جلیلوند: درِ اطاق دومی قفل بود. وقتی که خواستیم درِ اطاق را باز کنیم پیرزن گفت: «آنجا کسی نیست، انبار است.» گفتم: «اشکالی ندارد انبار را هم میگردیم.» وقتی که در اطاق را باز کردیم دیدیم که دکتر فاطمی در حالی که پیژامه به تن دارد و ریش انبوهی گذاشته است در اطاق است. دکتر فاطمی همین که ما را دید خیلی ترسید و تعجب کرد. / سرگرد مولوی : دکتر فاطمی همین که ما را دید ترسید و من از فرط احساسات فریاد زدم: «جاوید باد شاه» دکتر فاطمی که از شدت ترس تحت تاثیر قرار گرفته بود متعاقب آن چند بار فریاد زد: «جاوید شاه»، «جاوید شاه» ... به دکتر فاطمی تکلیف کردم که «برویم» او هم که دیگر مقاومت را بیهوده میدید خواه ناخواه تسلیم شد و با همان وضع معین با پیژامه و ریش او را به داخل اتومبیل گذاشته به شهر آوردیم.
کد خبر: ۶۰۶۶۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۲۱
جزئیات دستگیری دکتر فاطمی در یکی از کوچههای فرعی تجریش؛
منزل محسنی در یکی از کوچههای فرعی تجریش قرار دارد و دکتر فاطمی که تا زمان دستگیری بیش از دویست منزل عوض کرده بود مدتی بود که در این منزل سکونت گزیده بود./ همین که وارد اطاق دوم شدند یک شیخ ریشبلند در حالی که روی مبل نشسته بود دیده شد... پشت چشمهای فاطمی کمی برآمده و گوشتآلود است. همین قضیه باعث شد که شناخته شود. سرگرد مولوی همین که فاطمی را شناخت به قدری خوشحال شد و از طرفی احساساتش تحریک گردید که بیاختیار فریاد زد «جاوید شاه»...
کد خبر: ۵۳۶۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۵