اعترافات تکاندهنده متهم اصلی فاجعه سینما رکس آبادان؛
چند کتاب و جزوه از دکتر شریعتی تهیه کردم و با اتوبوس عازم آبادان شدم... یکی از بچهها گفت که فرج با دوچرخه دنبال تو به گاراژ آمده. رفتم خانه و بچهها آمدند و گفتند: «میخواهیم یک سینما را آتش بزنیم.»/ نیمههای فیلم بود که فرج به آرامی گفت: «برویم.» بعد بلند شدیم، رفتیم داخل سالن انتظار. از در عقب از طرف بوفه، سر آن دوراهی کمربندی در سالن سینما که آبسردکن هم همانجاست، همه با هم رفتیم و وقتی رسیدیم... هیچکس داخل سالن نبود و بوفه هم تعطیل بود. فرج شیشهاش را درآورد و گفت: «شما جلوی بوفه بریزید.» و خودش با «یدالله» رفت. بعد فلاح و یدالله در سالن روبهرو که به پلهها میخورد، مواد را ریختند و من و فلاح هم تینر را عقب طرف بوفه روی دیوارها و صندلیها ریختیم، برگشتیم برویم داخل که فرج به من گفت: «کبریت بزن بعد بیا داخل»! خودشان رفتند داخل سالن و کبریت را من زدم.
کد خبر: ۵۷۱۲۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۶
گزارشی از نخستین جلسه دادگاه سینما رکس آبادان؛
تکبعلیزاده: از مردم و جوانان عزیز میخواهم که مرا یک جناتکار و جانی ندانند، بلکه من خودم را خواستم از این طریق به مردم انقلابی نزدیکتر کنم، اما در اثر ناآگاهی اشتباه بزرگی کردم و از شما میخواهم آنهایی را که در بستن درهای سینما دست داشتند بگیرید. مقصران واقعی آنها هستند چرا که در غیر این صورت عده زیادی میتوانستند از مرگ نجات یابند.
کد خبر: ۵۷۰۸۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۴