پارچه کثیفی را که روی سرش کشیده، کنار میزند و میگوید: «خواب بودم به من نرسید!» یکی فریاد گنگی میکشد: «اون پتو رو بده من یخ زدم.» صدای زمزمه آهنگی خراباتی از لای بوتهها میآید: «دمت گرم چه جنسی داشت.» صدای مشتریهای جدید که با موتور وارد پاتوق میشوند چرت چند نفری را که به دیوار آجری تکیه دادهاند پاره میکند: «پایپ، پایپ فروشی!» شیشههای براق زیر نور تیر برق وسط پارک شوش میدرخشد.
کد خبر: ۴۴۱۹۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۹