arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۹۷۶۴۶
تاریخ انتشار: ۴۷ : ۱۵ - ۰۳ اسفند ۱۳۹۱

محمود دولت‌آبادی: آموزه‌ی من از بیهقی «انصاف» است

بیهقی فقط تاریخ‌نویس نیست و ارکان یک اثر ادبی، مناسبات یک اثر ادبی، شخصیت و چهره و پیوستاری یک اثر ادبی را می‌توان در کتاب او دید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ایسنا: محمود دولت‌آبادی با اشاره به ویژگی‎های ابوالفضل بیهقی مانند صداقت، تخیل و نویسنده بودن، آموزه‎ی خود را از بیهقی، انصاف دانست و گفت: او انسانی منصف و متعادل است.

در نشست «بیهقی‌خوانی» که در موسسه‌ی فرهنگی شهر کتاب با حضور محمود دولت‎آبادی برگزار شد، علی‌اصغر محمدخانی - معاون فرهنگی شهر کتاب - درباره‌ی کتاب «تاریخ بیهقی» اظهار کرد: همه‌ی حکایت‌های بیهقی خوانده نشده است؛ اما زبان و کلام او اثرگذار بوده و در کنار کلیله و دمنه و گلستان سعدی به‌عنوان سه متن فارسی تأثیرگذار از او یاد شده است.

او ادامه داد: تأثیر بیهقی بر واژگان را می‌توان در فرهنگ‌نامه‌ی دهخدا دید. واژه و تعبیرات زیادی در «دهخدا» و «امثال‌الحکم» هست که تنها شاهد مثال این واژگان، تاریخ بیهقی است و ویژگی‌های تاریخ بیهقی بر بسیاری اثر داشته، ویژگی ایجاز و پرهیز از حشو و زواید در شعر شاملو و نثر دولت‌آبادی از بیهقی گرفته شده است.

محمدخانی با تأکید بر این‌که متن بیهقی چندان در فضاهای فرهنگی کشور خوانده نمی‌شود، اظهار کرد: امیدوارم بیهقی‌خوانی در مراکز علمی و فرهنگی رواج پیدا کند و مشکلات نثر فارسی با خواندن تاریخ بیهقی برطرف شود.

در این مراسم، محمود دولت‌آبادی با اشاره به یادنامه‎ی ابوالفضل بیهقی گفت: کسانی که علاقه یا فرصت خواندن کتاب تاریخ بیهقی را ندارند، خواندن یادنامه‌ی ابوالفضل بیهقی برای آن‌ها می‌تواند بسیار سودمند باشد. در این کتاب، کوشش خوبی برای شناخت بیهقی شده است.

او ادامه داد: بیهقی آدم درستی است و نسبت به آنچه می‎نویسد، منصف است و نسبت به کاری که انجام می‎دهد، عمیقا احساس مسئولیت می‎کند. اصل موضوع در چگونه آدم بودن نویسنده است. بیهقی در کلامش هیچ صنعتی نیاورده و کلام او به معنی نخواستن زبان دیگر از دل جامعه‌ی ایران است، او می‌گوید من می‌خواهم زبان خودم را داشته باشم و بیهقی نتیجه‎ی چنین نخواستنی است.

این نویسنده همچنین بیان کرد: در سعدی بیش از هر چیز صنعت نوشتن غلبه دارد؛ اما در کلام بیهقی، صداقت نوشتن غالب است. من به‌عنوان داستان‌پرداز به بیهقی نزدیک شدم، چراکه بیهقی در داستان‌پردازی بسیار آموزنده است. او نویسنده است و تخیل بیهقی است که امروز بعد از هزار سال می‌شود به او نگاهی ویژه داشت. به این دلیل است که او فقط تاریخ‌نویس نیست و ارکان یک اثر ادبی، مناسبات یک اثر ادبی، شخصیت و چهره و پیوستاری یک اثر ادبی را می‌توان در کتاب او دید.

دولت‌آبادی خاطرنشان کرد: البته من آن‌قدر ساده‌لوح نیستم که فکر کنم همه‌ی آن چیزی را که در ادبیات امروز وجود دارد می‌توان در نثر بیهقی و سعدی یافت. ادبیات امروز حرکت‌هایی داشته است، ولی بیهقی را می‌توان به‌عنوان نویسنده‎ای متعهد در نظر داشت.

این نویسنده در ادامه با بیانی طنزآمیز گفت: به من می‌گویند چون با بیهقی همشهری هستی از او اثر گرفته‌ای، اما من از بیهقی همان‌قدر تأثیر گرفته‌ام که از حافط یا ناصر خسرو. تمام مدتی که من روی «کلیدر» کار می‎‌کردم، حافظ می‌خواندم. انسان یادگیر از همه‎ی ارزش‌های یادگیرنده، می‎آموزد و خداوند به من استعداد آموختن داده است. زمانی در مقدمه‌ی داستان ناصرخسرو خواندم که او سه ویژگی برای نژاد آورده بود، یکی از آن‌ها این است که شخص بداند پدر و مادرش چه کسانی هستند، دو ویژگی دیگر آموزش و گوهر است. من حق داشتم که بدانم پدر و مادرم در ادبیات چه کسانی هستند و نسبت من با بیهقی از این جنبه است و این سبب نشده که من کامو یا جویس نخوانم.

او ادامه داد: من از بیهقی آموزه‌ای دارم که شاید به آن اشاره نشده و این آموزه انصاف است. بیهقی انسانی متعادل و منصف است. اگر از سلاطین غزنوی یاد می‌کند و می‌گوید بهشت نصیب آن‌ها باد، از آن روست که باور دارد آنچه اهمیت دارد، این است که این باور با تملق‌گویی، چاپلوسی و نان کسی را خوردن و سفره‌اش را لگد مال کردن، فرق دارد. محمدتقی بهار درباره‌ی کتاب بیهقی می‌گوید که این کتاب در سال 447 هجری قمری نوشته شده، یعنی زمانی تاریخ بیهقی نوشته می‌شود که از خاندان غزنوی فقط یک امیر کوچک مانده و اگر بیهقی به این خاندان اظهار اخلاص می‎کند، از این رو نیست که سلطان محمد زنده است و او را می‌تواند کاسه‎ی طلا بدهد.

دولت‎آبادی همچنین گفت: یکی از رمزهای ادبیات بودن این کتاب آن است که بعد از ماوقع نوشته شده است، چراکه یکی از کارهای تاریخ‌دان‌ها این بوده که در زمان شهرگیری تاریخ را می‌نوشته‌اند، اما بیهقی یادداشت‌برداری کرده و بعدا با تخیل فرهیخته‌ی خود، این کتاب را نوشته است. یکی از جنبه‌های انسانی کار بیهقی این است که کمتر تاریخ‌دانی است که به جنبه‎های درونی کاراکتر بپردازد. او هرچه را که از ایران آن زمان دریافته، می‎خواهد به ما منتقل کند، اما تاریخ این‌گونه نیست. کسی از بیهقی نخواسته که داستان «افشین» را بنویسد، اما این تخیل اوست که سبب می‎شود بیهقی داستان افشن را که 200 سال پیش از بیهقی رخ داده، پیش از داستان حسنک بیان کند.

او اضافه کرد: برخی داستان‎های بیهقی دراماتیک‌اند، اما این‌که چرا داستان حسنک از سوی استادان و کتاب‌های درسی لانسه شده است و بر آن تأکید می‌شود، سه دلیل دارد؛ در میان یک شبکه‌ی نظامی و استبدادی که وجود داشته و بیهقی در توصیف آن زمان می‌گوید لشگر هند، عرب‎ها و خانات آسیای میانه حکومت می‌کردند حسنک، ایرانی و نیشابوری است. حسنک در آن زمان که خلیفه می‌گوید امیرمومنان است و زیر این عنوان کارهای می‌کند، از نخستین کسانی است که واژه‎ی تاج را در معماری می‌آورد. غزنویان چه می‌دانستند تاج چیست. همچنین حسنک خود را با امام سوم شیعیان مقایسه می‌کند و او از نظر ما انگار شهید می‌شود و این سه عامل سبب می‎شود که بزرگان ما داستان حسنک را برجسته‌ترین داستان بیهقی بدانند.

در پایان این جلسه که با استقبال بسیار زیاد مخاطبان مواجه شده بود، محمود دولت‌آبادی داستان «افشین» را از تاریخ بیهقی خواند و چنان این داستان را زیبا خواند که گویی در حال اجرای نمایش‌خوانی‌ای تک‌نفره است. اجرای او در پایان با تشویق ممتد حاضران مواجه شد.

همچنین در این مراسم، دولت‌آبادی کتاب‌های خود و تاریخ بیهقی را برای علاقه‌مندان امضا کرد.
نظرات بینندگان