمين كند و چه ميشود نمايندگان ما را كه بيتوجه به خواست و انتظار اكثريت ملت، درصدد احياء روشهاي به مقصود نرسيده سابقند؟
2) با احترام به حق نمايندگي اعضاي كميسيون ويژه بررسي بر جام، جاي خالي چندتن از متخصصان مستقل حوزه صنعت هستهاي و حقوق بينالملل خالي است. دعوت از تيم مذاكرهكننده سابق به همراه كارشناسان فني و حقوقي، هيچ دستاوردي جز دفاع از عملكرد مذاكراتيشان ندارد و فقط به جدلهاي كلامي بيحاصل ميانجامد. اگر نمايندگان خواهان آگاهي از كم و كيف مفاد توافقنامهاند، رفتار شايسته آن بود كه از نخبگان صنعت هستهاي و اساتيد برجسته اين حوزه، در باره راستي و درستي نظام حقوقي و ابعاد و تعهدات فني اين توافقنامه پرسش ميكردند و استعلام ميگرفتند و توضيحات و دلايل آنان را نيز ميشنيدند و سپس جمعبندي آن شنودهها را به اطلاع مردم ميرساندند. در اين صورت داوري آنان بيطرفانه و خالي از نگاههاي جناحي ميبود، نه اينكه دست به قياس بزنند و تيم سابق هستهاي را با وجود كارنامه معلوم و مشخص، در برابر تيم فعلي قرار دهند و برخلاف ادعاي برخي از نمايندگان، فضاي كشور را به سمت دوقطبيشدن متمايل كنند. بهتر آن بود كه نمايندگان، مانند ما نگارندگان عمل ميكردند كه از صنعت هستهاي به عنوان حوزه بسيار تخصصي و فني حتي نكتهاي را نميدانيم و فقط به ابعاد رواني، اجتماعي و تأثير آن بر زندگي معمول مردم مينويسيم و پا را از اين دايره نيز برون نميگذاريم و به فراتر از اين نميانديشيم. دو قطبي كردن فضاي جامعه جز اين كه التهاب افكني كند و اميد و نشاط اجتماعي را به نااميدي و هيجانزدگي مبدل كند، چه دستاوردي خواهد داشت؟ در مقطع حساس كنوني كه از يك سو، چشمان توطئهگر و طماع و خبيث خارجي، متوجه اين ملك و ميهن است و از جناح ديگر، قاتلان و جانيان داعشي و تكفيري و سلفي، قصد فتنهانگيزي در مرز و جغرافياي ما را دارند، آيا اين تصميم درستي است در كميسيوني كه تركيب آن به نفع مخالفان دولت است. تلاش كنيم فضاي جامعه را به سمت دو قطبي شدن سوق دهيم؟ اين سياست چه دستآوردي دارد و به نفع چه كساني است؟
3) تيم هستهاي خدوم و پرتلاش فعلي، فقط با دستور مذاكرات هستهاي به كارزار مذاكره با شش قدرت جهاني رفته است و ماحصل آن سند قانوني برجامي است كه اكنون در حال بررسي است. اگر بر فرض محال، اين سند واجد چنين تضييع حقوقي باشد، قطعاً منتج از مذاكرات محدود شده بر موضوع هستهاي بوده است و نه بيش از آن. اما اعضاي تيم سابق مذاكرهكننده بايد توضيح دهند كه در مذاكراتي كه شركت ميجستهاند، چه سخنها و ادعاها و مواضع و موضوعاتي را مطرح ميكردهاند و چه شد كه در حين مذاكراتشان، سه قطعنامه سنگين و محدودكننده ديگر هم عليه كشورمان به تصويب شوراي امنيت رسيد؟ دولت فعلي بنا بر دستور كاري كه رهبري اعلام كردند، فقط در چارچوب موضوع هستهاي با آمريكا به مذاكره پرداخت و در جلسات مذاكرات هم هر كجا كه طرف مقابل بنا را بر ورود به موضوعات ديگر گذاشت، با انكار و سرسختي و مخالفت تيم ما مواجه ميشد. تيم فعلي با تمركز بر روي مذاكرات هستهاي و پرهيز از ورود به مسائل قابل بحث ديگر، توانست با حداكثر توان خود، منافع ملي ما را تا حدود زيادي تأمين كند و حتي مواضع اخير رهبري هم بر اين موضوع تأكيد دارد كه تيم مذاكرهكننده ما در تأمين منافع ملي، خوب ظاهر شده است.
4) تركيب كميسيون بر جام نشان ميدهد كه از حضور جدي متخصصان حوزه هستهاي غفلت شده است تا بتوان توسط توان آنان، بحثهاي فني را به نتيجه رساند شايد ادعا شود كه كارشناسان فني و اعضاي تيم مذاكره كننده به عنوان مدعو حضور مييابند و مورد پرسش قرار ميگيرند و نمايندگان را توجيه ميكنند، اما سئوال اين است كه مگر ميشود در حضور كساني كه فاقد تحصيلات و تخصص در موضوع هستهاياند، بحثي فني را به نتيجه رساند؟ نتيجه اين ميشود كه مباحث حقوقي و فني، در لابلاي بحثهاي بيحاصل سياسي گم ميشود و اين فقط بحث و جدلهاي سياسي و جناحي است كه ميتواند تعيينكننده باشد. يكي از دلايل اين مدعا آن است كه هنگام اعلام اسامي اين كميسيون، بسياري از صاحبنظران ابراز نگراني كردهاند از اينكه مبادا با برجام، برخورد سياسي و جناحي شود. همگان بايد مرزهاي حساس منافع ملي را درك كنند و بدانند كه صنعت هستهاي يك حقيقت صرفا علمي و فني است و ارتباطي با مباحث ايدئولوژيك ندارد. تا اگر مذاكرهكنندگان از لحاظ فكري و عقيدتي، با ما در تناقض و تخالفند، پس مذاكراتشان و توافقنامهاي كه به تصويب رساندهاند هم سرشار از تناقض خواهد بود.
5) در اين ميان واكنش صدا و سيما نسبت به پوشش خبري جلسات كميسيون ويژه بررسي برجام، مانند مدح شبيه به ذم است. سازماني كه بايد وحدت و انسجام ملي را تقويت كند و فضا و فرصت موجود را در ميان تمامي طيفها و جريانهاي فكري و سياسي وفادار به آرمانهاي انقلاب اسلامي به يك نسبت و ميزان تخصيص دهد، به دنبال يافتن روزنهاي است تا بلكه از آن طريق بتوان نقدي ملموس به سياستهاي دولت را روانه باور مخاطبان كند. صدا و سيما ملي است و بايد ملي باقي بماند و به تنها چيزي كه بايد دغدغه نشان دهد، منافع ملي است و ميتواند بي كم و كاست، پوششدهنده اخبار باشد و هيچ دخل وتصرفي در آن نكند، تا آحاد ملت بر حسب شناخت و آگاهي خود، به قضاوت بنشينند.
سخن پاياني اينكه؛ بيترديد اين حق مسلم مجلس است كه این مسائل را بررسی کند، اما با لحاظ يك ضرورت به نام رعايت «منافع ملي» كه بايد در اولويت رفتارهاي سياسي تك تك نمايندگان قرار گيرد. اگرچه بسياري خواستند اثبات كنند كه با تغيير دولت، روند ديپلماسي تابع اين ضربالمثل است كه «كاسه همان كاسه است و آش همان آش» اما تيم مذاكرهكننده دولت دكتر روحاني ثابت كرده است كه كار ديپلماسي، «كار يك شاهي صنار نيست» و بايد اهل فن و بيان متقن به صحنه بيايند و مذاكره را به معناي اخص خود دنبال كنند والا مذاكره كردن به معناي اعم آن، نياز به آموختن زبان ديپلماسي و پوشيدن لباس با يقه ديپلمات ندارد.
" ما می توانیم ایجاد ظرفیت کنیم "
البته باید اذعان کنم که آخر هم نفهمیدم که منظور ایشان از "ایجاد ظرفیت " چی بود !!!