قسمت ۲
در محلی که جنازه کشف میشود مامورین شروع به تحقیق کرده و اطلاع حاصل میکنند که یک نفر سرباز فراری موسوم به حسن اورنگی در باغهای اطراف دروازه بالاخیابان زندگی میکند و از راه اخاذی از زنهایی که در آن حدود میباشند امرار معاش مینماید و حتی مرتکب هتک ناموس زنهای مزبور شده و به عَنف [خشونت] از آنها پول میگیرد... منزل مزبور که حسن در آنجا دستگیر شده است محل شیرهخانه است که اغلب معتادین به آنجا مراجعه میکنند و حسن اورنگی چون اخیرا معتاد به افیون و شیره شده بود به آنجا رفته بود که غفلتا دستگیر شد.
کد خبر: ۶۱۵۴۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۰۹
... لحاف را از روی او کنار کشیده سنگی که به وزن سه من بود و در گوشه اطاق بود برداشته با قوت به شکمش زده گفت: «آخ» و از خواب پرید. با مشت محکم به دلش زده بیهوش شد. پیراهنش را بیرون آوردم و موی سر او را گرفته کشیدم او را نزدیک گودالی که در اطاق بود. گوشش را با دندان گاز گرفته که خون جاری شد... چاقو را کشیده سر او را از بدن جدا کردم و چشمهایش را با دست باز کرده گفتم: «احمد مرا میشناسی یا نه؟ چقدر مرا اذیت کردی!» با چاقو زدم توی چشمش که آب از چشمش جاری شد، بعد دماغش را بریده گوشتش آویزان شد، خواستم از گوشتش بخورم تلخ بود...
کد خبر: ۶۰۶۳۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۱۹
مهدی تدینی: اصغر قاتل دورهگردی بامیهفروش بود که پسربچهها را اغفال میکرد و پس از تجاوز به قتل میرساند. سرشت پلید او باعث شد نامش نماد یک «جانی بالفطره» باشد. آنچه به ویژه باعث ماندگاری نام او بود، سروصدای مطبوعاتی بود. روزنامهها بازداشت و اعدامش را پوشش دادند و این یکی از نخستین نمونههای جنجال رسانهای در تاریخ ایران بود.
کد خبر: ۵۳۲۸۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰